steamed

جمله های نمونه

1. steamed vegetables
سبزیجات بخار پز شده

2. we steamed southward
(با نیروی بخار) به سمت جنوب راهی شدیم.

3. the train steamed into the station
ترن (با نیروی بخار) وارد ایستگاه شد.

4. he took the ball and steamed toward the goal line
توپ را برداشت و با سرعت به سوی خط دروازه شتافت.

5. in the bathroom my glasses steamed up
در حمام عینک من تار شد.

6. the coach's talk got the team steamed up
سخنان مربی افراد تیم را به هیجان آورد.

7. The general manager may have got steamed up about nothing.
[ترجمه گوگل]مدیر کل ممکن است از هیچ چیز عصبانی شده باشد
[ترجمه ترگمان]مدیر عمومی ممکن است در مورد هیچ چیزی بخار آب کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coffee steamed in the richly decorated silver pot.
[ترجمه گوگل]قهوه در قابلمه نقره ای با تزئینات بسیار بخارپز شده
[ترجمه ترگمان]قهوه در ظروف نقره تزیین شده به وفور در حال بخار کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His glasses steamed up when he came into the warm room.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد اتاق گرم شد عینکش بخار شد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق گرم شد عینکش بخار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bathroom mirror steamed up during my shower.
[ترجمه گوگل]هنگام دوش گرفتن آینه حمام بخار شد
[ترجمه ترگمان]آینه حموم در حین حموم بخار پز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our damp clothes steamed in the heat.
[ترجمه گوگل]لباس‌های نمناکمان از گرما بخار می‌شد
[ترجمه ترگمان]لباس های مرطوب ما در گرمای هوا بخار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My glasses steamed when I came into the bathroom.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد حمام شدم عینکم بخار کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد حمام شدم، عینکش بخار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My glasses are all steamed up.
[ترجمه گوگل]عینکم همش بخار شده
[ترجمه ترگمان] عینک من همه بخار پز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bill was all steamed up about the movie he had just seen.
[ترجمه گوگل]بیل در مورد فیلمی که به تازگی دیده بود داغ بود
[ترجمه ترگمان]بیل همه چیز را در مورد فیلمی که تازه دیده بود، به جوش آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This kind of wool should be steamed.
[ترجمه گوگل]این نوع پشم باید بخارپز شود
[ترجمه ترگمان]این نوع پشم باید بخار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There was much hilarity when Geoffrey steamed in ten minutes late.
[ترجمه گوگل]وقتی جفری با ده دقیقه تأخیر بخار کرد، خنده زیادی به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی \"جفری\" ده دقیقه دیر باز شد، شادی فراوان دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cooked in steam

پیشنهاد کاربران

اب پز شده، بخار پز
1 ) مست و پاتیل بودن 2 ) به اصطلاح سیاه کردن
I went out last night and got steamed
دیشب رفتم بیرون و مست مست کردم ( سیاه کردم )
2 ) خشمگین بودن
He went steamed when I told him the truth
وقتی راستشو بهش گفتم خیلی عصبانی شد
1 - extremely drunk
2 - ( angry ( NAm
3 - cooked with steam

بخار پختن
بخار پز

بپرس