sarcoma

/sɑːˈkoʊmə//sɑːˈkəʊmə/

معنی: تومور بدخیم بافت پیوندی، تومور بدخیم نسج همبند، تومور سرطانی
معانی دیگر: (پزشکی) گوشت آمو، چنگار گوشتی، سرطان گوشت یا بافت همبند، سارکوم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sarcomas, sarcomata
مشتقات: sarcomatoid (adj.), sarcomatous (adj.)
• : تعریف: a malignant tumor that starts in the connective tissue of the body and spreads to other parts, esp. bone.

جمله های نمونه

1. If is the botryoidal sarcoma, may highlight in the cervical orifice or the vagina, is crisp and is soft.
[ترجمه گوگل]اگر سارکوم بوتریوئیدال باشد، ممکن است در دهانه دهانه رحم یا واژن برجسته شود، ترد و نرم است
[ترجمه ترگمان]اگر the botryoidal باشد، ممکن است در دهانه رحم و یا مهبل برجسته باشد، ترد است و نرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Primary thoracic sarcomas are extremely rare and include chondrosarcoma, synovial sarcoma, and fibrosarcoma. These tumors usually manifest as endoluminal tracheal masses.
[ترجمه گوگل]سارکوم قفسه سینه اولیه بسیار نادر است و شامل کندروسارکوم، سارکوم سینوویال و فیبروسارکوم است این تومورها معمولاً به صورت توده های تراشه اندولومینال ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]sarcomas قفسه سینه ابتدایی به شدت نادر هستند و شامل chondrosarcoma، synovial sarcoma و fibrosarcoma هستند این تومورها معمولا به صورت توده های endoluminal endoluminal نشان داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shiitake mushroom polysaccharide suppresses to the mouse sarcoma rate reaches 98%, is called by the people: "in mushroom king".
[ترجمه گوگل]پلی ساکارید قارچ شیتاکه سرکوب می کند تا میزان سارکوم موش به 98٪ می رسد، مردم آن را "در پادشاه قارچ" می نامند
[ترجمه ترگمان]قارچ shiitake polysaccharide در برابر نرخ sarcoma موشی به ۹۸ % رسیده، توسط مردم نامیده می شود: \"در پادشاه قارچی\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mature sarcoma and leukemia virions have type C morphology.
[ترجمه گوگل]سارکوم بالغ و ویریون های لوسمی دارای مورفولوژی نوع C هستند
[ترجمه ترگمان]The بالغ و virions سرطان خون نوعی از مورفولوژی C دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Increased risk of Kaposi's sarcoma and non-Hodgkin's lymphoma was associated with lower CD4 count, higher HIV viral load and a lack of combination antiretroviral therapy (cART).
[ترجمه گوگل]افزایش خطر ابتلا به سارکوم کاپوزی و لنفوم غیرهوچکین با کاهش تعداد CD4، بار ویروس HIV بیشتر و عدم درمان ترکیبی ضد رتروویروسی (cART) همراه بود
[ترجمه ترگمان]افزایش خطر sarcoma Kaposi و lymphoma non - با تعداد CD۴ کم تر، بار ویروسی بیشتر HIV و فقدان ترکیبی درمان ضد ویروسی (cart)مرتبط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Osteoid production by a sarcoma is diagnostic of osteosarcoma.
[ترجمه گوگل]تولید استوئید توسط سارکوم تشخیصی استئوسارکوم است
[ترجمه ترگمان]تولید osteoid توسط یک sarcoma تشخیصی از osteosarcoma است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. HIV-associated Kaposi's sarcoma causes dark blue lesions, which can occur in a variety of locations including the skin, mucous membranes, gastrointestinal tract, lungs or lymph nodes.
[ترجمه گوگل]سارکوم کاپوزی مرتبط با HIV باعث ضایعات آبی تیره می شود که می تواند در مکان های مختلفی از جمله پوست، غشاهای مخاطی، دستگاه گوارش، ریه ها یا غدد لنفاوی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]بیماری HIV - associated مربوط به HIV باعث ضایعات آبی تیره می شود که می تواند در انواعی از مکان ها از جمله پوست، غشا مخاطی، دستگاه گوارش، ریه ها و یا غدد لنفاوی رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ewing's sarcoma is one of the "small round blue cell" tumors histologically.
[ترجمه گوگل]سارکوم یوینگ از نظر بافت شناسی یکی از تومورهای "سلول آبی گرد کوچک" است
[ترجمه ترگمان]Ewing s یکی از \"سلول های کوچک گرد و آبی\" histologically است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My chief thought it was sarcoma without any question and would like to co-sign the case with me.
[ترجمه گوگل]رئیس من بدون هیچ سوالی فکر کرد که سارکوم است و می‌خواهد پرونده را با من امضا کند
[ترجمه ترگمان]رئیس من فکر می کرد که این تومور است بدون هیچ سوالی و دوست دارد با من هم کاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This sarcoma is composed of very pleomorphic cells.
[ترجمه گوگل]این سارکوم از سلول های بسیار پلئومورفیک تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]این sarcoma از سلول های بسیار pleomorphic تشکیل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is necessary to differentiate from fibrosarcoma, synovial sarcoma, metastatic adenocarcinoma etc, morphologically.
[ترجمه گوگل]لازم است از نظر مورفولوژیکی از فیبروسارکوم، سارکوم سینوویال، آدنوکارسینوم متاستاتیک و غیره افتراق داده شود
[ترجمه ترگمان]تمایز بین fibrosarcoma، synovial sarcoma، metastatic adenocarcinoma و غیره ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kaposi's sarcoma -- cancer of the skin, lungs, and bowel, associated with a herpes virus (HHV-.
[ترجمه گوگل]سارکوم کاپوزی - سرطان پوست، ریه و روده، همراه با ویروس هرپس (HHV-
[ترجمه ترگمان]sarcoma s - - سرطان پوست، ریه ها و روده همراه با ویروس تب خال (HHV)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition. AIDS victims often develop a rare type of cancer, known as Kaposi's sarcoma.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این قربانیان ایدز اغلب به نوع نادری از سرطان مبتلا می شوند که به سارکوم کاپوزی معروف است
[ترجمه ترگمان]به علاوه قربانیان ایدز اغلب یک نوع نادر از سرطان را که به نام sarcoma شناخته می شود، ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two AIDS cases have been identified from death certificates where Kaposi's sarcoma has been mentioned as cause of death.
[ترجمه گوگل]دو مورد ایدز در گواهی فوت شناسایی شده است که سارکوم کاپوزی به عنوان علت مرگ ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]دو مورد ایدز از گواهی های مرگ که در آن Kaposi s به عنوان علت مرگ ذکر شده است، شناسایی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تومور بدخیم بافت پیوندی (اسم)
sarcoma

تومور بدخیم نسج همبند (اسم)
sarcoma

تومور سرطانی (اسم)
sarcoma

انگلیسی به انگلیسی

• (medicine) malignant tumor in supportive tissues (such as the bones, fat, muscle, or cartilage)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] سارکوم: نئوپلاسم بدخیم درگیر کننده ی بافت همبند و عضله
ضایعات بافت نرم دارای رشد زیاد
sarcoma ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: گوشت چنگار
تعریف: تودینه ای که معمولاً از بافت همبند منشأ می گیرد

بپرس