resumption

/rəˈzəmpʃn̩//rɪˈzʌmpʃn̩/

معنی: شروع، تجدید، ادامه، باز یافت، از سر گیری
معانی دیگر: دنبال گیری، بازگیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or fact of resuming something following a pause or interruption.
متضاد: cessation

- There was hope for a resumption of the peace talks.
[ترجمه ر] امید برای از سرگیری مذاکرات صلح وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل] امیدواری برای از سرگیری مذاکرات صلح وجود داشت
[ترجمه ترگمان] امیدی برای از سرگیری مذاکرات صلح وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the resumption of peace talks
از سرگیری مذاکرات صلح

2. The resolution called for the resumption of negotiations.
[ترجمه ر] این قطعنامه خواستار از سر گیری مذاکرات است
|
[ترجمه گوگل]این قطعنامه خواستار از سرگیری مذاکرات شد
[ترجمه ترگمان]این قطعنامه خواستار از سرگیری مذاکرات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both countries are now hoping for a quick resumption of diplomatic relations.
[ترجمه گوگل]هر دو کشور اکنون به از سرگیری سریع روابط دیپلماتیک امیدوارند
[ترجمه ترگمان]هر دو کشور در حال حاضر امیدوارند که روابط دیپلماتیک ازسر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Resumption of the talks is indicative of an improving relationship between the countries.
[ترجمه گوگل]از سرگیری مذاکرات نشان دهنده بهبود روابط بین کشورها است
[ترجمه ترگمان]ازسرگیری مجدد گفتگوها نشانه بهبود روابط بین دو کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are hoping for an early resumption of peace talks.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که مذاکرات صلح زودهنگام از سر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال از سرگیری فوری مذاکرات صلح هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Diplomatic sources stressed Netanyahu had offered a resumption of the negotiations that broke down a year ago without preconditions.
[ترجمه گوگل]منابع دیپلماتیک تاکید کردند که نتانیاهو پیشنهاد ازسرگیری مذاکرات را داده است که یک سال پیش بدون پیش شرط شکست خورد
[ترجمه ترگمان]منابع دیپلماتیک تاکید کردند که نتانیاهو از سرگیری مذاکراتی که یک سال پیش بدون پیش شرط شکست خورد را پیشنهاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The resumption has shaken the Green party, the junior partner in Chancellor Gerhard Schro der's coalition.
[ترجمه گوگل]از سرگیری فعالیت، حزب سبز، شریک کوچک در ائتلاف صدراعظم گرهارد شرودر را متزلزل کرده است
[ترجمه ترگمان]از سرگیری حزب سبز، شریک جوانش در ائتلاف گرهارد Schro را متزلزل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Only after barely-veiled threats of a resumption of air strikes did Baghdad agree to co-operate.
[ترجمه گوگل]تنها پس از تهدیدهای پنهان مبنی بر از سرگیری حملات هوایی، بغداد موافقت کرد که همکاری کند
[ترجمه ترگمان]تنها پس از تهدیدهای پنهانی مبنی بر از سرگیری حملات هوایی، بغداد موافقت کرد که هم کاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That would mean the resumption of the heroic and successful anti-motorway battles of the past two decades.
[ترجمه گوگل]این به معنای از سرگیری نبردهای قهرمانانه و موفقیت آمیز ضد اتوبان در دو دهه گذشته است
[ترجمه ترگمان]این به معنای از سرگیری نبرده ای قهرمانانه و successful در دو دهه گذشته خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The soldiers had demanded the resumption of the national conference.
[ترجمه گوگل]سربازان خواستار از سرگیری کنفرانس ملی شده بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان خواستار از سرگیری کنفرانس ملی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. According to Kyodo, Zou asked for an early resumption of the 1990-95 loan package.
[ترجمه گوگل]به گزارش کیودو، زو خواستار از سرگیری زودهنگام بسته وام 95-1990 شد
[ترجمه ترگمان]به گفته کیودو، Zou خواستار از سرگیری فوری بسته وام نود و ۹۵ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The application deadline is two weeks before the resumption of classes.
[ترجمه گوگل]مهلت درخواست دو هفته قبل از شروع مجدد کلاس ها می باشد
[ترجمه ترگمان]مهلت درخواست دو هفته قبل از سرگیری کلاس ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The deal envisaged would permit a limited resumption of commercial whaling inside the 200-mile coastal zones of the countries concerned.
[ترجمه گوگل]توافق پیش بینی شده امکان از سرگیری محدود صید تجاری نهنگ در مناطق ساحلی 200 مایلی کشورهای مربوطه را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]قراردادی که پیش بینی می شود از سرگیری محدود وال گیری تجاری را در مناطق ساحلی ۲۰۰ مایلی کشورهای مربوطه مجاز خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, on the resumption of full hearing, Judge Ireland instructed that Beattie be released immediately.
[ترجمه گوگل]با این حال، با از سرگیری جلسه کامل، قاضی ایرلند دستور داد که بیتی فورا آزاد شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، پس از از سرگیری رسیدگی کامل، قاضی ایرلند دستور داد که Beattie فورا آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شروع (اسم)
onset, inception, beginning, alpha, start, resumption, proem

تجدید (اسم)
resumption, restoration, anabiosis, renewal, revival, repeat, recrudescence, repetition, instauration

ادامه (اسم)
continuation, resumption, continuance, going-on

باز یافت (اسم)
recovery, resumption

از سرگیری (اسم)
resumption

انگلیسی به انگلیسی

• recommencement, act of beginning again; act of retaking; continuation
when there is a resumption of an activity, it begins again; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ازسرگیری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resume
اسم ( noun ) : resumption
صفت ( adjective ) : resumptive
قید ( adverb ) : _
resumption of property
گرفتن مالکیت / مصادره توسط دولت

بپرس