staying


معنی: مکث، متوقف

جمله های نمونه

1. staying in bed until noon was a luxury that she could seldom enjoy
تا ظهر در بستر ماندن لذتی بود که به ندرت از آن متمتع می شد.

2. he went to kashan with the intention of staying
او به قصد ماندن به کاشان رفت.

3. How long will you be staying in the United States?
[ترجمه گوگل]چه مدت در ایالات متحده خواهید ماند؟
[ترجمه ترگمان]چقدر طول می کشد تا در ایالات متحده بمانید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. While staying in Paris we fell in with a party of Swiss tourists.
[ترجمه گوگل]در حین اقامت در پاریس با یک مهمانی از گردشگران سوئیسی وارد شدیم
[ترجمه ترگمان]در حالی که در پاریس اقامت داشتیم، با گروهی از توریست ها گرفتار شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have guests staying this weekend.
[ترجمه گوگل]آخر این هفته مهمانانی داریم
[ترجمه ترگمان]ما این آخر هفته مهمون داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She tried to brownnose the boss by staying after work and helping him clean the room.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با ماندن بعد از کار و کمک به او در تمیز کردن اتاق، رئیس را قهوه ای کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با ماندن در اتاق عمل کند و به او کمک کند تا اتاق را تمیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We'll be staying at the Hotel Ibis.
[ترجمه گوگل]ما در هتل ایبیس اقامت خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]ما در هتل ibis می مونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I keep cool by staying in the shade and not moving much.
[ترجمه گوگل]من با ماندن در سایه و عدم حرکت زیاد خنک می شوم
[ترجمه ترگمان]با ماندن در سایه خنک هستم و زیاد حرکت نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pam's staying overnight at my house.
[ترجمه گوگل]پم یک شب در خانه من می ماند
[ترجمه ترگمان] پم \"شب تو خونه من میمونه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How long will you be staying in Paris?
[ترجمه گوگل]چه مدت در پاریس می مانید؟
[ترجمه ترگمان]تا چه مدت در پاریس می مانید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Someone who lacks staying power and persistence is unlikely to make a good researcher.
[ترجمه گوگل]کسی که فاقد قدرت ماندگاری و پشتکار است بعید است محقق خوبی شود
[ترجمه ترگمان]کسی که فاقد قدرت و استقامت بماند بعید به نظر می رسد که محقق خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You have to houseclean the room before your staying.
[ترجمه گوگل]قبل از اقامت باید اتاق را تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]باید قبل از ماندن به اتاق عمل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After staying a few days in Shanghai, he moved on to Singapore.
[ترجمه گوگل]او پس از چند روز اقامت در شانگهای به سنگاپور رفت
[ترجمه ترگمان]پس از چند روز اقامت در شانگهای، او به سنگاپور رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She said she was staying in tonight to wash her hair.
[ترجمه گوگل]او گفت که امشب می‌ماند تا موهایش را بشوید
[ترجمه ترگمان]اون گفت امشب اینجا می مونه تا موهاشو تمیز کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My mother-in-law has been staying with us this past week and she's driving me crazy.
[ترجمه سینا] مادر من در هفته گذشته با ما ماند و او من را دیوانه میکند
|
[ترجمه گوگل]مادرشوهرم این هفته پیش ما بوده و داره دیوونم میکنه
[ترجمه ترگمان]مادر زنم این هفته پیش با ما بوده و داره منو دیوونه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مکث (اسم)
staying

متوقف (صفت)
staying

انگلیسی به انگلیسی

• remaining; stopping, halting

پیشنهاد کاربران

به معنی اقامت کردن ، ماندن در یک جایی
زندگی کردن
ماندن
۱ - در جایی ماندن ۲ - در حالتی ماندن ۳ - اقامت کوتاه

ایستادن، موندن،
یا همونstay
ماندن در حال حاضر
تاکید
اقامت داشتن
ایستادن
موندن در جایی ادامه دار چون ingداره
موندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس