resolvable

/rɪˈzɒlvəbəl//rɪˈzɒlvəbəl/

برطرف کردن یا شدنی، منتفی شدنی، تجزیه شدنی، تحلیل رفتنی، حل شدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: resolvability (n.), resolvableness (n.)
• : تعریف: able to be resolved.

جمله های نمونه

1. This mixture is resolvable into two simple substances.
[ترجمه گوگل]این مخلوط به دو ماده ساده قابل حل است
[ترجمه ترگمان]این مخلوط به دو ماده ساده تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. While resolvable toxic aromatic amine dyes can make the clothes more brightly-colored, and maintains the color for a longer time.
[ترجمه گوگل]در حالی که رنگ آمین های معطر سمی قابل حل می تواند لباس ها را روشن تر کند و رنگ را برای مدت طولانی تری حفظ کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که رنگ های آمین های آروماتیک toxic سمی می توانند لباس هایی را بارنگ های روشن بسازند، و رنگ را برای مدتی طولانی حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All disputed points are potentially resolvable.
[ترجمه گوگل]همه موارد مورد اختلاف به طور بالقوه قابل حل هستند
[ترجمه ترگمان]همه نقاط مورد مناقشه بالقوه خطرناک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. ibm. pok. ppd is the iSCSI resolvable target address.
[ترجمه گوگل]آی بی ام پوک ppd آدرس هدف قابل حل iSCSI است
[ترجمه ترگمان]ibm pok ppd آدرس iSCSI resolvable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the main part of total phosphorus is resolvable total phosphorus which accounted for 90% of total phosphorus and thereinto 8 8% was resolvable orthophosphate.
[ترجمه گوگل]و بخش عمده فسفر کل را فسفر کل قابل تفکیک تشکیل می دهد که 90 درصد فسفر کل را تشکیل می دهد و 8 و 8 درصد آن ارتوفسفات قابل حل است
[ترجمه ترگمان]و بخش اصلی فسفر مجموع فسفر کلی فسفر مجموع است که ۹۰ درصد کل فسفر و thereinto ۸ را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The country has prohibited clothes manufacturers from using resolvable toxic aromatic amine dyes for clothes production.
[ترجمه گوگل]این کشور تولیدکنندگان لباس را از استفاده از رنگ های آمین معطر سمی قابل حل برای تولید لباس منع کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور تولید کنندگان لباس را از استفاده از dyes amine سمی برای تولید پوشاک منع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then the faults of electro hydraulic servo system and sensor were transformed to resolvable models.
[ترجمه گوگل]سپس عیوب سیستم الکتروهیدرولیک سروو و سنسور به مدل های قابل حل تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]سپس خطاهای سیستم فرمان یار هیدرولیکی و سنسور به مدل های resolvable تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may find two kinds of toxic chemicals including formaldehyde and resolvable toxic aromatic amine dyes.
[ترجمه گوگل]ممکن است دو نوع ماده شیمیایی سمی از جمله فرمالدئید و رنگ آمین های معطر سمی قابل حل پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است دو نوع مواد شیمیایی سمی شامل فرمالدهید و آمین های آمین های چربی دار سمی پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new designed 65mm lens with highest resolution which exceeds Dawes limit, the Cassini division of Saturn is resolvable.
[ترجمه گوگل]لنز 65 میلی متری جدید طراحی شده با بالاترین وضوح که از حد داوز فراتر رفته است، بخش کاسینی زحل قابل حل است
[ترجمه ترگمان]این لنز ۶۵ mm طراحی شده با بالاترین رزولوشن که از حد Dawes تجاوز می کند، the زحل of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] تفکیک پذیر
[آمار] تجزیه پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• soluble, dissolvable; solvable, can be solved

پیشنهاد کاربران

بپرس