sally forth

جمله های نمونه

1. Let's sally forth as the rain has stopped.
[ترجمه گوگل]بیایید در حالی که باران متوقف شده است حرکت کنیم
[ترجمه ترگمان]وقتی باران متوقف می شود، بیایید بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We need, therefore, to sally forth once more into the mathematical jungle of vector spaces.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما باید یک بار دیگر به جنگل ریاضی فضاهای برداری وارد شویم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما نیاز داریم یک بار دیگر به جنگل ریاضیات فضاهای برداری برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thursday morning: himself, myself and large black labrador sally forth to G-o-S.
[ترجمه گوگل]صبح پنج‌شنبه: خودش، من و لابرادور سیاه بزرگ به سمت جی-و-اس می‌رویم
[ترجمه ترگمان]پنجشنبه صبح، خود من و labrador سیاه بزرگ به G - o حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's sally forth and look at the town.
[ترجمه گوگل]بیایید جلو برویم و به شهر نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید بیرون برویم و به شهر نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I must sally forth into town and buy my week's food.
[ترجمه گوگل]من باید به شهر بروم و غذای هفته ام را بخرم
[ترجمه ترگمان]من باید به شهر بروم و غذای هفتگی خود را بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't worry, don't worry, I'll sally forth and tee things up.
[ترجمه گوگل]نگران نباش، نگران نباش، من همه چیز را حل می کنم
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، نگران نباش، من میرم بیرون و همه چیز رو مرتب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By definition, a superpower has to sally forth into the world.
[ترجمه گوگل]طبق تعریف، یک ابرقدرت باید به جهان بپیوندد
[ترجمه ترگمان]براساس این تعریف، یک ابرقدرت باید به جهان پا بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Tommy was so good natured about everything and he would sally forth and start asking people where his strays might be.
[ترجمه گوگل]اما تامی در مورد همه چیز آنقدر خوش اخلاق بود و از مردم می پرسید که ولگردهایش کجا هستند
[ترجمه ترگمان]اما تامی از همه چیز بدش می آمد و از مردم می پرسید که strays از کجا خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their mountainous homeland with its fortress valleys was a near impregnable base from which to sally forth.
[ترجمه گوگل]سرزمین کوهستانی آنها با دره های قلعه، پایگاه تقریباً تسخیرناپذیری بود که از آنجا بیرون می آمدند
[ترجمه ترگمان]سرزمین کوهستانی آن ها با دره های استحکامات آن، پایگاهی نزدیک و غیرقابل تسخیر بود که برای خروج از آن مقدور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was in this mood that he would occasionally dress up, go for a shave, and, putting on his gloves(sentence dictionary), sally forth quite actively.
[ترجمه گوگل]در این حال و هوا بود که گهگاه لباس می پوشید، برای اصلاح می رفت و با پوشیدن دستکش (فرهنگ جملات)، سالی کاملاً فعالانه بیرون می آمد
[ترجمه ترگمان]در این حالت بود که گاهی لباس می پوشید، ریش می تراشید، و دستکش خود را به دست می گرفت (فرهنگ لغت را مجازات)، به طور فعال به بیرون حمله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He worried that in a depressed global economy, without enough spending to go around, countries would sally forth and grab a bit of extra demand for themselves by weakening their currencies.
[ترجمه گوگل]او نگران این بود که در یک اقتصاد جهانی افسرده، بدون هزینه‌های کافی برای دور زدن، کشورها با تضعیف ارزهای خود کمی تقاضای اضافی را برای خود جذب کنند
[ترجمه ترگمان]او نگران بود که در یک اقتصاد جهانی افسرده، بدون خرج کردن کافی برای رفتن به اطراف، کشورها به بیرون حمله کرده و کمی تقاضای اضافی برای خود را با تضعیف ارز خود بدست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hit the road, set out, leave; depart, get going; rush forward; leave on a journey, set out on a trip

پیشنهاد کاربران

برای انجام کاری سخت رهسپار شدن
پاشنه ی کفش را جهت کاری دشوار، وَر کشیدن
رهسپار شدن
sally out/forth
راه افتادن، حرکت کردن، رهسپار شدن
هم معنی/synonym:
set out
یورش بردن

بپرس