rustication

/ˌrʌstəˈkeɪʃən//ˌrʌstɪˈkeɪʃən/

معنی: اخراج، دهاتی سازی
معانی دیگر: دهاتی سازی، اخراج

جمله های نمونه

1. a long period of rustication
دوران طولانی زندگی روستایی

مترادف ها

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

دهاتی سازی (اسم)
rustication

انگلیسی به انگلیسی

• act of rusticating; act of living in a rural area; temporary suspension from a university (british); roughly-cut bricks or stones used in a wall covering

پیشنهاد کاربران

در معماری به عملیات ساخت سنگهایی گفته می شود که یا بر جستگی هایی نسبت به بندهای عمودی و افقی دارند و یا سطح آنها تیشه ای شده است که بافت آن در تضاد با بندها قرار می گیرد.

بپرس