sexual

/ˈsekʃuːəl//ˈsekʃʊəl/

معنی: مقاربتی، جنسی، تناسلی
معانی دیگر: وابسته به جفت گیری، مرزی، گایشی، گشنی، وابسته به نر بودن و ماده بودن، نرینگی - مادینگی، ژادی، وابسته به الت تناسلی و جماع

جمله های نمونه

1. sexual deviation
کژروی جنسی،انحراف جنسی

2. sexual fantasies
هوس های جنسی

3. sexual intercourse
مقاربت جنسی

4. sexual outlets
وسایل ارضای غریزه ی جنسی

5. sexual relationship
رابطه ی جنسی

6. a sexual deviant
کجرو در امور جنسی

7. indiscriminate sexual intercourse
جماع با هر کس که پیش آید

8. his strong sexual attraction for corpses was a kind of perversion
میل شدید جنسی او نسبت به اجساد نوعی کژراهی جنسی بود.

9. to sublimate sexual curiosity into artistic productions
کنکاوی جنسی را به آثار هنری فرازش دادن (تبدیل کردن)

10. any mention of sexual matters embarrassed him tremendously
هر گونه اشاره به امور جنسی او را سخت شرمگین می کرد.

11. She had been subjected to continual sexual harassment.
[ترجمه گوگل]او مورد آزار و اذیت جنسی مستمر قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]اون تحت آزار جنسی دائمی قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Judges had been engaging in sexual orgies.
[ترجمه گوگل]قضات در عیاشی های جنسی شرکت می کردند
[ترجمه ترگمان]قاضیان در orgies جنسی قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The former priest denied allegations of sexual misconduct.
[ترجمه گوگل]کشیش سابق اتهامات مربوط به آزار جنسی را رد کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش سابق اتهامات سو رفتار جنسی را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This was the first sexual relationship I had had.
[ترجمه گوگل]این اولین رابطه جنسی بود که داشتم
[ترجمه ترگمان]این اولین رابطه جنسی بود که داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was a person of gross sexual appetites.
[ترجمه گوگل]او فردی با اشتهای شدید جنسی بود
[ترجمه ترگمان] اون یه آدم شهوت جنسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There has been a series of sexual attacks on women in the area.
[ترجمه گوگل]یک سری حملات جنسی علیه زنان در این منطقه صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]یک سری حملات جنسی به زنان در این منطقه انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Mr Singh has strongly denied the allegations of sexual harassment.
[ترجمه گوگل]آقای سینگ اتهامات آزار جنسی را قویا رد کرده است
[ترجمه ترگمان]آقای سینگ قویا ادعای آزار و اذیت جنسی را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقاربتی (صفت)
coital, venereal, sexual

جنسی (صفت)
sexual, generic, gamic, sex, of kind

تناسلی (صفت)
sexual, gamic, genital, reproductive

تخصصی

[بهداشت] جنسی - تناسلی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to sex; pertaining to reproduction through the union of male and female gametes
sexual feelings or activities are connected with the act of sex or with desire for sex.
sexual also means relating to the differences between men and women.
sexual is also used to refer to the biological process by which people and animals produce young.

پیشنهاد کاربران

جنسی
مثال: She took a course on sexual health.
او یک دوره ی بهداشت جنسی رفت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سِکس ( sex ) - چندی درباره واژگان پارسی آن:
مَرزَنده: مَرزی، مَرزَد، مَرزَند، مَرزَنده، مَرزیدن -
واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
.
( ( آن را با واژه مُرزَنده یکسان ندانید:
آمُرزش، بخشش - درگذشتن، مُردن
...
[مشاهده متن کامل]

