revitalize

/riˈvaɪtəˌlaɪz//riːˈvaɪtəlaɪz/

معنی: باز زنده ساختن، قدرت و زندگی تازه دادن
معانی دیگر: احیا کردن، نونیرو کردن، نوجان کردن، باز پویا کردن، قدرت و زندگی تازه دادن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: revitalizes, revitalizing, revitalized
مشتقات: revitalization (n.)
• : تعریف: to give fresh life, vigor, or vitality to.
مشابه: brace, quicken, regenerate, rehabilitate, rejuvenate, renew, revive

- The increase in trade revitalized the shipyards.
[ترجمه گوگل] افزایش تجارت باعث احیای کارخانه های کشتی سازی شد
[ترجمه ترگمان] افزایش تجارت در کارگاه های تعمیر و فروش انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They hope to revitalize the neighborhood by providing better housing.
[ترجمه فرهاد] اونا امیدوارن که با ارائه ی مسکن سازی بهتر منطقه ی خود را احیا کنند ( بهبود ببخشن )
|
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند با تهیه مسکن بهتر، این محله را احیا کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که با ارائه مسکن بهتر، این منطقه را احیا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Gentle massage will revitalize your skin.
[ترجمه گوگل]ماساژ ملایم پوست شما را احیا می کند
[ترجمه ترگمان]ماساژ ملایم پوست شما را زنده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now Magic will revitalize, energize and galvanize this group.
[ترجمه گوگل]اکنون مجیک این گروه را احیا، انرژی و گالوانیزه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر جادو به جوان سازی و تقویت این گروه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The attempt to revitalize shareholder democracy in this fashion is doomed to failure in the large public company.
[ترجمه گوگل]تلاش برای احیای دموکراسی سهامداران به این شیوه محکوم به شکست در شرکت سهامی عام است
[ترجمه ترگمان]تلاش برای احیای دموکراسی سهامدار در این سبک محکوم به شکست در شرکت بزرگ عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They seek, correctly, to revitalize our atrophied sense of civic life but we need to go much further.
[ترجمه گوگل]آنها به درستی به دنبال احیای حس نابسامان ما از زندگی مدنی هستند، اما ما باید بسیار فراتر برویم
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور صحیح جستجو می کنند تا حس تحلیل عقلانی ما از زندگی مدنی را احیا کنند، اما ما نیاز داریم که فراتر از آن برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Students suggested to revitalize the promenade in Heng Fa Chuen by planting different kinds of waterside.
[ترجمه گوگل]دانشجویان پیشنهاد کردند با کاشت انواع مختلف کنار آب، گردشگاه را در هنگ فا چوئن احیا کنند
[ترجمه ترگمان]دانشجویان پیشنهاد دادند که با کاشت انواع مختلف آب، گردش در Heng فا را زنده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Congress has tried dozens of approaches to revitalize decaying urban and rural areas.
[ترجمه گوگل]کنگره ده ها رویکرد را برای احیای نواحی رو به زوال شهری و روستایی امتحان کرده است
[ترجمه ترگمان]کنگره ده ها رویکرد برای احیای مناطق شهری و روستایی را امتحان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think we have to revitalize our society.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ما باید جامعه خود را احیا کنیم
[ترجمه ترگمان] فکر کنم باید دوباره جامعه رو بازسازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We need to revitalize human nutritional research.
[ترجمه گوگل]ما باید تحقیقات تغذیه انسان را احیا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تحقیقات غذایی بشر را احیا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adjust, transform and revitalize delay of old industry base.
[ترجمه گوگل]تعدیل، تبدیل و احیای تاخیر پایه صنعت قدیمی
[ترجمه ترگمان]تنظیم، تبدیل و احیای مجدد پایه صنعتی قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Revitalize the slabstone factory and lie in the southwest of Fangshan of Beijing in Beijing.
[ترجمه گوگل]کارخانه سنگ اسلب را احیا کنید و در جنوب غربی فانگشان پکن در پکن قرار بگیرید
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در جنوب غربی بیجینگ واقع در بیجینگ در جنوب غربی پکن واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And she urges efforts to revitalize the circulation of rural commodities.
[ترجمه گوگل]و او خواستار تلاش برای احیای گردش کالاهای روستایی است
[ترجمه ترگمان]و او از تلاش ها برای احیای گردش کالاهای روستایی تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The shakeup gave Clinton a chance to revitalize his weary team.
[ترجمه گوگل]این تغییر به کلینتون فرصتی داد تا تیم خسته خود را احیا کند
[ترجمه ترگمان]این تغییر به کلینتون فرصتی داد تا تیم خسته خود را احیا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You would not create and focus the energy to quit smoking, diet successfully learn the piano, or revitalize a relationship.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید انرژی را برای ترک سیگار، یادگیری موفقیت آمیز پیانو، رژیم غذایی یا احیای یک رابطه ایجاد و متمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]شما انرژی را خلق نمی کنید و انرژی را صرف ترک سیگار نکنید، رژیم غذایی با موفقیت پیانو را یاد بگیرید و یا یک رابطه را احیا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To be sure, aquariums in once-blighted areas of Baltimore and Monterey, Calif., helped to revitalize those cities.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، آکواریوم‌ها در نواحی بالتیمور و مونتری، کالیفرنیا که زمانی سوخته بودند، به احیای این شهرها کمک کردند
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، aquariums در مناطق محروم بالتیمور و مونتری، کالیفرنیا به احیای آن شهرها کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باز زنده ساختن (فعل)
revitalize

قدرت و زندگی تازه دادن (فعل)
revitalize

انگلیسی به انگلیسی

• give new life or energy, reinvigorate, reanimate, regenerate (also revitalise)
to revitalize something means to make it more active, lively, or successful; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. احیا کردن. جان تازه بخشیدن به. رونق بخشیدن ۲. بهبود بخشیدن. ۳. تقویت کردن
The Leader of Islamic Revolution has commended General Qassem Soleimani’s pivotal role in strengthening the Resistance Front, stressing the need to revitalize the resistance forces in the region.
...
[مشاهده متن کامل]

رهبر انقلاب اسلامی نقش محوری ژنرال قاسم سلیمانی در قدرت بخشیدن به جبهه مقاومت، {و} تاکید بر نیاز به احیا کردن نیروهای مقاومت در منطقه را ستودند.

جان تازه ای بخشیدن، زندگی دوباره دادن
restore
احیای کردن
“Revitalizing ports, manufacturing jobs, we see this as the first of many steps in building an industry ( wind farm ) , ” he told WBZ - TV
روح تازه دمیدن
احیاسازی، قوی تر کردن، فعال تر کردن.

بپرس