shown

/ˈʃoʊn//ʃəʊn/

معنی: نشان داده شده
معانی دیگر: اسم مفعول فعل: show، قسمت سوم wohs

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past participle of show.

جمله های نمونه

1. . . . shown in the chart on the last page hereof
. . . که در جدول صفحه ی آخر این سند نشان داده شده است.

2. three multinationals have shown interest in the project
سه شرکت چند ملیتی نسبت به طرح علاقه نشان داده اند.

3. her paintings are being shown at the negarestan
نقاشی های او را در نگارستان به نمایش گذاشته اند.

4. no pity will be shown to thieves
نسبت به سارقین ترحم نخواهد شد.

5. she begged to be shown her son's corpse
التماس کرد که جسد فرزندش را به او نشان دهند.

6. his latest release is being shown in many cinemas
آخرین فیلم او را در بسیاری از سینماها نشان می دهند.

7. the new film will be shown tomorrow
فیلم جدید فردا نمایش داده خواهدشد.

8. the disposition of the artillery was shown on the map
نقشه آرایش توپخانه را نشان می داد.

9. the sequel to this story will be shown tomorrow
دنباله ی این داستان فردا نمایش داده خواهد شد.

10. these texts are so occult that they can't be shown to just anyone
این متون آن چنان ویژه ی خواص اند که نمی شود آنها را به همه کس نشان داد.

11. They have shown a ruthless disregard for basic human rights.
[ترجمه گوگل]آنها بی‌رحمانه‌ای به حقوق اولیه بشری نشان داده‌اند
[ترجمه ترگمان]آن ها بی توجهی بی رحمانه به حقوق بشر را نشان داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The long-dormant volcano has recently shown signs of erupting.
[ترجمه گوگل]این آتشفشان که مدت‌ها خاموش بوده اخیراً نشانه‌هایی از فوران را نشان داده است
[ترجمه ترگمان]این آتشفشان به مدت طولانی نشانه هایی از فوران را نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Market research has shown us that people want quality, not just low prices.
[ترجمه گوگل]تحقیقات بازار به ما نشان داده است که مردم به دنبال کیفیت هستند، نه فقط قیمت پایین
[ترجمه ترگمان]تحقیق بازار به ما نشان داده است که مردم کیفیت و نه فقط قیمت های پایین را می خواهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Well, I have shown you how to do this before, " she said, unable to disguise her impatience.
[ترجمه گوگل]او که قادر به پنهان کردن بی تابی خود نبود گفت: "خب، من قبلاً به شما نشان داده ام که چگونه این کار را انجام دهید "
[ترجمه ترگمان]او در حالی که نمی توانست بی حوصلگی خود را پنهان کند، گفت: خب، من قبلا به تو نشون دادم که چطور این کار رو بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Footpaths are shown on the map as dotted red lines.
[ترجمه گوگل]مسیرهای پیاده روی روی نقشه به صورت خطوط قرمز نقطه چین نشان داده شده اند
[ترجمه ترگمان]footpaths در نقشه به صورت خطوط قرمز نقطه چین نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The novel is shown from the girl's viewpoint.
[ترجمه گوگل]رمان از دید دختر نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]این رمان از دیدگاه دختر نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان داده شده (صفت)
shown

انگلیسی به انگلیسی

• shown is the past participle of show.

پیشنهاد کاربران

shown : خلق شده
as shown :از . . . خلق شده
mythologizing continues, as shown in contemporary mythopoeia such as urban legends. . . : فرآیند افسانه سازی معاصر مانند افسانه های شهری خلق شده از . . .
نموده. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / دِ ] ( ن مف ) نشان داده شده. ارائه کرده شده. || واضح کرده. آشکارکرده. ( فرهنگ فارسی معین ) . هویداکرده شده. ظاهرکرده شده. پدیدآمده. ( ناظم الاطباء ) . || جلوه کرده. ظاهرشده. ( فرهنگ فارسی معین ) . || کرده. ( ناظم الاطباء ) . انجام داده. عمل کرده. ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اِ ) نموذج. ( تاج العروس ) . نمونه. ( رشیدی ) ( جهانگیری ) . انموذج. مسطوره. نمودار. ( یادداشت مؤلف ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بنمود خسروان جهان را نموده ای
تیغ علاء دولت و دین خسرو جهان.
مسعودسعد.
و مقابله آن است که به هر دو سو نگریم ، اگر آنجا چیزها بود از یک گونه ، کمترین بفکنیم وز آنک بیشتر است همچندان نیز بفکنیم و نموده او مثلاً به یک سو صدودوازده درم است و به دیگر سو سیزده ستیر آهن و دوازده درم. ( التفهیم از فرهنگ فارسی معین ) . از این قدر نگزیرد که بیتی دو بیان کنم که اندکی دلیل بسیاری باشد و مشتی نموده خرواری. ( گلستان ) . || شاهد. مثال. ( یادداشت مؤلف ) . رجوع به شواهد ذیل معنی قبلی شود.

درود بر شما، وقت بخیر
من دامنه ( www. shown. ir ) این کلمه را ثبت کردم و میخوام اسمی برای آن انتخاب کنم که با این نام همخوانی داشته باشد و در یکی از دو حوزه ی ( 1_ تبلیغات و 2_ نمایش فیلم و موسیقی ) با این وب سایت فعالیت کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

از همه شما عزیزانی که با معانی و اصول این کلمه آشنایی دارید خواهشمندم بهترین اسم و نزدیکترین حوزه جهت فعالیت با این وب سایت از نظر شما خوبان چیست؟؟
به طور مثال بگید :
1_ اسم : نمایشگاه و فعالیت : تبلیغات اینترنتی یا ثبت آگهی تبلیغاتی
2_ اسم : فیلمشو و فعالیت : نمایش فیلم و موسیقی

ارائه شده، ، به نمایش درآمده، به نمایش گذاشته شده، پیدا، آشکار
ثابت شود

بپرس