stereotypically

جمله های نمونه

1. Richard Russell Ramos does his best as the stereotypically hypocritical bishop.
[ترجمه گوگل]ریچارد راسل راموس به عنوان اسقف ریاکار کلیشه ای تمام تلاش خود را می کند
[ترجمه ترگمان]ریچارد راسل راموس به عنوان اسقف stereotypically hypocritical نهایت تلاش خود را می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus began my transformation from tomboy to stereotypically feminine woman.
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب تبدیل من از پسر بچه پسر به یک زن کلیشه ای زنانه آغاز شد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب تبدیل من از tomboy به یک زن زنانه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mondays are stereotypically depressing, so we tend to recall the worst Mondays.
[ترجمه گوگل]دوشنبه ها به طور کلیشه ای افسرده کننده هستند، بنابراین ما تمایل داریم بدترین دوشنبه ها را به یاد بیاوریم
[ترجمه ترگمان]دوشنبه ها بسیار ناراحت کننده هستند، بنابراین ما تمایل داریم بدترین روزه ای دوشنبه را به یاد بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anxious attachment sounds stereotypically female: is it more common in women or is this a myth?
[ترجمه گوگل]دلبستگی مضطرب به صورت کلیشه ای زنانه به نظر می رسد: آیا در زنان شایع تر است یا این یک افسانه است؟
[ترجمه ترگمان]اتصال عصبی به نظر زنانه می رسد: آیا این یک افسانه رایج در میان زنان است یا این یک افسانه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Americans, stereotypically, are friendlier, smile more, and are more open.
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها، به طور کلیشه ای، دوستانه تر هستند، بیشتر لبخند می زنند و بازتر هستند
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها، stereotypically دوستانه تر، دوستانه تر هستند، بیشتر لبخند می زنند و باز هم باز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. HFA -- "high-functioning autism" -- is stereotypically associated with being at the "mild" or "Asperger's" end of the spectrum, and LFA -- "low-functioning autism" -- with having "severe autism. "
[ترجمه گوگل]HFA - "اوتیسم با عملکرد بالا" - به طور کلیشه ای با قرار گرفتن در انتهای طیف "خفیف" یا "اسپرگر" و LFA - "اوتیسم کم عملکرد" ​​- با داشتن "اوتیسم شدید" مرتبط است
[ترجمه ترگمان]HFA - - \"اوتیسم با عملکرد بالا\" - - مرتبط با بودن در انتهای \"ملایم\" یا \"Asperger\"، و \"اوتیسم با عملکرد کم\" - با داشتن \"اوتیسم شدید\" مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Technology has historically been a stereotypically male domain -- after all, the famous names in the field are mostly men.
[ترجمه گوگل]فناوری از لحاظ تاریخی یک حوزه کلیشه ای مردانه بوده است -- به هر حال، نام های معروف در این زمینه بیشتر مردان هستند
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی به طور تاریخی حوزه مرد stereotypically بوده است - - به هر حال نام های مشهور در این زمینه اغلب مردان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As the stereotypically thick-headed Irishman remarked when asked the way to the railway station: ''Well, I wouldn't start from here.
[ترجمه گوگل]همانطور که ایرلندی کلیشه‌ای کلفت وقتی از راه ایستگاه راه‌آهن پرسیده شد، گفت: «خب، من از اینجا شروع نمی‌کنم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مرد ایرلندی تنومند با سر و صدا از راه رسیدن به ایستگاه راه آهن گفت: خوب، از اینجا شروع نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fridays and Saturdays are stereotypically exciting so we tend to recall the best Fridays and Saturdays.
[ترجمه گوگل]جمعه ها و شنبه ها به طور کلیشه ای هیجان انگیز هستند، بنابراین ما تمایل داریم بهترین جمعه ها و شنبه ها را به یاد بیاوریم
[ترجمه ترگمان]جمعه ها و شنبه ها بسیار هیجان انگیز هستند بنابراین دوست داریم روزه ای جمعه و شنبه را به یاد بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If someone exhibited stereotypically gay behavior, it would spark my own fear of exposure.
[ترجمه گوگل]اگر فردی رفتار کلیشه ای همجنس گرا از خود نشان دهد، باعث ترس من از قرار گرفتن در معرض آن می شود
[ترجمه ترگمان]اگر کسی رفتار همجنس گرا را نشان می داد، ترس خود از افشا شدن را جرقه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "Older workers stereotypically view younger workers as not as competent and not having such a work ethic," said Eric Buntin, managing director of marketing and operations for Randstad USA.
[ترجمه گوگل]اریک بونتین، مدیر عامل بازاریابی و عملیات رندستاد ایالات متحده، گفت: «کارگران مسن‌تر به‌طور کلیشه‌ای، کارگران جوان‌تر را فاقد صلاحیت و فاقد چنین اخلاق کاری می‌دانند
[ترجمه ترگمان]اریک Buntin، مدیر عامل بازاریابی و عملیات for ایالات متحده، گفت: \" کارگران مسن تر، کارگران جوان را به عنوان صلاحیت صلاحیت و نداشتن چنین اخلاقیات کاری می بینند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They clearly understood and recognized anything that was stereotypically "gaming", and didn't consider this to be something for them. "
[ترجمه گوگل]آنها به وضوح هر چیزی را که به طور کلیشه ای «بازی» بود، درک می کردند و تشخیص می دادند و آن را چیزی برای خود نمی دانستند "
[ترجمه ترگمان]آن ها به وضوح درک کردند و هر چیزی که \"بازی\" بود را درک کردند و این را برای آن ها در نظر نگرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some were stereotypically boys' toys - a car, a digger, a ball and a blue teddy.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها به طور کلیشه ای اسباب بازی های پسرانه بودند - یک ماشین، یک حفار، یک توپ و یک عروسک آبی
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها اسباب بازی بودند، یک اتومبیل، یک گورکن، یک توپ و یک تدی آبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In pursuit of romantic love, men may feel discouraged from pursuits that are stereotypically "female" -- those that involve being nurturing and communal.
[ترجمه گوگل]در تعقیب عشق رمانتیک، مردان ممکن است از فعالیت‌هایی که به طور کلیشه‌ای «زنانه» هستند، دلسرد شوند - آنهایی که شامل تربیت و اشتراکی بودن است
[ترجمه ترگمان]مردان ممکن است به دنبال عشق رمانتیک، از فعالیت هایی که \"مونث\" هستند، دلسرد شوند - - آن هایی که درگیر پرورش و پرورش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a stereotypical manner; in the form of a stereotype

پیشنهاد کاربران

بپرس