representational

/ˌreprəzənˈteɪʃənəl//ˌreprɪzenˈteɪʃnəl/

وابسته به نمایندگی یا وکالت، تناور، تنایشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: representationally (adv.), representationalism (n.)
(1) تعریف: of or based on representation.

(2) تعریف: of or characterizing art that depicts objects in a recognizable form.
مشابه: genre

جمله های نمونه

1. It is on pottery that representational art first appeared again in ancient Greece.
[ترجمه گوگل]در سفال است که هنر بازنمایی برای اولین بار در یونان باستان ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]در سفالگری است که هنر نمایشی اولین بار در یونان باستان ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His painting went through both representational and abstract periods.
[ترجمه گوگل]نقاشی او دو دوره بازنمایی و انتزاعی را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]نقاشی او در دوره های نمایشی و انتزاعی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On the representational theory nothing can be prior to a mental representation - the bedrock of thought is representational.
[ترجمه گوگل]در نظریه بازنمایی، هیچ چیز نمی تواند مقدم بر بازنمایی ذهنی باشد - بستر اندیشه، بازنمایی است
[ترجمه ترگمان]در تیوری نمادین، هیچ چیز قبل از نمایش ذهنی نمی تواند وجود داشته باشد - بس تر تفکر نمایشی نمادین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The concept of neutrality is closely interrelated with representational faithfulness.
[ترجمه گوگل]مفهوم بی طرفی با وفاداری بازنمایی ارتباط تنگاتنگی دارد
[ترجمه ترگمان]مفهوم بی طرفی کاملا با وفاداری نمایشی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In representational behaviour, on the other hand, all the meanings are made explicit.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، در رفتار بازنمایی، همه معانی به صراحت بیان می شوند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، در رفتار نمایشی، تمام معانی صریح و صریح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Representational thought is carried out more rapidly than thought through movement because the former is not tied to direct experience.
[ترجمه گوگل]تفکر بازنمایی سریعتر از تفکر از طریق حرکت انجام می شود زیرا اولی به تجربه مستقیم وابسته نیست
[ترجمه ترگمان]تفکر Representational سریع تر از تفکر از طریق حرکت انجام می شود زیرا اولی مربوط به تجربه مستقیم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The union provides the same level of representational assistance to all divisions.
[ترجمه گوگل]اتحادیه در سطح یکسانی از کمک های نمایندگی به همه بخش ها ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه سطح مشابهی از کمک های نمایشی را برای همه بخش ها فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The development of representational skills and the socialization of behavior are presented first.
[ترجمه گوگل]توسعه مهارت های بازنمایی و اجتماعی شدن رفتار ابتدا ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]توسعه مهارت های نمایشی و اجتماعی شدن رفتاری در ابتدا ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fly ash, lees and sludge are three representational castoffs from industry.
[ترجمه گوگل]خاکستر بادی، لیمو و لجن سه نمونه از صنعت هستند
[ترجمه ترگمان]خاکستر بادی، درد و لجن، سه castoffs نمادین از صنعت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fourth chapter analyzes the artistic techniques and representational style of Reinvented Fiction.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم به تحلیل تکنیک های هنری و سبک بازنمایی داستان ابداع شده می پردازد
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم، تکنیک های هنری و سبک نمایشی داستان تخیلی را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Luteolin is a representational and natural flavone, its distribution is very extensive in the vegetable kingdom.
[ترجمه گوگل]لوتئولین یک فلاون نماینده و طبیعی است که توزیع آن در قلمرو سبزیجات بسیار گسترده است
[ترجمه ترگمان]luteolin یک flavone نمادین و نمادین است که توزیع آن در پادشاهی گیاهی بسیار گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The"hard sell"(rational appeal)and the"soft sell"(emotional appeal)are two basic representational means in the advertising discourse.
[ترجمه گوگل]«فروش سخت» (جذابیت عقلانی) و «فروش نرم» (جذابیت عاطفی) دو ابزار بازنمایی اساسی در گفتمان تبلیغاتی هستند
[ترجمه ترگمان]\"فروش سخت\" (جذابیت عقلانی)و \"فروش نرم\" (جذابیت عاطفی)دو ابزار نمایشی اصلی در گفتمان تبلیغاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Secondly, RX, GMRF and SEM, three representational algorithms of anomaly detection are studied.
[ترجمه گوگل]در مرحله دوم، RX، GMRF و SEM، سه الگوریتم بازنمایی تشخیص ناهنجاری مورد مطالعه قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]دوم، RX، GMRF و SEM، سه الگوریتم نمادین تشخیص ناهنجاری مورد مطالعه قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. REST Programming api-A set of REST (representational state transfer) APIs to give you fine-grained access to such Netflix resources as the title catalog, user queues, and rental activity.
[ترجمه گوگل]REST Programming api-مجموعه‌ای از APIهای REST (انتقال وضعیت نمایندگی) برای دسترسی دقیق به منابع Netflix مانند کاتالوگ عنوان، صف‌های کاربر و فعالیت‌های اجاره
[ترجمه ترگمان]REST برنامه api - مجموعه ای از REST (انتقال وضعیت نمایشی)برای دادن دسترسی ریزدانه به منابع نت فلیکس به عنوان کاتالوگ عنوان، صف کاربر و فعالیت اجاره، API ها را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. By utilising paleographic and representational evidence Childs-Johnson puts into perspective for the first time that Shang belief was not limited to the worship of royal dead ancestor spirits.
[ترجمه گوگل]چایلدز جانسون با استفاده از شواهد دیرینه نگاری و بازنمایی، برای اولین بار این دیدگاه را نشان می دهد که باور شانگ به پرستش ارواح اجداد مرده سلطنتی محدود نمی شود
[ترجمه ترگمان]با استفاده از paleographic paleographic و شواهد نمادین، جانسون برای اولین بار دیدگاه خود را برای اولین بار مطرح می کند که اعتقاد Shang محدود به پرستش ارواح قدیم پادشاه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to representation; depicting an object in an accurate or recognizable manner (art)
representational art attempts to show things as they actually look; a formal word.

پیشنهاد کاربران

نمون گر ، نمون گرانه، بازنمودگر، بازنمودگرا، نمودرگرا
بازنمودگر
نقل از فرهنگ هزاره : ( هنر ) بازنمودی ، تصویری ، تمثالی
بیان صادقانه
بازنمایی شده
وانمودی
ارائه
بازنمایی
مفهوم : انعکاس واقعیت، نمایش
بازنمودی
محتوا محور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس