saving

/ˈseɪvɪŋ//ˈseɪvɪŋ/

معنی: نجارت دهنده، پس انداز، رستگار کننده
معانی دیگر: رهابخش، نجات دهنده، رهاگر، آمرزنده، (جمع) پس انداز، اندوخته، صرفه جویی، امساک، هرزگیری، هرزبندی، (در قرارداد و غیره) تبصره، شرط، مفر، جبرانگر، محسنه، بلانسبت شما، اگر جسارت نکرده باشم، (نادر)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: tending or serving to rescue or protect.

(2) تعریف: compensating.

- He has a saving sense of the absurd.
[ترجمه گوگل] او یک حس نجات بخش از پوچی دارد
[ترجمه ترگمان] اون حس نجات رو داره از دست میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: rescue or protection from danger or harm.

(2) تعریف: a reduction in price or cost.
مشابه: slash

(3) تعریف: (pl.) money accumulated by saving.

(4) تعریف: something saved.
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: except; save.
مشابه: outside of
حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: except.

جمله های نمونه

1. saving accounts that draw interest
حساب های پس انداز که بهره می دهند

2. saving on fuel
هرزگیری در (مصرف) سوخت

3. saving your grace
اگر به حضرتعالی جسارت نباشد

4. a saving clause
بند مشروط

5. a saving faith
ایمان رستگاری آفرین

6. a saving grace
صفت نیک (که صفات بد را جبران می کند)

7. he is saving for the holidays
او دارد برای ایام مرخصی پول می اندوزد.

8. a ten percent saving in the consumption of electricity
یک صرفه جویی ده درصدی در مصرف برق

9. they were scraping and saving to educate their children
آنها کم کم پول جمع می کردند و برای تحصیل فرزندانشان کنار می گذاشتند.

10. the criminal redeemed himself by saving a drowning child
آن تبهکار با نجات دادن کودک مغروق خود را مقرب کرد.

11. he received a lot of kudos for saving a drowning child
به خاطر نجات کودکی که در حال غرق شدن بود از او تجلیل زیادی به عمل آوردند.

12. I'm saving for a new car.
[ترجمه گوگل]من برای یک ماشین جدید پس انداز می کنم
[ترجمه ترگمان]دارم برای یه ماشین جدید پس انداز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Saving is getting.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در حال گرفتن است
[ترجمه ترگمان]نجات در حال گرفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She felt eternal gratitude to him for saving her life.
[ترجمه گوگل]او برای نجات جانش از او قدردانی ابدی داشت
[ترجمه ترگمان]به خاطر نجات جان او، نسبت به او احساس سپاسگزاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. From saving comes having.
[ترجمه گوگل]از پس انداز داشتن می آید
[ترجمه ترگمان] از نجات جون سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The fireman demonstrated great courage in saving the child.
[ترجمه گوگل]آتش نشان شجاعت زیادی برای نجات کودک نشان داد
[ترجمه ترگمان]آتش نشان در نجات کودک شجاعت بسیار زیادی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He's saving his strength for the last part of the race.
[ترجمه گوگل]او در حال ذخیره قدرت خود برای قسمت آخر مسابقه است
[ترجمه ترگمان]اون داره قدرتش رو برای قسمت آخر مسابقه نجات میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I'm saving money on a regular basis.
[ترجمه گوگل]من به طور منظم پول پس انداز می کنم
[ترجمه ترگمان]من به طور منظم پول پس انداز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You should get into the routine of saving the document you are working on every ten minutes.
[ترجمه گوگل]شما باید به روال ذخیره سندی که روی آن کار می کنید هر ده دقیقه یک بار وارد شوید
[ترجمه ترگمان]شما باید برای ذخیره کردن مدارکی که در هر ده دقیقه کار می کنید، وارد برنامه روتین خود شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نجارت دهنده (اسم)
saver, saving

پس انداز (اسم)
saving

رستگار کننده (صفت)
saving

تخصصی

[حسابداری] پس انداز، سرمایه گذاری
[ریاضیات] پس انداز

انگلیسی به انگلیسی

• act of rescuing; act of safeguarding; redemption, act of delivering from sin; conservation; preservation, act of maintaining
making a restriction, redeeming; rescuing; preserving; economizing; economical
except, besides, but; with all due respect to
-saving combines with nouns to form adjectives that describe things as preventing something such as time or energy being wasted.
-saving also combines with nouns to form adjectives that describe things as intended to prevent something being lost or destroyed.
a saving is a reduction in the amount of time or money that is used or needed.
your savings are the money that you have saved, especially in a bank or a building society.

پیشنهاد کاربران

پس انداز
مثال: She puts aside a portion of her income for saving.
او بخشی از درآمد خود را برای پس انداز می گذارد.
ذخیره کردن. .
Noun
حفظ
نگهداری
means storing
صرفه جویی
کاهش
CO2 missions savings : کاهش انتشار دی اکسید کربن
پس انداز
نجات دادن
مواظبت کردن
ذخیره سازی

بپرس