rice

/ˈraɪs//raɪs/

معنی: برنج، دانه های برنج، برنجی
معانی دیگر: (گیاه شناسی) بته ی برنج (oryza sativa)، المر رایس (نمایشنامه نویس امریکایی)، ش برنج، درجمع دانه های برنج، بصورت رشته های برنج مانند دراوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a grass that is widely cultivated in warm, wet areas, esp. in India and China.

(2) تعریف: the seed of this grass, used as a staple food.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rices, ricing, riced
• : تعریف: to reduce to small particles that resemble rice.

- He riced the boiled potatoes using a sieve.
[ترجمه گوگل] سیب زمینی های آب پز را با الک برنج زد
[ترجمه ترگمان] سیب زمینی آب پز درست می کند و از غربال استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rice is cultivated in gillan
برنج در گیلان کشت می شود.

2. d-grade rice
برنج غیرمرغوب

3. long-grain rice
برنج دانه دراز (برنج دم سیاه)

4. the rice sack was chock-full
کیسه پر از برنج بود.

5. this rice has a good aroma
این برنج بوی خوبی دارد.

6. boil the rice with two parts water!
برنج را با دو برابر آب بجوشان !

7. he eats rice by the plateful
او بشقاب بشقاب برنج می خورد.

8. how was rice today?
امروز برنج به چه قیمت به فروش رسید؟

9. pari brand rice
برنج پری نشان

10. they grow rice exclusively for export
آنها برنج را صرفا برای صادرات می کارند.

11. they pound rice until it turns into soft flour
آنها برنج را می کوبند تا تبدیل به آرد نرم شود.

12. wheat and rice are foodstuffs
گندم و برنج مواد خوراکی هستند.

13. a potful of rice
یک دیگ (پر از) پلو

14. a sack of rice
یک گونی برنج

15. a sackful of rice
یک کیسه برنج

16. he parted the rice among the poor
او برنج ها را میان فقرا بخش کرد.

17. he piled the rice onto his plate
او بشقاب خود را از پلو پر کرد.

18. the cultivation of rice requires plenty of water
کشت برنج نیاز به آب فراوان دارد.

19. the price of rice has gone up
قیمت برنج بالارفته است.

20. two platefuls of rice
دو بشقاب پلو

21. two tons of rice were consigned to the company's address
دو تن برنج به آدرس شرکت فرستاده شد.

22. we have enough rice to carry us through to next spring
تابهار آینده برنج داریم (آن قدر برنج داریم که ما را تا بهار آینده برساند).

23. a savory mess of rice and chicken livers
خوراک خوشمزه ای از برنج و جگر مرغ

24. dishes heaped high with rice
بشقاب های پر از پلو

25. he heaved up the rice sacks into the truck
او گونی های برنج را توی کامیون انداخت.

26. please serve me some rice
لطفا قدری برنج برایم بکش.

27. since the sack of rice was heavy, i dragged it all the way to the kitchen
چون گونی برنج سنگین بود آن را تا آشپزخانه روی زمین کشیدم.

28. the meal consisted of rice and kabob and salad
غذا شامل چلو،کباب و سالاد بود.

29. he pulled the plate of rice toward himself
بشقاب پلو را به سوی خودش کشید.

30. i filled my plate with rice
بشقاب خود را پر از برنج کردم.

31. in persian we call cooked rice "polow" (pilaf)
در فارسی به برنج پخته می گوییم ((پلو)).

32. mehri served the chicken with rice
مهری مرغ را با پلو سرو کرد.

33. the food consisted of vegetables, rice and various kinds of fowl
غذا شامل سبزیجات،برنج و انواع گوشت ماکیان بود.

34. the hen pecked up the rice from the sand
مرغ برنج ها را از میان شن ها برچید.

35. we are fresh out of rice
برنج ما تازه تمام شده است.

36. a delicious repast of meat and rice
خوراک دلچسبی از گوشت و برنج

37. for dinner, we had curry and rice
شام برنج و خورش کاری داشتیم.

38. he shouldered a heavy sack of rice
یک کیسه ی سنگین برنج را بر دوش کشید.

39. he was toting a sack of rice
یک کیسه برنج بر دوش داشت.

40. i ordered an extra portion of rice
یک پرس برنج اضافه سفارش دادم.

41. the jump in the price of rice
بالا رفتن ناگهانی بهای برنج

42. a house in the midst of a rice field
خانه ای در میان یک کشتزار برنج

43. he polished off the whole pot of rice in five minutes!
ظرف پنج دقیقه همه ی دیگ پلو را خورد!

44. those who have the corner on the rice market. . .
آنان که بازار برنج را در اختیار دارند . . .

45. tremendous plagues of rats have devastated the rice fields
هجوم مهیب موش های صحرایی موجب از بین رفتن مزارع برنج شده است.

46. together they were able to lift the sack of rice
آنها توانستند با هم کیسه ی برنج را بلند کنند.

47. they allowed the import of an additional 50 million tons of rice
آنان وارد کردن 50 میلیون تن برنج اضافی را مجاز دانستند.

مترادف ها

برنج (اسم)
brass, rice

دانه های برنج (اسم)
rice

برنجی (صفت)
brazen, brass, rice

انگلیسی به انگلیسی

• family name; condoleezza rice (born 1954), united states secretary of state since 2005, served as national security advisor under president george walker bush from 2001-2005; elmer leopold rice (1892-1967), united states playwright famous for his expressionist plays; city in minnesota (usa)
seeds of a tall marsh grass native to warm humid regions (used as a staple food throughout the world)
cut or grind into small rice-sized pieces
rice is a food consisting of white or brown grains which you cook and eat. the plant from which rice is taken is also called rice.

پیشنهاد کاربران

برنج
مثال: They serve rice with almost every meal.
آن ها با تقریباً هر وعده غذایی برنج می دهند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
rice ( n ) ( raɪs ) =short, narrow, white or brown grain grown on wet land in hot countries as food; the plant that produces this grain
rice
برنج RICE
نام علمی Oryza
برنج🍚
اسم rice به معنای برنج
معادل فارسی اسم rice برنج است. rice یا برنج به دانه های کوچک و باریک سفید یا قهوه ای رنگی گفته می شود که در آب و هوایی بسیار مرطوب می روید و به عنوان خوراک بخصوص در کشور های آسیایی از آن استفاده می شود. البته واژه rice به معنای گیاه برنج نیز است. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. i like rice and fish ( من برنج و ماهی دوست دارم. )
fried rice ( برنج سرخ شده )
منبع: سایت بیاموز

برنج
برنج

بپرس