گرچه در اوستا از ریشه مَرگ هست!
به گونه مَرِزدا ( mareždā ) خوانده می شود! ) )
.
پهلوی: مَرز ( marz ) ، مَرزیهِند ( marzīhēnd )
از واژه مرز ( نزدیک، سرحد ) و هَندام ( اندام ) سرهم شده است و سپس به گونه: "مَرزَند یا مَرزیدن" درآمده است!
.
معنی: نزدیک شونده به اندام زایِشی ( تناسلی و جنسی ) -
همبستری، همخوابگی، هماغوشی، آرامیدن ( آرمیدن ) ،
مُضاجعه، جِماع، نزدیکی، قِران شونده، درآمیزی، گُشنی، ژادِش ( گایِش ) ، سکس کردن ( sex, sexual ) ، رابطه جنسی
.
( ( چند نمونه دیگر در پهلوی که بهتر است بدانیم:
هَمارمونی ( Hamarmuni ) : روی هم آرامیدن، همخوابگی!
مایِش ( Mayesh ) ، مایِشن یا مالیشن: همبستری و مالش!
سپوختن، سپوزش، سپوزیدن: فرو کردن، بُردن، به زور فشار دادن
تن ویمخت ( Tanvimext ) : برهنه کردن، جامه از تن درآوردن به هنگام آمیزش ) )
.
پس بهترین واژه برای "sex" >>> "مَرزَنده" هست که گونه های گوناگونی هم دارد!
.
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 3، بند26:
ud kē pad dānišn, zan ī daštān "marzēd", pānzdah tanāpuhl ud šast stēr wināh ō bun
معنی: و هر که دانسته با زنِ دَشتان "هم خوابگی، سکس" کند، پانزده تنافور ( تَناپور! ) و شصت اَستیر گناه بر او ( ذمه، وی ) باشد
( ( هر "استیر": برابر با چهار درهم بود! ) )
.
گاه به همانند واژه "نزدیکی" دو معنا دارد و به معنی نزدیک شدن هم می دهد!
در کارنامه اردشیر پاپکان، فَرگَرد ( فصل ) 3، بند5:
axtar - mārān sālār pad passox guft kū "yw’cd’n" ōbastag ud stārag ohrmazd abāz bālist āmad u - š az wahrām ud anāhīd pad kust haftōring ud šēr axtar "marzīhēnd" ud ō ohrmazd ayārīh dahēnd
معنی: اخترشماران سردار ( کاپیتان: سرتیم ) یا سرپرست ستاره شناسان، به پاسخ گفت:
که "دوآپتان، جُدَی: گوچهر" افتاده و ستاره هرمزد ( مشتری ) باز بالست ( اوج، بالا ) آمد و از بهرام ( مریخ ) و آناهید ( زهره ) به کسته ( طرف، سوی ) هفت اورنگ ( دب اکبر ) و شیر اختر ( برج اسد ) "مَرزَند" ( قِران باشند، نزدیک می شود ) و به اورمزد یاری می دهند
.
"سپوختن" گاه به معنای سرپیچی کردن و دور کردن می آید!
کارنامه اردشیر بابکان، فَرگَرد ( فصل ) 2، بند8:
pābag az ān čiyōn ardawān meh kāmgārtar būd ǰuttar kardan ud ān framān be "spōxtan" nē šāyist
معنی: پاپک از آن رو [که] اردوان مِه ( بزرگ ) ،
کامکارتر ( کامرواتر، نیرومندتر ) بود، جز آن کردن ( یه کاره دیگه انجام دادن ) و [از] آن فرمان "بِسپوختن ( سرپیچی کردن ) " نه شایست ( شایسته نیست )
( ( به سخن ( حرفِ ) بزرگتر ها و دانایان گوش فرا دادند! ) )

منابع• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
My sexual desire affects you and your thoughts and body temperature
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sex / sexualize
✅️ اسم ( noun ) : sex / sexiness / sexism / sexist / sexologist / sexology / sexuality / sexualization
✅️ صفت ( adjective ) : sexy / sexist / sexless / sexual
✅️ قید ( adverb ) : sexily
sexual ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: جنسی
تعریف: ویژگی های مربوط به هر دو جنس یا روابط جنسی یا جنسینگی یا اندام های جنسی و کارکرد آنها

بپرس