shrinking

جمله های نمونه

1. shrinking incomes
درآمدهای در حال نقصان

2. The market for their products is shrinking.
[ترجمه گوگل]بازار محصولات آنها در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]بازار محصولات آن ها در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Economic shrinking has finally been overpassed now.
[ترجمه کیاکسار] افت اقتصادی در نهایت پشت سر گذاشته شد
|
[ترجمه گوگل]اکنون در نهایت از انقباض اقتصادی فراتر رفته است
[ترجمه ترگمان]در نهایت کاهش اقتصادی در حال حاضر به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The department has been shrinking year by year because of budget cuts.
[ترجمه گوگل]این اداره سال به سال به دلیل کاهش بودجه کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]این اداره سال گذشته به دلیل کاهش بودجه در حال کاهش بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She listened, shrinking under the blankets, to their shouts.
[ترجمه گوگل]او در حالی که زیر پتو جمع می شد به فریادهای آنها گوش می داد
[ترجمه ترگمان]او به دقت گوش می داد و زیر پتو جمع می شد تا فریادهای آن ها را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She loves appearing on television and is no shrinking violet when it comes to expressing her views.
[ترجمه گوگل]او عاشق حضور در تلویزیون است و وقتی صحبت از بیان دیدگاه هایش می شود، رنگ بنفش کوچکی ندارد
[ترجمه ترگمان]او عاشق ظاهر شدن در تلویزیون است و وقتی به بیان دیدگاه های خود می رسد، کم تر بنفش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a cat shrinking on the sofa.
[ترجمه گوگل]گربه ای روی مبل کوچک می شود
[ترجمه ترگمان]یک گربه روی نیمکت خم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The world's supply of agricultural land is shrinking fast.
[ترجمه گوگل]عرضه زمین کشاورزی در جهان به سرعت در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]عرضه زمین کشاورزی به سرعت در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sony has also led the way in shrinking the size of compact-disc players.
[ترجمه گوگل]سونی همچنین در کاهش اندازه پخش‌کننده‌های دیسک فشرده پیشرو بوده است
[ترجمه ترگمان]سونی همچنین منجر به کاهش اندازه بازیکنان دیسک فشرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hungary may have to lower its hopes of shrinking its state sector.
[ترجمه گوگل]مجارستان ممکن است مجبور شود امیدهای خود را برای کوچک کردن بخش دولتی خود کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]مجارستان ممکن است مجبور باشد امیدهای خود را نسبت به کوچک شدن بخش دولتی کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Households have been shrinking in size but increasing in number.
[ترجمه گوگل]خانوارها از نظر اندازه کوچکتر شده اند اما تعداد آنها افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]Households به اندازه کافی کوچک شده اند، اما تعداد آن ها در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it has been shrinking steadily in terms of the percentage of the population reading a daily newspaper.
[ترجمه گوگل]اما از نظر درصد جمعیتی که روزنامه‌های روزانه می‌خوانند، به طور پیوسته در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]اما از نظر درصد جمعیت خواندن روزنامه روزانه به طور پیوسته در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are voluntarily shrinking themselves, cutting workforces and branch networks.
[ترجمه گوگل]آنها داوطلبانه خود را کوچک می کنند، نیروی کار و شبکه های شعب را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها داوطلبانه خود را کوچک می کنند و workforces و شبکه های ارتباطی را قطع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In mid-199 two rallies related to shrinking supplies sent prices surging above $ 6 an ounce.
[ترجمه گوگل]در اواسط سال 199، دو رالی مرتبط با کاهش عرضه باعث شد که قیمت ها به بالای 6 دلار در هر اونس افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]در میانه ۱۹۹ روز تظاهرات مربوط به کاهش عرضه کالا، قیمت ها بالاتر از ۶ دلار در هر اونس افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Computers continue to advance, with falling prices and shrinking components.
[ترجمه گوگل]کامپیوترها با کاهش قیمت ها و کوچک شدن قطعات به پیشرفت خود ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها با کاهش قیمت ها و کاهش اجزا به پیشرفت خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] نصب (انبساط، انقباصی)، جازنش (انبساط، انقباصی)
[نساجی] اعمال تکمیل جمع شدگی بر پارچه جهت جلوگیری از جمع شدگی بعدی آن - عملیات تکمیلی جمع کننده پارچه ( که مانع جمع شدگی آن می شود )

انگلیسی به انگلیسی

• act of contracting, act of making smaller; process of becoming smaller; act of flinching

پیشنهاد کاربران

( Getting smaller ( before melting
۱. آب رفتن، کوچکتر و کوچکتر شدن
۲. روان درمانی
روانکاو
becoming smaller in size or amount
کوچک تر شدن در اندازه و مقدار
"the shrinking market has provoked a massive price war"
The shrinking workforce would have to support a growing number of retired people
کوچیک شدن، کاهش یافتن ، جمع و جور شدن
Let me - - - >lemme
ترس و لرز، عقب نشینی، کنارکشیدن، تردید و دو دلی
کوچک شدن ، اب رفتن، کوچکتر و کوچکتر شدن
کاهش یافتن
آب رفتن
در مورد حیوانات، میتونیم در حال انتقراض معنی کنیم
- خود را جمع و جور کردن در مواقع انجام خطا یا پذیرش موضوعی
- در لاک خود فرو رفتن
درحال انقباض
در حال کاهش
کوچک شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس