ribbon

/ˈrɪbən//ˈrɪbən/

معنی: تسمه، نوار، روبان، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، باریک شدن
معانی دیگر: (هر چیز روبان مانند یا نوار مانند) باریکه، نواره، (جمع) ژنده، مندرس، پاره پاره، نشان، جایزه (به صورت روبان مزین)، پاره پاره کردن، نوار نوار کردن، ژنده کردن یا شدن، پارچه ی روبانی، (ماشین تحریر و غیره) نوار، (ارتش) نوار رنگین (که به جای خود مدال در طرف چپ سینه می دوزند)، رجوع شود به: ribbon strip، (کالسکه رانی و غیره - خودمانی - جمع) لگام، عنان، (با نوار یا روبان) زینت دادن، آراستن، (با نوار) حاشیه کردن، نوار ضبط صوت وامثال ان، نوار فلزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow strip or band of colorful material such as satin or rayon, used to hold the hair, to tie up and decorate gift packages, and the like.

(2) تعریف: such a strip having a special color or shape, which is given as a prize, award, or the like.

(3) تعریف: a narrow strip of inked material used for printing, as in a typewriter or adding machine.

(4) تعریف: a long, narrow, flexible strip that resembles a ribbon, such as a measuring tape or bandsaw blade.

(5) تعریف: (pl.) torn or tattered strips; shreds.
مشابه: shred

- a coat torn to ribbons by barbed wire
[ترجمه پارسا تقوی] یک کت قبلا از سیم های خار دار پاره شده بود .
|
[ترجمه گوگل] کتی که با سیم خاردار به روبان پاره شده است
[ترجمه ترگمان] یک کت که از سیم های خاردار جدا شده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ribbons, ribboning, ribboned
(1) تعریف: to tie or decorate with a ribbon or ribbons.

(2) تعریف: to tear into or reduce to ribbons or shreds.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: ribbonlike (adj.), ribbony (adj.)
• : تعریف: to form in long, narrow strips.

جمله های نمونه

1. a ribbon of blue sky between two clouds
باریکه ای از آسمان آبی میان دو ابر

2. to ribbon material for bandages
برای زخم بندی پارچه را نوار کردن

3. to tack a ribbon onto a hat
به کلاه روبان زدن

4. winner of a blue ribbon
برنده ی (جایزه ی) نوار آبی

5. a gold necklace as limber as a ribbon
گردن بند طلا به نرمی روبان

6. a jaunty straw hat with a red ribbon
کلاه حصیری شیک با روبان قرمز

7. a black hat bound round with a blue ribbon
کلاه سیاه با حاشیه ای از نوار آبی

8. She wrapped the present and tied it with ribbon.
[ترجمه گوگل]هدیه را پیچید و با روبان بست
[ترجمه ترگمان]او هدیه را به دست گرفت و با روبان بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her hair was tied up with a yellow ribbon.
[ترجمه پرنیان افزوده] او موهایش را با روبان زرد بسته بود
|
[ترجمه مترجم] موهای او ( مونث ) با روبانی زرد بسته شده بود
|
[ترجمه گوگل]موهایش را با روبان زرد بسته بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را با روبان زرد بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sandra often wears a ribbon in her hair.
[ترجمه پرنیان افزوده] ساندرا معمولا موهایش را روبان میزند
|
[ترجمه گوگل]ساندرا اغلب یک روبان به موهایش می زند
[ترجمه ترگمان]ساندرا معمولا یک روبان به موهایش می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We decorated our car with ribbon.
[ترجمه پرنیان افزوده] ماشین رو با روبان تزیین کردیم
|
[ترجمه گوگل]ماشینمان را با روبان تزئین کردیم
[ترجمه ترگمان] ماشین هامون رو با روبان تزیین کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He cut off a length of ribbon.
[ترجمه گوگل]طولی از روبان را برید
[ترجمه ترگمان]نوار درازی را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dress is bound with ribbon.
[ترجمه پرنیان افزوده] لباس با روبان بسته شد
|
[ترجمه گوگل]لباس با روبان بسته شده است
[ترجمه ترگمان]این لباس با روبان بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Lord Mayor cut a ribbon to launch the celebrations.
[ترجمه گوگل]لرد شهردار روبانی را برای راه اندازی جشن ها برید
[ترجمه ترگمان]فرمان روا، شهردار، نواری را برای پرتاب این جشن ها قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The little girl tied the ribbon in a bow.
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو روبان را در پاپیون بست
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک روبان را به کمان بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسمه (اسم)
lash, hoop, bail, belt, strap, ribbon, thong, halter, carrying string, garth, latchet, strop, whang

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

روبان (اسم)
ribbon, band, tape, riband, bandeau

تراشه (اسم)
shaving, sliver, foil, ribbon, chip, splinter, splint, excelsior, swarf, flinders, paring

نخ (اسم)
string, ribbon, thread, fiber, fibre, cotton

نوار ماشین تحریر (اسم)
ribbon

باریک شدن (فعل)
taper, narrow, funnel, ribbon

تخصصی

[عمران و معماری] روبان - نوار
[برق و الکترونیک] نواری
[زمین شناسی] نوار، نواری - در سنگ شناسی، یکی از دسته نوارهای موازی یا خط های موازی در یک کانی یا سنگ را گویند، مثلاً ژاسپ نواری. وقتی تباین بزرگتر باشند، اصطلاح نواربندی استفاده می شود. وقتی در اسیلت ظاهر شود، این ساختار به نام نواری اسیلتی خوانده می شود. - مترادف: نواری ـ راه راه. - در کانسار، صفت: به رگه ای گویند که دارای نوارهای متناوب باطله یا سنگ درون گیر است، به بیانی ساده تر، به کانسارهایی با رنگهای متنوع گویند. - مقایسه شود با: نواری، ساخت کتابی.
[نساجی] نوار - روبان - نوار تزئینی - منسوجلت کم عرض

انگلیسی به انگلیسی

• strip of material used for decoration; shred, torn strip of material
a ribbon is a long, narrow piece of cloth used for fastening things or for decoration.
a typewriter ribbon is the long, narrow piece of cloth containing ink that is used in a typewriter to make typed letters visible.

پیشنهاد کاربران

ribbon 2 ( n ) =a ribbon in special colors, or tied in a special way, that is given to sb as a prize or as a military honor
ribbon
ribbon 1 ( n ) ( rɪbən ) =a narrow strip of material, used to tie things or for decoration, e. g. a present tied with yellow ribbon.
ribbon
در کانون زبان ایران
معنی جایزه هم میدهد
روبان .
تکه تکه شده .
تکه پارچه جایزه .
. . 🎗
در متون تخصصی بیشتر به معنی نوار ابزار در نرم افزارها و کامپیوتر است
ribbon ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: روبان
تعریف: نواری معمولاً تاری ـ پودی از نخ های رشته ای با طرح های متنوع که برای تزیین به کار می رود
دوستان روبان هم معنی میده ولی در کانون ما بهش میگم یه جایزه ای که به صورت روبان شکله که بهش . award ribbon
ribbon
روبان
a long thin piece of cloth in the from of flower given as a prize

فرهود اگه خودت میدونی پس چرا اینو معنیش رو زدی اینجا🙄😒😑
در کانون زبان
به معنی روبان🌺
روبان
She wrapped the present and tied it with ribbon
a long thin piece of material that is used for tying or decorating something
A long thin piece of cloth in the from of a flower
given as a prize
🌹 روبان🌹
. A long thin piece of cloth in the from of a flower given as a prize به معنی روبان
جایزه ی روبان شکل
a long thin piece of cloth in the form of a flower given as a prize . _. . - .
• ( 1 ) تعریف: a narrow strip or band of colorful material such as satin or rayon, used to hold the hair, to tie up and decorate gift packages, and the like.
• ( 2 ) تعریف: such a strip having a special color or shape, which is given as a prize, award, or the like.
...
[مشاهده متن کامل]

• ( 3 ) تعریف: a narrow strip of inked material used for printing, as in a typewriter or adding machine.
• ( 4 ) تعریف: a long, narrow, flexible strip that resembles a ribbon, such as a measuring tape or bandsaw bla

باریکه
نوار، روبان، نشان افتخار نظامی
. A long thin piece of cloth in the from of a flower given as a prize
A thing that is long and sometimes give you for your won

روبان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس