sassy

/ˈsæsi//ˈsæsi/

(عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sassier, sassiest
مشتقات: sassily (adv.), sassiness (n.)
• : تعریف: outspokenly disrespectful; impudent.
مشابه: fresh, impudent, insolent, saucy

- Don't speak in that sassy way to your mother!
[ترجمه S.V BANGTAN] انقدر گستاخانه با مادرت صحبت نکن!
|
[ترجمه گوگل] با مادرت به این شکل وقیحانه صحبت نکن!
[ترجمه ترگمان] این طوری با مادرت حرف نزن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Are you that sassy with your parents, young lady?
[ترجمه گوگل]آیا با پدر و مادرت اینقدر بداخلاق هستی، خانم جوان؟
[ترجمه ترگمان]با پدر و مادرت چطور رفتار کردی، خانم جوان؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Salt and Peppa are two streetwise and sassy girls from Queens.
[ترجمه گوگل]سالت و پپا دو دختر خیابونی و جسور اهل کوئینز هستند
[ترجمه ترگمان]سالت \"و\" Peppa \"دوتا دختر خوشکل و\" sassy \"از\" کویینز \"هستن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her public image is that of a sassy mystic, but she has the showbiz mastery of a Gloria Swanson.
[ترجمه گوگل]تصویر عمومی او تصویر یک عارف عبوس است، اما او تبحر نمایشی مانند گلوریا سوانسون را دارد
[ترجمه ترگمان]تصویر عمومی او شبیه a sassy است، اما او تسلط بر بازیگری را بر روی یک گلوریا Swanson دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Becky was a sassy, rambunctious New York girl he'd met when visiting his aunt.
[ترجمه گوگل]بکی یک دختر دمدمی مزاج نیویورکی بود که هنگام ملاقات با عمه اش با او آشنا شده بود
[ترجمه ترگمان]بکی یک sassy، بود که وقتی به دیدن خاله اش می رفت او را دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If one of the kids is being sassy, Inez gives them a piece of her mind.
[ترجمه گوگل]اگر یکی از بچه ها بداخلاق باشد، اینز بخشی از ذهن خود را به آنها می دهد
[ترجمه ترگمان]اگه یکی از بچه ها درس میخونه، Inez یه تیکه ازش به آن ها میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His Farrow is smart, sassy and sexy, a woman who has learned how to turn her disability into an asset.
[ترجمه گوگل]فارو او باهوش، دمدمی مزاج و جذاب است، زنی که یاد گرفته است چگونه ناتوانی خود را به یک دارایی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]Farrow او باهوش، گستاخ و سکسی است، زنی که یاد گرفته است چگونه معلولیت خود را به یک دارایی تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Domestic U. S. steel got fat and sassy.
[ترجمه گوگل]فولاد داخلی ایالات متحده چاق و بداخلاق شد
[ترجمه ترگمان]یو اس فولاد چاق و گستاخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked sassy, she thought, as she swung her long jet hair, careful not to dislodge the jasmine.
[ترجمه گوگل]وقتی موهای بلندش را تکان می داد و مراقب بود که یاس از جایش بیرون نرود، فکر می کرد احمق به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در حالی که موهای بلندش را تاب می داد، باخود فکر کرد، با احتیاط سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The part is played by the sassy and earthy Juliet Stevenson.
[ترجمه گوگل]این نقش توسط جولیت استیونسون خشن و خاکی بازی می شود
[ترجمه ترگمان]این قسمت توسط جولیت لوییس استیونسون پخش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unfortunately, the issues-oriented attitude that brought Sassy to the forefront also became its downfall.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، نگرش مسئله محوری که ساسی را به خط مقدم آورد نیز به سقوط آن تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، نگرش موضوع محور که Sassy را به خط مقدم کشانده بود باعث سقوط آن نیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was sassy and smart, and all the kids liked her.
[ترجمه گوگل]او زرنگ و باهوش بود و همه بچه ها او را دوست داشتند
[ترجمه ترگمان] اون خیلی باهوش و باهوش بود و همه بچه ها ازش خوششون میومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. a sassy little hat.
[ترجمه گوگل]یک کلاه کوچولو
[ترجمه ترگمان]کلاه کوچولوی sassy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the new record she sounds sexy, sassy and very much in control.
[ترجمه گوگل]در رکورد جدید او سکسی، گستاخ و بسیار تحت کنترل به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در این پرونده جدید او به نظر جذاب، محترم تر و بسیار تحت کنترل به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Has a border collie dog named Sassy.
[ترجمه گوگل]یک سگ مرزی به نام ساسی دارد
[ترجمه ترگمان]یک سگ collie مرزی به نام Sassy دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Kelis retains this sassy forthright attitude throughout the album.
[ترجمه گوگل]کلیس این نگرش رک و راستگو را در طول آلبوم حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]Kelis این نگرش رو رو را در سراسر آلبوم حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• impudent, saucy, tending to speak in a rude or disrespectful manner (informal)

پیشنهاد کاربران

I. ( هنگامی که بار منفی دارد )
گستاخ - وقیح ( البته گاهی از سر عدم اطاعت و پیروی به شخص اطلاق می شود که لزوماً فرد را دارای خصیصه ی منفی اخلاقی نمی کند! مثل وقتی به کسی می گوییم چشم سفید! )
...
[مشاهده متن کامل]

II. ( هنگامی که بار مثبت دارد )
1. سرزنده - پر نشاط - پر انرژی
2. شیک - خوش پوش - خوش تیپ ( اما نه مطابق عُرف و مُدِ روز، بلکه دارای نوعی جسارت در انتخاب و مطابق ِ سلیقه ی شخصی که فرد را متمایز می سازد )

پررو
حاضرجواب
سرتق /// سیرتیخ به ترکی ( کسی که پررو و نچسب است )
پررو و بی ادب
سر زبون دار
بچه پررو
🔵Someone that is just the coolest person ever, and uses sarcasm in the coolest and funniest of ways. Most sassy people are very lovable.
Tim Gee is super sassy.
🔵Someone who is full of themselves but in a good way. They're cheeky, lively, smart, saucy, slightly impudent, mouthy, cocky, energetic, loud and extremely talkative.
🔵possessing the attitude of someone endowed with an ungodly amount of cool.
Sarah K. Smith is unusually sassy.
🔵Impudent, bold and spirited, cheeky and saucy with attitude
Sassy is someone who is not afraid to mouth their opinions probably without consideration for the sensibilities of others.
🔵possessing the attitude of someone endowed with an ungodly amount of cool.
Example: Morgen Grafton
I clap my hands for more attitude and sassy when I talk
🔵lively, bold, and full of spirit; cheeky.
Gerard Way is too sassy.
So sassy, Mikey got use to it
🔵Fun, daring, sexy, multifaceted, someone you have to have!
Robyn is Sassy and Single!
🔵the definition of sassy is not putting people down in a disrepectful way rather a cheeky way they are lively high spirited people with a bunch of cheekiness, Louis Tomlinson is the definition of sassy.
🔴معنیش میشه یه آدم پرانرژی ، سرزنده و تخس ، پرحرف ، شوخ طبع ، زرنگ و تیز ، گاهی سکسی ، حتی گستاخ با زبانی تیز و عموما برونگرا و یه آدم باحال ( یه میکسی از همه ی اینا )
این واژه ذاتا معنیش بیشتر منفیه. یعنی صفت بدیه. ولی به مرور native ها این واژه رو سوق دادن به سمت بدی که بد هست ولی باحالم هست در آن واحد
تو فارسیم داریم ( توی همه زبانها ) اینکه شاعر میگه "کص خوار توی لش بازی منم" یا میگن"ته هفت خط بازی رو من درآوردم ( تا تهش رفتم و مثلا خیلی زرنگم ) " اینا چیزای خیلیی خوبی نیستن. به جاش بدِ باحالن. یعنی درسته بده ولی خفنم هست در کنارش ( از نظر گوینده )
یه مثال دیگه : ( حتی هممون شنیدیم که میگن تو این دور زمونه آدم باید گرگ باشه تا بتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون. یعنی باید یه صفت سمی رو به خودش راه بده چون انتخاب درست تر در چنین شرایطی اینه. در واقع گوینده این صفت رو خیلی چیزه بدی نمیدونه درست مثل وقتیکه یه نفر میگه من sassy هستم )
پس وقتی یکی میگه من sassy ام یعنی داره میگه ببین حواستو جمع کن. من باحال هستم خوش اخلاق هستم فقط در صورتیکه با من اوکی باشی و من باهات حال کنم / در غیر اینصورت بهت سخت میگذره چون من یه آدم سَرَخّوریَم که دومی نداره. خلاصه با ما باشی بالایی و ازیجور حرفا
.
Sassy : معنیشو گفتیم
Sissy : بچه سوسول - بچه خوشگل - فنچ - مامانی - ریقو - مردی که رفتارش مردونه نیست - آدمی که جسارت و جنم زیادی از خودش نشون نمیده/خواهری ( از sister میاد )
پس اگه یه دختر به یه دختر دیگه بگه sissy بد نیست ولی اگه به یه پسر بگه فحش و تیکه محسوب میشه و انگار داره میگه عمویی کلاس چندمی؟ و مردونگیشو هدف گرفته و داره مسخرش میکنه و بنظرش اون پسره ماچ کردنیه و بیشتر مثل دختر بچه های ۳ ساله میمونه تا یه پسر و مرد. . .
کی مثل من انقدر دقیق توضیح میده ناموسا؟😎سلامتی خودم و خودتون🍻😂
شیطون
بی ادب. بد دهن
جسور، سرزنده
با عشوه
آتیش پاره - شیطون
پر جنب و جوش - برجسته - متمایز - پر روح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس