salinity

/səˈlɪnəti//səˈlɪnɪti/

معنی: شوری
معانی دیگر: شوری

جمله های نمونه

1. You should test the salinity of the water.
[ترجمه گوگل]شما باید شوری آب را آزمایش کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید شوری آب را تست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Leaving corridors of deep-rooted woodland can prevent salinity.
[ترجمه گوگل]خروج از راهروهای جنگلی با ریشه های عمیق می تواند از شوری جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]مسیرهای عبور از جنگل های عمیق ریشه دار، می تواند از شوری جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A rise in soil salinity in coastal areas is also expected to damage buildings, as are increased storms and gales.
[ترجمه گوگل]همچنین انتظار می رود افزایش شوری خاک در مناطق ساحلی و همچنین افزایش طوفان ها و تندبادها به ساختمان ها آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]افزایش شوری خاک در مناطق ساحلی نیز انتظار می رود که به ساختمان ها آسیب برساند، چرا که طوفان ها و بوران را افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Changes in sea temperature or salinity can cause the algae to leave, causing white blotches to form.
[ترجمه گوگل]تغییر در دمای دریا یا شوری می تواند باعث خروج جلبک ها شود و باعث ایجاد لکه های سفید شود
[ترجمه ترگمان]تغییرات در دمای دریا و یا شوری می تواند موجب ترک جلبک ها و ایجاد لکه های سفید به بدن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tobacco that tolerates salinity is a precautionary measure against the rising tides that a changing climate will bring.
[ترجمه گوگل]تنباکویی که شوری را تحمل می کند، یک اقدام پیشگیرانه در برابر افزایش جزر و مد است که تغییر آب و هوا به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]تنباکو که تنش شوری را تحمل می کند، یک تدبیر احتیاطی در برابر جزر و مد در حال افزایش است که آب و هوای در حال تغییر می تواند آن را به ارمغان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Salinity has reached 14 parts per thousand which represents a 40 percent increase since 195
[ترجمه گوگل]شوری به 14 قسمت در هزار رسیده است که نشان دهنده افزایش 40 درصدی از سال 195 است
[ترجمه ترگمان]Salinity به ۱۴ بخش در هر هزار تن رسیده است که از سال ۱۹۵ درصد افزایش داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The variation in salinity at a depth of 600m has been less than standard deviations from the 1975-78 mean.
[ترجمه گوگل]تغییرات شوری در عمق 600 متری کمتر از انحرافات استاندارد از میانگین 78-1975 بوده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات شوری در عمق ۶۰۰ متری از انحراف معیار فاصله سال های ۱۹۷۵ تا ۷۸ کم تر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The salinity of the earth's oceans is about thirty-five parts per thousand, meaning that there are about thirty-five grammes of dissolved solids and gases in one kilogramme of water.
[ترجمه گوگل]شوری اقیانوس های زمین حدود سی و پنج قسمت در هزار است، یعنی در یک کیلوگرم آب حدود سی و پنج گرم جامدات و گازهای محلول وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شوری اقیانوس ها در حدود سی و پنج بخش است به این معنی که در حدود سی و پنج گرم از جامدات و گازهای حل شده در یک کیلوگرم آب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore, low salinity and appropriate water current should be beneficial to the soft-shell crab breeding.
[ترجمه گوگل]بنابراین، شوری کم و جریان آب مناسب باید برای پرورش خرچنگ پوسته نرم مفید باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین شوری پایین و جریان آب مناسب باید برای تولید خرچنگ نرم و نرم مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The evaluation of the adaptability to drought and salinity of Robinia pseudoacacia L. needs a comprehensive index.
[ترجمه گوگل]ارزیابی سازگاری گیاه Robinia pseudoacacia L به خشکی و شوری نیاز به یک شاخص جامع دارد
[ترجمه ترگمان]ارزیابی سازگاری با خشکسالی و شوری robinia pseudoacacia L به یک شاخص جامع نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Superabundance of salinity in the soil imperils the growth of the mass of plants, especially does more harm to croppers which have lower tolerance to salinity.
[ترجمه گوگل]فراوانی شوری در خاک رشد توده گیاهان را به خطر می اندازد، به ویژه به کشتزارهایی که تحمل کمتری نسبت به شوری دارند آسیب بیشتری می رساند
[ترجمه ترگمان]افزایش شوری خاک منجر به رشد انبوه گیاهان می شود، به ویژه آسیب بیشتر به croppers که تحمل آن را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Barley is one of cereal crops with salinity tolerance.
[ترجمه گوگل]جو یکی از محصولات غلات با تحمل شوری است
[ترجمه ترگمان]جو یکی از محصولات غله ای با تحمل شوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However under the condition of high salinity and high water saturation the effect is little.
[ترجمه گوگل]با این حال در شرایط شوری بالا و اشباع آب بالا اثر کمی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تحت شرایط شوری بالا و اشباع آب بالا تاثیر کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Soil salinity varied sharply in the zone, showing an obvious trend of alkalization.
[ترجمه گوگل]شوری خاک به شدت در منطقه متفاوت بود، که روند آشکار قلیایی شدن را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شوری خاک در منطقه به شدت متفاوت بود و گرایش آشکاری از alkalization نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوری (اسم)
brininess, salinity

تخصصی

[عمران و معماری] شوری - شورا - نمکداری
[زمین شناسی] درجه شوری آب - مقدار کل نمکهای محلول در آب دریا که توسط وزن بخشی در هزار اندازه گیری می شود و دارای اختصاصات زیر است. تمام کربنات به اکسید تبدیل شده باشد، تمام بروماید و یدید به کلرید تبدیل شده و تمام مواد آلی بطور کامل اکسید شده باشند. یا درجه شوری معمولاً بر اساس بعضی عوامل دیگر مانند کلریته محاسبه می شود. همچنین ممکن است از نظر هدایت الکتریکی نسبت به آب دریای عادی تعریف شود. - - نسبت نمک حل شده در آب خالص، معمولاً به صورت بخش درهزار بیان می شود. - - بطور متوسط درجه شوری آب اقیانوسها 35 در هزار است
[نساجی] درجه شوری
[معدن] شوری کلی ( آب های زیرزمینی)
[نفت] شوری - شوری سنج
[پلیمر] شوری
[آب و خاک] شوری

انگلیسی به انگلیسی

• quality of containing salt; similarity to salt; saltiness

پیشنهاد کاربران

غلظت نمک
شما باید غلظت نمک را تست کنید. You should test the salinity of the water.

بپرس