rethink

/riˈθɪŋk//ˌriːˈθɪŋk/

بازاندیشیدن، دوباره مورد تفکر قرار دادن، تجدید نظر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: rethinks, rethinking, rethought
• : تعریف: to think over or consider again.
مشابه: reconsider, review
اسم ( noun )
مشتقات: rethinker (n.)
• : تعریف: the act of rethinking or reconsidering.

جمله های نمونه

1. Her family's disapproval made her rethink her plans.
[ترجمه فاطمه] نارضایتی خانواده اش باعث شد که او درباره برنامه هایش تجدید نظر کند
|
[ترجمه گوگل]عدم موافقت خانواده او باعث شد در برنامه هایش تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]نارضایتی خانواده اش باعث شد که او دوباره درباره نقشه های او فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Both major political parties are having to rethink their policies.
[ترجمه گوگل]هر دو حزب بزرگ سیاسی باید در سیاست های خود تجدید نظر کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو حزب اصلی سیاسی باید درباره سیاست های خود تجدید نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Constraints on spending have forced the company to rethink its plans.
[ترجمه گوگل]محدودیت‌های مخارج، شرکت را مجبور کرده تا در برنامه‌های خود تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]محدودیت ها در مخارج، شرکت را وادار به تجدید نظر در برنامه های خود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We need to rethink the way we consume energy. Take, for instance, our approach to transport.
[ترجمه گوگل]ما باید در نحوه مصرف انرژی تجدید نظر کنیم به عنوان مثال، رویکرد ما به حمل و نقل را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]ما باید در مورد نحوه مصرف انرژی تجدید نظر کنیم برای مثال، رویکرد ما برای حمل و نقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We should rethink the present situation before deciding.
[ترجمه گوگل]قبل از تصمیم گیری باید در وضعیت فعلی تجدید نظر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید قبل از تصمیم گیری درباره وضعیت فعلی تجدید نظر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Royal Family must now rethink its attitude to marriage.
[ترجمه گوگل]خانواده سلطنتی اکنون باید در نگرش خود به ازدواج تجدید نظر کنند
[ترجمه ترگمان]خانواده سلطنتی اکنون باید درباره نگرش خود نسبت به ازدواج تجدید نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's time for a complete rethink of the way we farm our countryside.
[ترجمه گوگل]زمان آن رسیده است که در مورد روشی که در حومه روستایی خود داریم تجدید نظر کنیم
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده که تجدید نظر کامل در مورد روشی که ما در حومه شهر داریم تجدید نظر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There must be a rethink of government policy towards this vulnerable group.
[ترجمه گوگل]باید در سیاست دولت در قبال این قشر آسیب پذیر تجدید نظر کرد
[ترجمه ترگمان]باید تجدید نظر در مورد سیاست دولت نسبت به این گروه آسیب پذیر وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This new information means we should have a rethink.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات جدید به این معنی است که ما باید تجدید نظر کنیم
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات جدید به این معنی است که ما باید تجدید نظر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I think we may have to rethink our policies fairly radically.
[ترجمه گوگل]من فکر می‌کنم ممکن است مجبور شویم سیاست‌های خود را نسبتاً ریشه‌ای بازنگری کنیم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما باید دوباره در مورد سیاست های خود تجدید نظر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That means councils are having to rethink the way they deal with waste.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که شوراها باید در نحوه برخورد با زباله تجدید نظر کنند
[ترجمه ترگمان]این بدین معنی است که شوراها در حال تجدید نظر در مورد نحوه برخورد با مواد زائد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Management felt this was the perfect time to rethink the business, when there was no crisis.
[ترجمه گوگل]مدیریت احساس کرد که این زمان عالی برای تجدید نظر در تجارت است، زمانی که هیچ بحرانی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]مدیریت احساس می کرد که این زمان مناسبی برای تجدید نظر درباره تجارت است، زمانی که هیچ بحرانی وجود نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No Labour rethink that ignores this will stand a chance of success in the future.
[ترجمه گوگل]هیچ تجدیدنظر کارگری که این موضوع را نادیده بگیرد، شانس موفقیت در آینده را نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تجدید نظری حزب کارگر در مورد این موضوع، شانس موفقیت در آینده را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We had to rethink the issues and create new touchstones. . . .
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد مسائل تجدید نظر می کردیم و سنگ محک جدیدی ایجاد می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما باید درباره موضوعات تجدید نظر کرده و touchstones جدید ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The need to rethink our concept of the research library in this wider information environment will be discussed.
[ترجمه گوگل]نیاز به تجدید نظر در مفهوم کتابخانه تحقیقاتی در این محیط اطلاعاتی گسترده تر مورد بحث قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]نیاز به تجدید نظر در مورد مفهوم کتابخانه تحقیق در این محیط اطلاعات گسترده تر مورد بحث قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reconsider, give a subject second thought, contemplate again
if you rethink something such as a plan or a policy, you think about it again and change it.

پیشنهاد کاربران

The move is forcing other countries to rethink their policies on recycled waste.
این حرکت سایر کشورها را مجبور می کند بر سیاستهایشان بر ضایعات بازیابی شده {بازیافتی} تجدید نظر کنند.
تجدید نظر، باز نگری، بازاندیشی
تجدید نظر
بازنگری، بازاندیشی
think again

بپرس