resist

/rəˈzɪst//rɪˈzɪst/

معنی: ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن
معانی دیگر: تن در ندادن، مقاوم بودن، تاب آوردن، پایدار بودن، دوام آوردن، تاوستن، خودداری کردن، جلوی خود را گرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: resists, resisting, resisted
(1) تعریف: to actively oppose or strive against.
مترادف: oppose
متضاد: accept, tolerate
مشابه: antagonize, combat, counter, cross, defy, fight

- The workers are resisting the new rules.
[ترجمه گوگل] کارگران در برابر قوانین جدید مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان] کارگران در برابر قوانین جدید مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police claim that the man resisted arrest.
[ترجمه گوگل] پلیس مدعی است که این مرد در مقابل دستگیری مقاومت کرده است
[ترجمه ترگمان] پلیس مدعی است که این مرد در برابر دستگیری مقاومت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The underground group did what they could to resist the occupation government.
[ترجمه زیام] گروه زیر زمینی آنچه را که را که در توان داشت در برابر دولت اشغالگر انجام داد
|
[ترجمه گوگل] گروه زیرزمینی هر چه در توان داشت برای مقاومت در برابر دولت اشغالگر انجام داد
[ترجمه ترگمان] گروه زیرزمینی آنچه را که آن ها توانستند در برابر دولت اشغالگر مقاومت کنند انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to withstand the action or onslaught of.
مترادف: repel, withstand
متضاد: submit, yield
مشابه: counter, counteract, foil, frustrate, stave off, thwart, weather

- The raincoat is made out of fabric that resists water.
[ترجمه مریک] بارانی ( لباس ) از پارچه ای ساخته شده که دربرابر آب مقاوم است
|
[ترجمه گوگل] کت بارانی از پارچه ای ساخته شده است که در برابر آب مقاوم است
[ترجمه ترگمان] بارانی از پارچه ایجاد شده است که در برابر آب مقاومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The milk is treated with chemicals to resist spoiling.
[ترجمه زیام] به شیر برای مقاومت در برابر فاسد شدن مواد شیمیایی اضافه شده است
|
[ترجمه گوگل] شیر با مواد شیمیایی درمان می شود تا در برابر فساد مقاومت کند
[ترجمه ترگمان] شیر با مواد شیمیایی برای مقاومت در برابر فاسد شدن درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The king's soldiers could no longer resist the forces of the invading army.
[ترجمه سعید] سربازان پادشاه، بیش از این نمی توانند در برابر نیروهای مهاجم ایستادگی کنند.
|
[ترجمه گوگل] سربازان شاه دیگر نتوانستند در برابر نیروهای ارتش مهاجم مقاومت کنند
[ترجمه ترگمان] سربازان پادشاه دیگر نمی توانستند در برابر نیروهای ارتش تجاوز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to keep from surrendering to or from giving in to one's desire for.
متضاد: capitulate, succumb, surrender
مشابه: abstain from, eschew, forbear, forgo, keep from, refrain from, repel, withstand

- I cannot resist potato chips if there is a bowl in front of me.
[ترجمه گوگل] اگر کاسه ای جلوی من باشد نمی توانم در برابر چیپس های سیب زمینی مقاومت کنم
[ترجمه ترگمان] اگه یه کاسه جلوی من باشه نمیتونم در برابر سیب زمینی مقاومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He resisted the temptation to say something sarcastic to this pompous woman.
[ترجمه گوگل] او در برابر وسوسه گفتن سخنی کنایه آمیز به این زن پر زرق و برق مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان] او در برابر وسوسه مقاومت در برابر این زن مغرور مقاومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although her urge to confide was strong, she resisted telling him everything.
[ترجمه گوگل] اگرچه اصرار او برای رام گذاری قوی بود، اما در برابر گفتن همه چیز به او مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان] با آن که میل داشت به او اعتماد کند، مقاومت کرد و همه چیز را به او گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: resistingly (adv.), resister (n.)
• : تعریف: to assert oneself in opposition.
مترادف: oppose
متضاد: accommodate, comply, cooperate, submit, surrender
مشابه: balk, defend, fight, protest, repel, withstand

- If the enemy invades our country, we will resist with all our might.
[ترجمه گوگل] اگر دشمن به کشور ما حمله کند با تمام توان مقاومت می کنیم
[ترجمه ترگمان] اگر دشمن به کشور ما حمله کند، با تمام قدرت ما مقاومت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to resist conscription
به خدمت نظام وظیفه تن در ندادن

2. naheed can't resist a bargain
ناهید در مقابل اجناس ارزان شده (حراجی) مقاومت ندارد.

3. we must resist the lowering of educational standards
بایستی با پایین آوردن معیارهای آموزشی مخالفت کنیم.

4. you must resist the urge to smoke
باید در مقابل میل به سیگار کشیدن مقاومت کنی.

5. i could not resist laughing
نمی توانستم از خنده خودداری کنم.

6. he was impelled to resist oppressive laws
او فطرتا در برابر قوانین ظالمانه مقاومت می کرد.

7. he is too yellow to resist
جرات مقاومت را ندارد.

