reschedule

/riˈskedʒuːl//ˌriːˈʃedjuːl/

دوباره برنامه ریزی کردن، دوباره قرار گذاشتن (رجوع شود به: schedule)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reschedules, rescheduling, rescheduled
(1) تعریف: to change the time of (something that has been planned).

- We had to reschedule the meeting for next Monday.
[ترجمه گوگل] مجبور شدیم جلسه را برای دوشنبه آینده موکول کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید برای دوشنبه آینده این جلسه را برنامه ریزی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to change the required times for making repayment of (a debt).

جمله های نمونه

1. Since I'll be away, I'd like to reschedule the meeting.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که دور خواهم بود، می‌خواهم جلسه را تغییر دهم
[ترجمه ترگمان]از انجایی که من دور می شوم، دوست دارم جلسه را دوباره تعیین کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Due to unforeseen circumstances, we have had to reschedule the concert.
[ترجمه گوگل]به دلیل شرایط غیرقابل پیش بینی، مجبور شدیم زمان برگزاری کنسرت را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به شرایط پیش بینی نشده، ما باید کنسرت را دوباره برنامه ریزی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Concern swung away from programmes designed to reschedule a reduction of service costs, back towards the earlier aspiration of redemption.
[ترجمه گوگل]نگرانی از برنامه‌هایی که برای برنامه‌ریزی مجدد کاهش هزینه‌های خدمات طراحی شده بودند، به سمت آرزوی قبلی رستگاری برگشت
[ترجمه ترگمان]نگرانی از برنامه هایی جمع آوری شد که برای زمانبندی مجدد هزینه های خدمات، بازگشت به آرزوی قبلی رستگاری، طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now it is pleading with the banks to reschedule £250m of borrowings to keep the company afloat.
[ترجمه گوگل]اکنون این بانک از بانک‌ها می‌خواهد تا ۲۵۰ میلیون پوند از وام‌های خود را برای سرپا نگه داشتن شرکت تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]حال در حال التماس از بانک ها برای زمان بندی مجدد ۲۵۰ میلیون پوند وام برای شرکت در حال شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I see. Would you like me to reschedule you for another night?
[ترجمه گوگل]می بینم آیا دوست داری برای یک شب دیگر وقت بگذارم؟
[ترجمه ترگمان]که این طور دوست داری یه شب دیگه برات برنامه رو عوض کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Would you like me to reschedule you for another time?
[ترجمه گوگل]دوست داری دوباره وقتت را برای زمان دیگری بگذارم؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری یه وقت دیگه بهت وقت بدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I just missed my flight and need to reschedule it.
[ترجمه گوگل]من به تازگی پرواز خود را از دست داده ام و باید آن را دوباره برنامه ریزی کنم
[ترجمه ترگمان] من فقط پروازم رو از دست دادم و باید برنامه رو عوض کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I see. Would you like reschedule you for another night?
[ترجمه گوگل]می بینم آیا می خواهید شما را برای یک شب دیگر برنامه ریزی کنید؟
[ترجمه ترگمان]که این طور دوست داری یه شب دیگه بهت وقت بدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Would you like to reschedule the appointment?
[ترجمه گوگل]آیا می‌خواهید قرار ملاقات را دوباره تنظیم کنید؟
[ترجمه ترگمان]میخوای قرار قبلی رو لغو کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Commonwealth Development Corporation has agreed to reschedule Tanzania's debt.
[ترجمه گوگل]شرکت توسعه مشترک المنافع موافقت کرده است که بدهی تانزانیا را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]شرکت توسعه کشورهای مشترک المنافع با زمانبندی دیون تانزانیا موافقت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm afraid we'll have to reschedule the consultation.
[ترجمه گوگل]می ترسم مجبور شویم زمان مشاوره را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه باید مشاوره رو دوباره تنظیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm afraid we'll have reschedule the consultation.
[ترجمه گوگل]می ترسم جلسه را مجدداً برنامه ریزی کنیم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه باید مشاوره رو دوباره تنظیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'd appreciate it if we could reschedule our Wednesday meeting.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم جلسه چهارشنبه خود را دوباره برنامه ریزی کنیم، خوشحال می شوم
[ترجمه ترگمان]ممنون می شوم اگر بتوانیم جلسه چهارشنبه مان را دوباره برنامه ریزی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• set a new time and date, replan for a specific time and date; make a new timetable or agenda; rerecord in a timetable or itinerary
if an event is rescheduled, arrangements are made for it to take place because it did not take place when it was originally supposed to happen.
if a debt is rescheduled, the country or banks that lent the money agree that it can be paid back to them less quickly.

پیشنهاد کاربران

۱. به وقت دیگری موکول کردن ۲. {قرض}استمهال کردن
مثال:
We had to reschedule the meeting for next Monday.
ما مجبور بودیم جلسه را به دوشنبه آینده موکول کنیم.
دوباره زمانبندی کردن
دوباره برنامه ریزی کردن
به وقت دیگری موکول کردن، زمان. . . را عوض کردن
reschedule ( مدیریت پروژه )
واژه مصوب: باززمان بندی
تعریف: فرایند تغییر منطق یا دیرش یا تاریخ های برنامة زمان بندی موجود یا ترکیبی از این مؤلفه ها در واکنش به شرایط تحمیلی بیرونی
به تاخیر انداختن
به زمان دیگری موکول کردن.
در حوزه بانک به معنای برنامه ریزی مجدد وام هست. وامی که مشتری قادر به بازپرداخت نیست، با برنامه ریزی مجدد این وام هم بلند مدت تر شده و هم اقساط آن کاهش می یابد.
از نو برنامه ریزی کردن
وقت دیگری تعیین کردن

بپرس