scar

/ˈskɑːr//skɑː/

معنی: شکاف، جای زخم یا سوختگی، اثر گناه، اثر زخم داشتن، اثر زخم گذاشتن
معانی دیگر: جای زخم (که پس از التیام باقی می ماند)، جای سوختگی، نیشان، زخمگاه، زخمنشان، اسکار، خدشه، بریدگی، صدمه، خراشیدگی، اثر حادثه ی ناگوار (که در خاطر باقی می ماند)، داغ دیدگی، زخم روحی، روان زخم، (گیاه یا میوه) داغ زدگی، لکه، جای زخم یا سوختگی باقی گذاشتن، دارای زخمنشان کردن، دارای خدشه یا صدمه کردن، دارای روان زخم کردن، داغدار کردن، (انگلیس)، پرتگاه، صخره گاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the mark that remains on living tissue when a wound or burn has healed, or on a stem when a leaf, flower, or fruit has dropped from a plant.

(2) تعریف: any mark left after physical or emotional damage.

- scars left by a childhood trauma
[ترجمه گوگل] زخم های به جا مانده از یک ترومای دوران کودکی
[ترجمه ترگمان] زخم هایی که براثر ضربه کودکی به جا گذاشته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scars, scarring, scarred
• : تعریف: to cause a scar on.

- Strip mining scarred the beautiful countryside.
[ترجمه گوگل] استخراج نوار حومه زیبا را زخمی کرد
[ترجمه ترگمان] معدن نوار معدنی مناطق زیبا را خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to leave a scar.

- That burn will probably scar.
[ترجمه ۰۹۹۱۲۰۰۱۲۰۸] جای این سوختگی به احتمال میماند
|
[ترجمه گوگل] آن سوختگی احتمالا زخمی خواهد شد
[ترجمه ترگمان] اون سوزش احتمالا جای زخم باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become marked with a scar or scars.

- Her skin scarred horribly.
[ترجمه امیرحسین سوری] پوستش به طرز وحشتناک زخم شده بود
|
[ترجمه گوگل] پوستش به طرز وحشتناکی زخم شده بود
[ترجمه ترگمان] پوستش به طرز وحشتناکی پر از زخم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. scar over
(زخم) خوب شدن (ولی جا باقی گذاشتن)

2. scar tissue
بافت زخمگاه

3. smallpox scar
جای آبله

4. that scar is still tender
جای آن زخم هنوز حساس است.

5. a big scar marred the beauty of her face
جای یک زخم بزرگ،زیبایی صورت او را عیب دار کرده بود.

6. a crucial scar
جای زخم خاجی،جای زخم صلیبی شکل

7. her untimely death has left a scar that nothing will ever remove
داغی که مرگ نابهنگام او باقی گذاشته هرگز زدودنی نیست.

8. that cut has left a big scar on his chin
آن بریدگی جای بزرگی بر چانه اش باقی گذاشته است.

9. The tissues have been destroyed and a scar has formed.
[ترجمه گوگل]بافت ها از بین رفته و جای زخم ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]این بافت ها نابود شده اند و جای زخم شکل گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How did you come by that scar on your forearm?
[ترجمه گوگل]چطور با آن زخم روی ساعد خود مواجه شدید؟
[ترجمه ترگمان]چطور با اون زخم روی ساعد اومدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Time cut scar is called growth.
[ترجمه گوگل]اسکار کاهش زمان رشد نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]جای زخم در زمان به نام رشد گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wound healed without leaving a scar.
[ترجمه گوگل]زخم بدون برجای گذاشتن جای زخم خوب شد
[ترجمه ترگمان]زخم، بدون اینکه یه جای زخم رو ترک کنه شفا پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had a long, curved scar on his right cheek.
[ترجمه گوگل]روی گونه راستش زخمی بلند و خمیده داشت
[ترجمه ترگمان]جای زخم بزرگی روی گونه راستش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cut healed up without leaving a scar.
[ترجمه گوگل]بریدگی بدون باقی ماندن جای زخم بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]زخم قطع شد بدون اینکه جای زخم رو ترک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had a scar on his forehead.
[ترجمه گوگل]جای زخم روی پیشانی اش بود
[ترجمه ترگمان]جای زخم روی پیشانیش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Will the cut leave a scar?
[ترجمه گوگل]آیا بریدگی اثری بر جای خواهد گذاشت؟
[ترجمه ترگمان]زخم رو قطع می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. "Just look at this scar, " said Brian proudly, rolling up his trouser leg.
[ترجمه گوگل]برایان با افتخار گفت: "فقط به این زخم نگاه کن "
[ترجمه ترگمان]برایان پاچه شلوارش را بالا برد و با غرور گفت: فقط به این زخم نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

جای زخم یا سوختگی (اسم)
scar

اثر گناه (اسم)
scar

اثر زخم داشتن (فعل)
scar

اثر زخم گذاشتن (فعل)
scar

تخصصی

[زمین شناسی] شیار - از دیدگاه دیرین شناسی، رجوع شود به Muscle scar و cicatrix.

انگلیسی به انگلیسی

• mark left on the skin after a wound has healed
mark with a scar, cause a scar; be marked with a scar
a scar is a mark on the skin which is left after a wound has healed.
if your skin is scarred, it is badly marked as a result of a wound.
if an object is scarred, it is damaged and there are ugly marks on it.
a scar is also a permanent effect on someone's mind that results from an unpleasant experience.
if an unpleasant experience scars you, it has a permanent effect on you, and influences the way you think and behave.

پیشنهاد کاربران

معنی آسیب رسوندن و صدمه زدن هم میده گاهی
مثال :
Did I scar that little girl?
من به اون دختر بچه صدمه زدم ؟
scar ( n ) ( skɑr ) =a mark that is left on the skin after a wound has healed, e. g. a scar on his cheek.
scar
ردِ زخم
داغ ( مثل داغ به دل گذاشتن )
[پزشکی] جوشگاه، اثرزخم
بیشتر معنی جای زخم و میده.
یا شکاف و حتی بریدگی هم میشه
scar ( پزشکی )
واژه مصوب: جوشگاه
تعریف: اثر برجای‏مانده از التیام زخمی که بافت های آسیب‏دیدۀ آن به طور کامل بازسازی نشده و بافت همبند جای آنها را گرفته باشد
بچه ها علاوه بر جای زخم به معنی ترک پوستی به دلیل چاقی هم میشه

■اسم:
● جای زخم، لکه، علامت روی پوست
● زخم روحی، داغ دل
● پرتگاه، صخره های لبه کوه
● منطقه یا محلی که در گذشته آسیب دیده
■ فعل:
● زخم شدن، علامت زخم روی پوست ماندن
● داغ روی دل گذاشتن، اثر روانی بد گذاشتن
● ظاهر چیزی را خراب کردن

و تلفط آن هم سکار هست ممد جون، نه اِسکار
Scarبه معنی جراحت یا زخم است. تلفظ آن هم⬅️ اِسکار هست. .
دلخوری
خراش
زخم
آسیب دیدگی
اثر یک اتفاق
اثر زخم کهنه روی پوست
بنام خدا
با سلام، scar جای زخم
اکنه
اثر زخمی که از قبل مانده یا شایدم تازه است
a permanent mark on your skin where you have been injured
اثر روحی بد باقی گذاشتن، آسیب روحی رساندن
لطفا درست ترجمه کنیم و الکی چیزی ننویسیم
scar با scare فرق داره
scar یعنی جای باقیمانده از زخم ( توی نظرات این کلمه این اشتباه رو دیدم که متاسفانه تایید هم شده بود )
scare یعنی ترسیدن . . . مثلا:
some people scared to give a speech in front of a big crown
برخی افراد از اینکه جلو یه جمعیت زیاد حرف بززن میترسن
جای زخم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس