roomy

/ˈruːmi//ˈruːmi/

معنی: وسیع، جادار
معانی دیگر: گنجا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: roomier, roomiest
مشتقات: roomily (adv.), roominess (n.)
• : تعریف: having ample room; large; spacious.
مترادف: capacious, commodious, spacious
متضاد: close, cramped
مشابه: ample, big, generous, large, sizable, wide

- This tent is roomy enough for four people.
[ترجمه سمیرا] این چاد بزرگ ر به اندازه 4 نفر کافی است
|
[ترجمه گوگل] این چادر برای چهار نفر جادار است
[ترجمه ترگمان] این چادر برای چهار نفر جادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a roomy car
اتومبیل جادار

2. The car is roomy and a good choice for anyone who needs to carry equipment.
[ترجمه گوگل]این خودرو جادار است و برای افرادی که نیاز به حمل تجهیزات دارند، انتخاب خوبی است
[ترجمه ترگمان]این اتومبیل جادار است و برای هر کسی که نیاز به حمل تجهیزات داشته باشد، انتخاب خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The house was large and roomy; just right for us.
[ترجمه گوگل]خانه بزرگ و جادار بود فقط برای ما مناسب است
[ترجمه ترگمان]خانه بزرگ و جادار بود، درست برای ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They would operate from roomy vicarages with ample grounds and were welcome guests at the highest tables in their parishes.
[ترجمه گوگل]آنها از معاونت‌های جادار با زمین‌های وسیع کار می‌کردند و در بالاترین میزهای محله‌شان مهمان خوش‌آمد می‌شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از vicarages وسیع با محوطه های وسیع کار می کردند و از میهمانان بالای میزه ای خود پذیرایی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The realistic novelist's world is a roomy one, large in space and time.
[ترجمه گوگل]دنیای رمان نویس رئالیستی دنیایی جادار است، از نظر مکان و زمان
[ترجمه ترگمان]دنیای واقعی رمان نویس، جادار است، بزرگ در فضا و زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The roomy silos of the hull flanks gave it a bulbous appearance that defied approval by any aesthetic but the purely functional.
[ترجمه گوگل]سیلوهای جادار کناره های بدنه ظاهری پیازی به آن می بخشید که با هر زیبایی شناسی، اما کاملاً کاربردی، مخالف بود
[ترجمه ترگمان]انبارهای وسیع قسمت بدنه کشتی ظاهری گرد و گرد به آن می دادند که از تایید هر گونه زیبایی، اما صرفا عملی، سرپیچی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Roomy High Victorian pub, with big bay windows and glass partitions.
[ترجمه گوگل]میخانه ویکتوریایی جادار، با پنجره‌های بزرگ و پارتیشن‌های شیشه‌ای
[ترجمه ترگمان]پاتوق دوران دوره ویکتوریا با پنجره های بزرگ و پنجره های شیشه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Not only are their sties roomy and warm, but they are allowed to forage around in a large orchard.
[ترجمه گوگل]نه تنها گلهای آنها جادار و گرم است، بلکه به آنها اجازه داده می شود در یک باغ بزرگ علوفه جستجو کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها وسیع و گرم هستند بلکه اجازه دارند که در یک باغ بزرگ علوفه پرسه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The island has 24 roomy bungalows scattered about the beachfront, each with a wide verandah and excellent facilities.
[ترجمه گوگل]این جزیره دارای 24 خانه ییلاقی جادار است که در لبه ساحل پراکنده شده اند که هر کدام دارای ایوان وسیع و امکانات عالی هستند
[ترجمه ترگمان]این جزیره ۲۴ خانه ییلاقی وسیعی دارد که در اطراف ساحل مستقر شده اند و ایوانی پهن و امکانات عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rob DeGraff ditched his roomy house and 000 square-foot lot for a row house with a patch of yard.
[ترجمه گوگل]راب دگراف خانه جادار و زمینی به مساحت 000 فوت مربع را برای یک خانه ردیفی با تکه ای حیاط رها کرد
[ترجمه ترگمان]راب DeGraff خانه roomy و ۰۰۰ را برای یک ردیف وسط حیاط کنار یک ردیف حیاط گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its cabin is roomy and well-planned and full of equipment.
[ترجمه گوگل]کابین آن جادار و خوش نقشه و پر از تجهیزات است
[ترجمه ترگمان]کابین آن جادار و مجهز و پر از تجهیزات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She lived in a roomy house.
[ترجمه گوگل]او در یک خانه جادار زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک خانه جادار زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Quiet, roomy cabin and off-road adeptness overshadowed by cumbersome curb weight, soft suspenders, and a tacky dash.
[ترجمه گوگل]کابین ساکت و جادار و مهارت در خارج از جاده تحت الشعاع وزن سنگین، آویزهای نرم، و دایره‌ای ضخیم
[ترجمه ترگمان]اتاق کوچک و جادار و دور از جاده، که با وزن سنگین بند و بند نرم و بند شلوار، و یک dash کهنه روی آن سایه افکنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Quiet, roomy cabin and adeptness overshadowed by cumbersome curb weight, soft suspenders, and a tacky dash.
[ترجمه گوگل]کابین ساکت و جادار و مهارتی که تحت الشعاع وزن دست و پا گیر، آویزهای نرم، و خط تیره ضخیم قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]کابین پر دار و جادار، با وزن سنگین، بند شلوار، بند شلوار، و یک dash کهنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To build a house! A large, roomy house!
[ترجمه گوگل]برای ساختن خانه! یک خانه بزرگ و جادار!
[ترجمه ترگمان]برای ساختن یک خانه! خانه ای بزرگ و جادار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیع (صفت)
wide, large, comprehensive, ample, vast, extensive, immense, spacious, capacious, captious, champaign, roomy, far-reaching, panoramic, plausive

جادار (صفت)
large, spacious, capacious, roomy, commodious

انگلیسی به انگلیسی

• spacious, having ample space
a roomy place has plenty of space.

پیشنهاد کاربران

Room_mate. Someone sharing a room or apartment. See roomie.
وسیع، جادار

بپرس