reverie

/ˈrevəri//ˈrevəri/

معنی: خیال، خیال اندیشی
معانی دیگر: خواب وخیال، وهم، خیال واهی، خیال خام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a state of daydreaming, reminiscing, or musing.
مشابه: languor

- He was caught up in reverie and didn't hear the question she'd asked him.
[ترجمه فواد بهمنی] او در خیال غرق بود و هنگامی که از او سوال پرسید، صدای پرسیدن را نشنید.
|
[ترجمه نیل] غرق در رؤیا بودن سببی شد برای نشنیدن سوألی که از وی پرسیده بودند
|
[ترجمه گوگل] او غرق در حسرت بود و سوالی که از او پرسیده بود را نشنید
[ترجمه ترگمان] او در خواب غرق شد و سوالی را که از او پرسیده بود نشنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a memory or fantasy; daydream.
مشابه: daydream

- In her reverie, the young man looked into her eyes and softly spoke her name.
[ترجمه گوگل] مرد جوان در خیالش به چشمان او نگاه کرد و به آرامی نام او را به زبان آورد
[ترجمه ترگمان] در این اندیشه، جوان به چشمان او نگریست و آهسته نام خود را به زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was lost in reverie
او در عالم خلسه فرورفته بود.

2. when she saw that scene, she fell into a reverie
آن منظره را که دید به خواب و خیال فرو رفت.

3. She was startled out of her reverie by a loud crash.
[ترجمه گوگل]او با صدایی بلند از خیال خود غافل شد
[ترجمه ترگمان]با صدای مهیبی از خواب او یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The announcer's voice brought Holden out of his reverie.
[ترجمه گوگل]صدای گوینده، هولدن را از خیالش بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]صدای گوینده به گوش رسید و از رویای خود بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She fell into a reverie about her childhood.
[ترجمه گوگل]او به خاطر دوران کودکی خود غرق شد
[ترجمه ترگمان]او در حال تفکر درباره کودکی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was jolted out of her reverie as the door opened.
[ترجمه گوگل]وقتی در باز شد، از خیالش بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی در باز شد، او از خیالات خود بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My reverie was penetrated by two devastating pieces of information which managed to scale the language barrier.
[ترجمه گوگل]دو بخش مخرب اطلاعاتی که توانستند مانع زبانی را افزایش دهند، در خیال من نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]این رویای من به وسیله دو تکه از اطلاعات مخربی که موفق به اندازه گیری مانع زبانی شدند، رسوخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her reverie is interrupted by the sound of hooves on the long white road winding towards the house.
[ترجمه گوگل]خیال او با صدای سم ها در جاده سفید طولانی که به سمت خانه می پیچد، قطع می شود
[ترجمه ترگمان]صدای سم اسب در جاده سفید و طولانی که به سوی خانه می پیچید قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was snapped out of her reverie as the door clicked shut and the secretary left them alone again.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در بسته شد و منشی دوباره آنها را تنها گذاشت، او را از خیال خود خارج کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی در بسته شد و منشی دوباره آن ها را تنها گذاشت، او از خیالات خود خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doorbell rang, shaking me from my reverie.
[ترجمه گوگل]زنگ در به صدا درآمد و من را از خیالم تکان داد
[ترجمه ترگمان]زنگ در زنگ زد و مرا از خیالات خود تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thought is the labor of the intellect, reverie is its pleasure. Victor Hugo
[ترجمه گوگل]انديشه كار عقل است و حرص لذت آن است ویکتور هوگو
[ترجمه ترگمان]اندیشه، نیروی تفکر، تفکر، لذت آن است ویکتور هوگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My Enniskillen reverie came to an end as we moved out of that city at last, and continued southward beside the great lough.
[ترجمه گوگل]وقتی از آن شهر خارج شدیم، خیال من از انیسکیلن به پایان رسید و در کنار تپه بزرگ به سمت جنوب ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]عاقبت هنگامی که از شهر خارج شدیم، تخیلات Enniskillen به پایان رسید و در کنار جاده بزرگ lough به سمت جنوب ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sometimes he would drift off into reverie, and gaze out of the window for hours.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او به خیال خود فرو می رفت و ساعت ها از پنجره به بیرون خیره می شد
[ترجمه ترگمان]گاهی به فکر فرو می رفت و ساعت ها از پنجره به بیرون نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lyddy interrupted her reverie with the cream silk dress laid across her arms like an offering.
[ترجمه گوگل]لیدی با لباس ابریشمی کرمی که مثل پیشکش روی بازوهایش گذاشته بود، خجالتش را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که لباس ابریشمی کرم مانند پیشکش بر روی بازوانش پیچیده بود، سخنش را قطع کرد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال (اسم)
illusion, fiction, impression, vision, apparition, deliberation, intention, guess, thought, design, fancy, idea, notion, imagination, phantom, ghost, mind, meditation, plan, whim, whim-wham, reverie, cogitation, hallucination, figment, dream, simulacrum, spectrum, fantom, speculation, phantasma, wraith

خیال اندیشی (اسم)
castle building, reverie

انگلیسی به انگلیسی

• preoccupation, state of being lost in meditation; daydream, fantasy
a reverie is a kind of daydream in which you think about pleasant things or events; a literary word.

پیشنهاد کاربران

گم شدن در افکار: )
کلمهٔ Reverie یعنی کسی که دوستش داری ولی نمیتونی بهش برسی و مجبوری با یادش رویا و خیال پردازی کنی: ) . . .
کسی که باهاش خیال بافی میکنی
کسی که باهاش رویاهاتو میسازی💚
a state of being pleasantly lost in one's thoughts; a daydream/ ( a state of having ) pleasant dream - like thoughts
خیالبافی نوعی تخیل انفعالی و یا تخیل آزاد و بی قید و شرط و نوعی صحنه پردازی ذهن است که در آن عقل و اراده نقشی ندارند و در داوری و اظهار نظر آن کنترلی نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

He was lost in reverie until he suddenly heard someone behind him.
Synonym
daydream

منابع• https://abadis.ir/entofa/reverie/
رویا و خیال
خواب و خیال
خیال بافی
خیالبافی
غرق در افکار خوب. خیال واهی
مدیتیشن

بپرس