repository

/riˈpɑːzəˌtɔːri//rɪˈpɒzɪtr̩i/

معنی: ظرف، انبار، خاصگی، مخزن، صندوق تابوت
معانی دیگر: (صندوق یا اتاقچه و غیره که اشیا را برای ایمن داری در آن می گذارند) مخزن، خزانه، اندوختگاه، گذاردگاه، نهفتگاه، گنجینه، منبع، انباشتگاه، (مجازی) منبع، مرکز، (نادر) موزه، مقبره، معتمد، استوانیده، امانت دار، امین، رازدار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: repositories
(1) تعریف: a container or place where things may be stored; storage unit or space.
مترادف: depository
مشابه: arsenal, bank, cache, container, depot, dump, receptacle, safe, storage, storehouse, storeroom, vault, warehouse

- He uses a safe deposit box at the bank as a repository for his important documents.
[ترجمه گوگل] او از یک صندوق امانات در بانک به عنوان مخزن اسناد مهم خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] او از یک صندوق امانات بانکی در بانک به عنوان مخزن برای اسناد مهم خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a burial chamber; tomb.
مترادف: crypt, tomb, vault
مشابه: catacomb, mausoleum

(3) تعریف: someone or something considered as having a large store or amount.
مترادف: font, mine, vessel, well, wellspring
مشابه: gold mine, reservoir, source, store, wealth

- He was a repository of sensitive information.
[ترجمه گوگل] او مخزن اطلاعات حساس بود
[ترجمه ترگمان] او مخزن اطلاعات حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a repository of information
مرکز اطلاعات

2. they have turned his palace into a repository of persian rugs
کاخ او را تبدیل به گنجینه ای از فرش های ایرانی کرده اند.

3. She was a repository of all his secrets.
[ترجمه گوگل]او مخزن تمام اسرار او بود
[ترجمه ترگمان]او مجموعه ای از تمام رازهای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My father is a repository of interesting facts.
[ترجمه گوگل]پدر من مخزن حقایق جالب است
[ترجمه ترگمان]پدرم یک مخزن واقعیت های جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A church in Moscow became a repository for police files.
[ترجمه گوگل]کلیسایی در مسکو به مخزن پرونده های پلیس تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]کلیسایی در مسکو مخزن پرونده های پلیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's a repository of knowledge about our family history.
[ترجمه گوگل]او مخزن دانش درباره تاریخچه خانواده ما است
[ترجمه ترگمان]او یک مخزن دانش در مورد تاریخچه خانوادگی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bob is a repository of football statistics.
[ترجمه گوگل]باب مخزن آمار فوتبال است
[ترجمه ترگمان]باب مخزن آمار فوتبال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My father is a repository of family history.
[ترجمه گوگل]پدر من مخزن تاریخ خانواده است
[ترجمه ترگمان]پدرم یک مخزن تاریخ خانوادگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No manmade nuclear repository could hope to cope with this kind of natural event either.
[ترجمه گوگل]هیچ مخزن هسته ای ساخته دست بشر نیز نمی تواند امیدوار باشد که با این نوع رویداد طبیعی کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]هیچ مخزن هسته ای دست ساخته دست انسان نمی تواند با این نوع حوادث طبیعی کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The agency ruled Thursday that the repository in salt beds near Carlsbadabout 300 miles southeast of Albuquerquecould safely contain radioactive waste.
[ترجمه گوگل]این آژانس روز پنجشنبه حکم داد که مخزن موجود در بسترهای نمک در نزدیکی Carlsbadababababout 300 مایلی جنوب شرقی Albuquerque می تواند به طور ایمن حاوی زباله های رادیواکتیو باشد
[ترجمه ترگمان]این موسسه پنجشنبه حکم داد که مخزن در بس ترهای نمک در نزدیکی Carlsbadabout ۳۰۰ مایلی جنوب شرقی Albuquerquecould، حاوی زباله های رادیو اکتیو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Public keys can be maintained in some central repository and retrieved to decode or encode information.
[ترجمه گوگل]کلیدهای عمومی را می توان در برخی از مخزن مرکزی نگهداری کرد و برای رمزگشایی یا رمزگذاری اطلاعات بازیابی کرد
[ترجمه ترگمان]کلیدهای عمومی را می توان در یک مخزن مرکزی نگهداری کرد و برای رمزگشایی یا کدگذاری اطلاعات بازیابی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, unlike definitions, there is no convenient repository from which they can be instantly extracted.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخلاف تعاریف، هیچ مخزن مناسبی وجود ندارد که بتوان آنها را فوراً از آن استخراج کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخلاف تعاریف، هیچ مخزن مناسبی وجود ندارد که بتوان آن ها را بلافاصله استخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But neither should he be the repository of all our sympathies.
[ترجمه گوگل]اما او نیز نباید مخزن همه همدردی های ما باشد
[ترجمه ترگمان]اما نه باید او را در قلب همه احساس کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Was it possible this urchin was really the repository of cataclysmic sexuality as Ewan claimed?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن بود این جوجه تیغی واقعاً مخزن تمایلات جنسی فاجعه آمیز باشد همانطور که ایوان ادعا می کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود که این کودک، همان طور که Ewan ادعا می کرد، مخزن جنسی فاجعه آمیز باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. First up will be a central object-oriented repository for AD/Cycle, now renamed the Application Development Platform.
[ترجمه گوگل]ابتدا یک مخزن مرکزی شی گرا برای AD/Cycle خواهد بود که اکنون به پلتفرم توسعه برنامه تغییر نام داده است
[ترجمه ترگمان]اول، یک مخزن هدف محور برای بعد از میلاد یا چرخه است، که در حال حاضر به سکوی توسعه برنامه تغییر نام داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظرف (اسم)
adverb, container, dish, vessel, receptacle, utensil, repository, form, vase

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

خاصگی (اسم)
favorite, favourite, repository, confidant, minion

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

صندوق تابوت (اسم)
repository

انگلیسی به انگلیسی

• storeroom, warehouse; plentiful source, wellspring; archive, museum, location where valuable documents or artwork is stored; sepulcher, tomb
a repository is a place where something is kept safely; a formal word.

پیشنهاد کاربران

a person who has, or a book that contains, a lot of information or detailed knowledge
شخصی که اطلاعات یا دانش دقیق دارد، ( فرد ) مخزن اطلاعات و دانش، کتابی که حاوی اطلاعات و دانش تفصیلی است.
She's a repository of knowledge about our family history.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/repository
ظرفیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : repose
✅️ اسم ( noun ) : repose / repository
✅️ صفت ( adjective ) : reposeful
✅️ قید ( adverb ) : _
کانون - مرکز
مترادف
store
مخزن
محل انبارش
ذخیره گاه، مرکز ذخیره سازی

بپرس