safely

/ˈseɪfli//ˈseɪfli/

بسلامت، بدون خطر، بااطمینان، بطورایمن، بدون ترس از اشتباه، حتما

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: without being harmed.

- We are so glad you made it home safely.
[ترجمه گوگل] خیلی خوشحالیم که با خیال راحت به خانه رسیدید
[ترجمه ترگمان] ما خیلی خوشحالیم که شما اونو سالم به خونه آوردین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she drives safely
او با احتیاط (اتومبیل) می راند.

2. he piloted the plane safely to his base
هواپیما را سالم به پایگاه خود رساند.

3. The people may safely be trusted to hear everything true and false, and to form a correct judgment,Were it fall to me to decide whether we should have a government without newspapers of newspapers without a government, I should not hesitate a moment to prefer the latter.
[ترجمه گوگل]ممکن است به مردم اعتماد شود که همه چیز درست و نادرست را بشنوند و قضاوت درستی داشته باشند دومی
[ترجمه ترگمان]ممکن است مردم اطمینان داشته باشند که همه چیز درست و غلط را بشنوند، و قضاوت درستی داشته باشند، اگر قرار باشد تصمیم بگیرم که آیا باید دولتی بدون روزنامه و روزنامه در اختیار داشته باشیم، در یک لحظه تردید نخواهم کرد که دومی را ترجیح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By falling we learn to go safely.
[ترجمه گوگل]با زمین خوردن یاد می گیریم با خیال راحت برویم
[ترجمه ترگمان]با سقوط، یاد می گیریم ایمن حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The money is safely locked in a drawer.
[ترجمه گوگل]پول با خیال راحت در یک کشو قفل شده است
[ترجمه ترگمان]پول ها در کشو قفل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The plane came down safely in spite of the mist.
[ترجمه گوگل]هواپیما با وجود مه به سلامت سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیما با وجود مه به سلامت پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He safely negotiated the slippery stepping - stones.
[ترجمه گوگل]او با خیال راحت روی سنگ های لغزنده مذاکره کرد
[ترجمه ترگمان]او با خیال راحت با سنگ های لغزنده برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The teacher got the children safely over the busy road.
[ترجمه گوگل]معلم بچه ها را به سلامت از جاده شلوغ عبور داد
[ترجمه ترگمان]معلم بچه ها را سالم به جاده شلوغ برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All the fighters landed safely on the airport after the military maneuver.
[ترجمه گوگل]همه جنگنده ها پس از مانور نظامی به سلامت در فرودگاه فرود آمدند
[ترجمه ترگمان]پس از مانور نظامی همه مبارزان به طور ایمن در فرودگاه فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pilot landed the airliner safely.
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیما را به سلامت فرود آورد
[ترجمه ترگمان]خلبان هواپیما را سالم فرود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We can safely draw some conclusions from our discussion.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم با خیال راحت از بحث خود نتیجه گیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم با اطمینان از بحث خود نتیجه گیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Captain Cook safely navigated his ship without accident for 100 voyages.
[ترجمه گوگل]کاپیتان کوک کشتی خود را بدون حادثه برای 100 سفر به سلامت هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]کاپیتان کوک به سلامت کشتی خود را بدون حادثه برای ۱۰۰ سفر راهنمایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think we can safely dismiss their objections.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که می توانیم با خیال راحت اعتراض آنها را رد کنیم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم می توانیم با اطمینان objections را رد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children were safely tucked up in bed.
[ترجمه گوگل]بچه ها با خیال راحت روی تخت خوابیده بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها را سالم در بس تر جمع کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] بدون خطا-به سلامت

انگلیسی به انگلیسی

• securely; guardedly; in a safe manner

پیشنهاد کاربران

بطور امن ، با احتیاط
Safely Complete your turn or U turn
بطور ایمن کامل کنید گردش یا دور زدن تان را. ( با احتیاط )
امن
بی نگرانی
اطمینان خاطر
با خیال راحت
به جرأت، به قطعیت
با خیال راحت. . . .
بسلامت، بطورایمن
با اطمینان خاطر
با خیال راحت و آسوده. یا امنیت.
باامنیت، باایمنی
مسافرت
خیال راحت
نگهداری در جای امن و بی خطر
He arrived safely
صحیح و سالم رسید.
بدون خطر
با اطمینان، به طور امن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس