retract

/riˈtrækt//rɪˈtrækt/

معنی: جمع شدن، عقب کشیدن، تو رفتن
معانی دیگر: تو کشیدن، تو گرفتن، جمع کردن، تو کشیده شدن، (حرف یا ادعا یا قول و غیره) پس گرفتن، انکار کردن، تکذیب کردن، (از موضع خود) عدول کردن، منقب­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: retracts, retracting, retracted
(1) تعریف: to pull back in.
متضاد: extend, protrude, stretch
مشابه: recant

- The tortoise retracted its head into its shell.
[ترجمه مهربان] لاک پشت ها سر خود را در درون لاک خود فرو می برند
|
[ترجمه Mrjn] لاک پشت سرش را به درون لاکش تو کشید . ( ماضی )
|
[ترجمه گوگل] لاک پشت سرش را در غلافش جمع کرد
[ترجمه ترگمان] لاک پشت سر خود را به پوسته آن پس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to take back (something said or written) as incorrect or regretted.
متضاد: advance, extend
مشابه: swallow, take back, withdraw

(3) تعریف: to cancel (a right, contract, or the like); revoke.
متضاد: establish
مشابه: abjure, abolish, abrogate, negate, rescind, revoke
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: retractable (retractible) (adj.), retractability (retractibility) (n.)
(1) تعریف: to pull back; withdraw.
متضاد: advance
مشابه: fold

(2) تعریف: to take back a statement or other expression.

(3) تعریف: to revoke a right, contract, or the like.

جمله های نمونه

1. these airplanes retract their wheels while flying
این هواپیماها هنگام پرواز چرخ های خود را تو می کشند.

2. though threatened with death, he refused to retract
با آنکه به مرگ تهدید شده بود حرف های خود را پس نگرفت.

3. The undercarriage on light aircraft does not always retract in flight.
[ترجمه مهدی صباغ] ارابه فرود ( چرخ ها ) در هواپیماهای سبک همیشه در حین پرواز بسته نیست.
|
[ترجمه گوگل]زیرشاخه هواپیماهای سبک همیشه در هنگام پرواز جمع نمی شود
[ترجمه ترگمان]بار بر روی هواپیماهای سبک همیشه در حال پرواز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They tried to persuade me to retract my words.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند مرا متقاعد کنند که حرف هایم را پس بگیرم
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند من را قانع کنند که حرفم را تکذیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Smith hurriedly sought to retract the statement, but it had just been broadcast on national radio.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت عجله کرد که این بیانیه را پس بگیرد، اما به تازگی از رادیو ملی پخش شده بود
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت به سرعت تلاش کرد که این بیانیه را پس بگیرد، اما این فقط در رادیو ملی پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wheels retract after the aircraft takes off.
[ترجمه گوگل]چرخ ها پس از بلند شدن هواپیما جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]چرخ ها پس از خاموش شدن هواپیما شروع به کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had to retract her charge.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد اتهام خود را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]باید خودش را جمع و جور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may retract that statement.
[ترجمه گوگل]شما می توانید آن بیانیه را پس بگیرید
[ترجمه ترگمان]می توانید این اظهارات را پس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Torn muscles retract, and lose strength, structure, and tightness.
[ترجمه گوگل]عضلات پاره شده جمع می شوند و قدرت، ساختار و سفتی خود را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های Torn جمع می شوند و قدرت، ساختار و تنگی را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A cat can retract its claws, but a dog can't.
[ترجمه گوگل]یک گربه می تواند پنجه های خود را جمع کند، اما یک سگ نمی تواند
[ترجمه ترگمان]یک گربه می تواند پنجه هایش را از هم باز کند، اما یک سگ نمی تواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At first it might help to retract the iron a little.
[ترجمه گوگل]در ابتدا ممکن است کمی اتو را جمع کنید
[ترجمه ترگمان]نخست باید آهن را کمی جا به جا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those who never retract their opinions love themselves more than they love truth. Joseph Joubert
[ترجمه گوگل]کسانی که هرگز عقایدشان را پس نمی‌گیرند، بیشتر از حقیقت، خودشان را دوست دارند ژوزف ژوبرت
[ترجمه ترگمان]کسانی که هرگز عقاید خود را تکذیب نمی کنند، بیش از آنکه حقیقت را دوست داشته باشند، به خود عشق می ورزند جوزف Joubert
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Only two patients were unable to retract their foreskins, and in both there had been no effort at early mobilisation.
[ترجمه گوگل]فقط دو بیمار نتوانستند پوست ختنه گاه خود را جمع کنند و در هر دو هیچ تلاشی برای تحرک اولیه صورت نگرفته بود
[ترجمه ترگمان]تنها دو بیمار نتوانسته اند foreskins خود را پس بگیرند، و در هر دوی آن ها هیچ تلاشی برای بسیج اولیه نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The undercarriage failed to retract.
[ترجمه گوگل]زیرشاخه جمع نشد
[ترجمه ترگمان]بار دیگر نتوانست پس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Financial Times therefore had to retract that point.
[ترجمه گوگل]بنابراین فایننشال تایمز مجبور شد این نکته را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فایننشال تایمز باید این نقطه را پس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع شدن (فعل)
shrink, assemble, aggregate, muster, gather, constringe, flock, backlog, snuggle, retract, congregate, beehive, group, twitch, drift, herd, gang up, nucleate, twitch grass

عقب کشیدن (فعل)
retract, draw back, withdraw, recede, roll back, set back

تو رفتن (فعل)
retract, enter

تخصصی

[حقوق] پس گرفتن (قول یا اتهام)، لغو کردن، تکذیب کردن
[نساجی] تو بردن - توکشیدن
[ریاضیات] درون بَر

انگلیسی به انگلیسی

• annul, cancel; recant; withdraw, take back; retreat, draw back, pull back; pull inward; use a surgical device to keep open the edges of an organ or wound
if you retract something that you have said or written, you say publicly that you did not mean it; a formal word.
if a part of a machine retracts or is retracted, it is moved inwards so that it no longer sticks out; a formal word.

پیشنهاد کاربران

برداشت کردن
پس گرفتن , تکذیب کردن ؛ جمع کردن , جمع شدن
– He tried to persuade me to retract my words
– The minister retracted his allegations
- The tortoise retracted its head into its shell
– The wheels retract after the aircraft takes off
retract ( ریاضی )
واژه مصوب: درون بُرد
تعریف: فرمول دار
عقب کشیدن،
( حرف یا ادعا یا قول و غیره ) پس گرفتن،
( از موضع خود ) عدول کردن
Washington Post, New York Times, and NBC News 👉retract👈 reports on Giuliani
CNN. com@
Draw back
take back
withdraw

۱. پس گرفتن ۲. عقب کشیدن، تو کشیدن
پس گرفتن
سلب اعتبار ( در مقاله )
بیرون آوردن

بپرس