8. You have to learn to resist the sales patter.
[ترجمه گوگل]شما باید یاد بگیرید که در برابر الگوی فروش مقاومت کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید یاد بگیرید که در برابر the فروش مقاومت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I knew she wouldn't be able to resist pairing me off with someone.
[ترجمه گوگل]می دانستم که او نمی تواند در برابر جفت کردن من با کسی مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او قادر نخواهد بود در مقابل کسی که مرا با یک نفر از هم جدا کند مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are determined to resist pressure to change the law.
[ترجمه گوگل]آنها مصمم به مقاومت در برابر فشار برای تغییر قانون هستند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At that time the government was unwilling to resist the foreign invasion.
[ترجمه گوگل]در آن زمان دولت حاضر به مقاومت در برابر تهاجم خارجی نبود
[ترجمه ترگمان]در آن زمان دولت تمایلی به مقاومت در برابر هجوم خارجی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I believe we should resist calls for tighter controls.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که ما باید در برابر درخواست ها برای کنترل های سخت تر مقاومت کنیم
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که ما باید در مقابل درخواست هایی برای کنترل های شدیدتر مقاومت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She says she will resist a single European currency being imposed.
[ترجمه گوگل]او می گوید که در برابر تحمیل ارز واحد اروپایی مقاومت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که در مقابل واحد پول رایج اروپایی مقاومت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I couldn't resist peeking in the drawer.
[ترجمه گوگل]نتونستم از نگاه کردن به کشو مقاومت کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم جلوی دید زدن در کشو را بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I can never resist temptation/chocolate/the urge to laugh.
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی توانم در برابر وسوسه / شکلات / میل به خندیدن مقاومت کنم
[ترجمه ترگمان]من هرگز نمی توانم در مقابل وسوسه \/ شکلات \/ اصرار برای خندیدن مقاومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Few males can resist a self-confident seductress.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردان می توانند در برابر یک اغواگر با اعتماد به نفس مقاومت کنند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از مردان می توانند در برابر اعتماد بنفس کاذب مقاومت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Like an old schoolie, he couldn't resist using the blackboard.
[ترجمه گوگل]مثل یک دانش آموز قدیمی، نمی توانست در مقابل تخته سیاه مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست با استفاده از تخته سیاه در مقابل تخته سیاه مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His inability to resist temptation would eventually cost him his freedom.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او در مقاومت در برابر وسوسه در نهایت به قیمت آزادی او تمام شد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی او در مقاومت در برابر وسوسه سرانجام به قیمت آزادی او تمام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایستادگی کردن (فعل)
stop, abide, stand out, halt, resist

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

مخالفت کردن با (فعل)
resist, disagree, thwart, buck, oppugn

مخالفت کردن (فعل)
resist, object, disagree, disaccord, oppose

خودداری کردن از (فعل)
resist, forbear, forgo, keep from

مقاومت کردن (فعل)
resist, oppose

استقامت کردن (فعل)
resist, reluct

پایداری کردن (فعل)
resist

تخصصی

[مهندسی گاز] مقاومت کردن، ایستادگی کردن
[نساجی] مقاومت - پایداری - ممانعت

انگلیسی به انگلیسی

• protective coating, coating that inhibits an effect or reaction (such as paint which prevents the rusting of metal)
oppose, fight against, challenge; withstand, be immune to the effects of; refrain from, desist
if you resist something such as a change, you refuse to accept it and try to prevent it.
to resist an attack means to fight back.
if you resist the temptation to do something, you do not do it.

پیشنهاد کاربران

مقاومت کردن، تحمل کردن
مثال: He couldn't resist the temptation to eat another piece of cake.
او نتوانست تحمل کند و ترغیب شد تا یک تکه دیگر از کیک بخورد.
مقاومت کردن، مقاومت
She couldn't resist the temptation to eat chocolate.
او نتوانست مقاومت کند و از خوردن شکلات نپرهیزد.
ایستادگی کردن.
You should resist against your challenges
مقاومت کردن
resist 2 ( v ) =to stop yourself from having sth you like or doing sth you very much want to do, e. g. I finished the cake. I couldn't resist it.
resist
resist 1 ( v ) ( rɪˈzɪst ) =to refuse to accept sth and try to stop it from happening, e. g. She steadfastly resisted all attempts to help her. resistible ( adj ) ( rɪˈzɪstəbl ) =that can be resisted
resist
My daughter can't resist to eating chips
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resist
اسم ( noun ) : resistance / resistivity / resister / resistor
صفت ( adjective ) : resistant / resistible / resistive
قید ( adverb ) : _
پس زدن چیزی
مخالفت کردن دربرابرِ
oppose
Withstand, confront
معنای مبارزه هم می دهد. نه به عنوانِ جنگ طلب، بلکه فردی که بر علیه ستم ایستادگی کرده و با آن مبارزه می کند
resist ( verb ) = defy ( verb )
به معناهای: مخالفت کردن، مقاومت کردن، مقابله کردن، سرپیچی کردن
محروم کردن
✔️تن در ندادن
We resist change because of fear of the unknown
1.
To stop
To prevent
To oppose
2.
To stand up to
3.
To avoid

نپذیرفتن
یعنی:ضد بودن، نانع شدن، ایستادگی کردن. . . . . مثال water resistضد آب
با wind به معنای مقاوم در برابر باد. eg:this bow arrow is resists wind. synonym of wind proof
مانع - مانع شدن
مقاومت کردن ، ایستادن ، ایستادگی کردن
act against, oppose
to fight against something or someone that is attacking you
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس