sonny

/ˈsəni//ˈsʌni/

معنی: فرزند جان، پسرم
معانی دیگر: (خطاب مهرآمیز به پسر خود یا هر پسر دیگر) پسرم، پسر جان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sonnies
• : تعریف: small boy or little son (often used to address any young boy).

جمله های نمونه

1. Sonny tilted back in his chair.
[ترجمه گوگل]سانی به پشتی صندلی خود خم شد
[ترجمه ترگمان]سانی به پشتی صندلی اش تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Run along now, sonny; mummy wants to have a rest.
[ترجمه گوگل]پسرم بدو مامانی می خواهد استراحت کند
[ترجمه ترگمان]حالا فرار کن سانی، مامان می خواد استراحت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sonny learnt to fly when he was
[ترجمه گوگل]سانی زمانی که بود پرواز را یاد گرفت
[ترجمه ترگمان]سانی از او یاد گرفت که وقتی او بود پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'My name's not Sonny,' the child objected.
[ترجمه گوگل]کودک مخالفت کرد: «اسم من سانی نیست
[ترجمه ترگمان]بچه اعتراض کرد: اسم من سانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Well, sonny, I'll give you a bit of advice.
[ترجمه گوگل]خوب، پسرم، من به شما کمی توصیه می کنم
[ترجمه ترگمان]خب، پسرم، یه نصیحت بهت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Look here, sonny, you've got a lot to learn!
[ترجمه گوگل]پسرم اینجا را نگاه کن، چیزهای زیادی برای یادگیری داری!
[ترجمه ترگمان]ببین سانی تو باید خیلی چیزها یاد بگیری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't try to teach me my job, sonny.
[ترجمه گوگل]سعی نکن کارم را به من یاد بدهی پسرم
[ترجمه ترگمان]سعی نکن کارم را به من یاد بدهی، سانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't try and teach me my job, sonny.
[ترجمه گوگل]سعی نکن و کارم را به من یاد بده پسرم
[ترجمه ترگمان]سعی نکن کارم را به من یاد بدهی، سانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now you listen to me, sonny.
[ترجمه گوگل]حالا تو به من گوش کن پسرم
[ترجمه ترگمان]حالا به حرفم گوش کن سانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sonny went staggering back, arms flailing, spitting blood and fragments of teeth.
[ترجمه گوگل]سانی با تلو تلو خوردن به عقب برگشت، بازوها در حال تکان خوردن، تف کردن خون و تکه های دندان
[ترجمه ترگمان]نفس زنان تلوتلوخوران عقب رفت، دستانش را تکان داد و خون و تکه های دندان هایش را تف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Come on, sonny, it's worth that.
[ترجمه گوگل]بیا پسرم، ارزشش را دارد
[ترجمه ترگمان]زود باش سانی این ارزشش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sonny Stoner squirmed in the hard oak chair.
[ترجمه گوگل]سانی استونر روی صندلی سخت بلوط تکان خورد
[ترجمه ترگمان]سانی Stoner روی یک صندلی چوب بلوط محکم پیچ وتاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sonny lost his nerve, knowing that if he stood up again Gallagher would hammer him.
[ترجمه گوگل]سانی اعصاب خود را از دست داد، زیرا می دانست که اگر دوباره بایستد، گالاگر او را با چکش خواهد زد
[ترجمه ترگمان]سانی nerve را از دست داد، چون می دانست که اگر دوباره برخیزد، گلگر به او ضربه خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reverend Sonny Lara is well-known for his oratory.
[ترجمه گوگل]کشیش سانی لارا به خاطر سخنوری اش معروف است
[ترجمه ترگمان]کشیش سانی لارا به خاطر سخنرانی اش مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sonny would have splashed petrol over him to drive him back, but how could he waste his father's only salvation?
[ترجمه گوگل]سانی روی او بنزین می پاشید تا او را به عقب براند، اما چگونه می توانست تنها نجات پدرش را هدر دهد؟
[ترجمه ترگمان]پسرم برای اینکه او را به عقب براند، کافی بود که او را به عقب براند، اما چطور می توانست تنها راه رستگاری پدرش را به هدر دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرزند جان (اسم)
sonny

پسرم (اسم)
sonny

انگلیسی به انگلیسی

• son, child (form of address used when speaking to a young boy)
sonny is sometimes used to address a young boy; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس