salad

/ˈsæləd//ˈsæləd/

معنی: سالاد
معانی دیگر: سبزیجات سالادی، (محلی) کاهو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various cold vegetable mixtures, usu. containing lettuce, tomato, cucumber, onions, and the like, and served with a dressing.

- Romaine lettuce makes a nice green salad.
[ترجمه گوگل] کاهوی رومن سالاد سبز خوبی درست می کند
[ترجمه ترگمان] lettuce کاهو یک سالاد سبز خوب درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a similar mixture made with meat, poultry, seafood, or fruit.

جمله های نمونه

1. salad oil
روغن سالاد

2. a salad drenched in brandy
سالادی که در براندی خوابانده شده است

3. green salad
سالاد سبزی (کاهو و اسفناج و غیره)

4. low-cal salad dressing
سس سالاد کم کالری

5. smooth salad dressing
سس سالاد یکدست

6. the salad tastes of garlic
سالاد طعم سیر دارد.

7. this salad needs seasoning
این سالاد نیاز به چاشنی دارد.

8. tossed salad
سالاد آمیخته (با سس)

9. homa flavored the salad with spices and vinegar
هما سالاد را با ادویه و سرکه چاشنی کرد.

10. add some salt to the salad
قدری نمک سالاد را زیاد کن.

11. a touch of garlic in the salad
یک خرده سیر در سالاد

12. the meal consisted of rice and kabob and salad
غذا شامل چلو،کباب و سالاد بود.

13. the second course (of the dinner) consisted of salad and the fifth, of fried fish
بخش دوم (شام)،سالاد و بخش پنجم ماهی سرخ کرده بود.

14. Trickle some oil over the salad.
[ترجمه گوگل]مقداری روغن روی سالاد بریزید
[ترجمه ترگمان]یه کمی روغن روی سالاد بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Avocado salad is a favourite of mine.
[ترجمه گوگل]سالاد آووکادو مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]سالاد میوه مورد علاقه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Chop the celery and add it to the salad.
[ترجمه گوگل]کرفس را خرد کرده و به سالاد اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]کرفس خرد کنید و آن را به سالاد اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The salad was decorated with segments of orange.
[ترجمه گوگل]سالاد با قطعات پرتقال تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]سالاد با بخش هایی از پرتقال تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He mixed his guests a salad.
[ترجمه نرجس] او ( پسر ) یک سالاد رو مخلوط کرد
|
[ترجمه گوگل]او برای مهمانانش سالاد مخلوط کرد
[ترجمه ترگمان] He رو با سالاد مخلوط کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I decorated the fruit salad with a sprig of mint.
[ترجمه محیا] من سالاد میوه را با چند برگ نعنا تزئین کردم
|
[ترجمه گوگل]سالاد میوه را با یک شاخه نعنا تزئین کردم
[ترجمه ترگمان]سالاد میوه را با شاخه نعناع تزئین کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We've got to buy some cheese, bread, butter, salad oil, and so on.
[ترجمه گوگل]باید مقداری پنیر، نان، کره، روغن سالاد و غیره بخریم
[ترجمه ترگمان]ما باید مقداری پنیر، نان، کره، روغن سالاد و غیره بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Have some pickles with your salad.
[ترجمه گوگل]با سالادتان مقداری ترشی میل کنید
[ترجمه ترگمان] یه مقدار ترشی با سالاد تو بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He talked eagerly between mouthfuls of salad.
[ترجمه گوگل]بین لقمه های سالاد با اشتیاق صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]با ولع بین دو لقمه سالاد حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالاد (اسم)
salad

انگلیسی به انگلیسی

• dish made from several foods mixed together (esp. vegetables); herbs and vegetables used in a salad; greens, edible leaves of green vegetables (in the southern usa)
a salad is a mixture of uncooked vegetables or of cooked vegetables that are eaten cold.

پیشنهاد کاربران

مخلفات غذا
مخلفات کنار غذا
مخلفات سفره
مخلفات میز
اینجا تصویر مخلفات شیرازی را مبینیم
salad
salad
salad : sal - ad
ریشه یِ sal = salt = نَمَک بوده وَ یونانی ست.
پَسوَندِ ad - نام ساز اَست.
پیش نَهاد :
کالاد : کال - آد
هَر چَند کال به مینه یِ نَمَک نَبوده بَلکه خام چَمیده می شَوَد ولی می تَوان با این نِگَرِش این خوراکی را کالاد نامید زیرا اَز سَبزیگاتِ خام دُرُست می گَردَد.
...
[مشاهده متن کامل]

پَسوَندِ - آد گِردآمَده یا گِردآوَرده ( مَجموعه ) مینه می دَهَد مانَندِ :
سِتاد : سِت - آد
گِردآمَدِگانی که بَرای کاری ایستاده اَند یا آماده به کارَند یا به گُفته ای اَز نِشَستَن بَرخاسته اَند وُ ایستاده اَند که نِشان دَهَنده یِ پیش اَنجامِ کاری ست .

سالاد

بپرس