resumed


معنی: خلاصه شده

جمله های نمونه

1. she resumed her former job
شغل سابق خود را دوباره بدست آورد.

2. they resumed work after a short lapse
پس از وقفه ی کوتاهی دوباره کار را از سر گرفتند.

3. we resumed our overcoats
پالتوهای خود را دوباره پوشیدیم.

4. arianne sat down and resumed her work
آرین نشست و کار خود را دنبال کرد.

5. after a short rest, we resumed our trip
پس از کمی استراحت به سفر خود ادامه دادیم.

مترادف ها

خلاصه شده (صفت)
tabloid, resumed, summarized

انگلیسی به انگلیسی

• recommenced, begun again; continued

پیشنهاد کاربران

بپرس