replay

/ˈriːpleɪ//ˈriːpleɪ/

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: replays, replaying, replayed
• : تعریف: to play again.
اسم ( noun )
(1) تعریف: something that has been recorded on videotape so that it can be viewed again, such as a portion of a game.

- an instant replay
[ترجمه گوگل] یک پخش فوری
[ترجمه ترگمان] در یک لحظه تکرار کرد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process of playing something over, or something that is played over.
مشابه: repeat

جمله های نمونه

1. The semi-final replay will be on Saturday.
[ترجمه گوگل]بازي مرحله نيمه نهايي روز شنبه برگزار مي شود
[ترجمه ترگمان]پاسخ نیمه نهایی روز شنبه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The replay shows that it was a handball.
[ترجمه گوگل]بازپخش نشان می دهد که فوتبال دستی بوده است
[ترجمه ترگمان]این پاسخ نشان می دهد که این یک هندبال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They earned a replay with their 1?1 draw.
[ترجمه گوگل]آنها با تساوی 1 بر 1 خود به یک بازی مجدد دست یافتند
[ترجمه ترگمان]آن ها با شماره ۱ خود یک پاسخ به دست آوردند؟ یک رسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They showed an action replay of the goal.
[ترجمه گوگل]آنها یک بازپخش اکشن گل را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک پاسخ عملی از این هدف را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. England were worsted in the replay.
[ترجمه گوگل]انگلیس در بازی تکراری بد شد
[ترجمه ترگمان]در این لحظه انگلیس شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This election will not be a replay of the last one.
[ترجمه گوگل]این انتخابات تکرار انتخابات گذشته نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]این انتخابات تکرار آخرین بار نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If there has to be a replay we are confident of victory.
[ترجمه نسرین رنجبر] اگر قرار باشد بازی دوباره تکرار شود، مطمئناً ما پیروز خواهیم شد
|
[ترجمه گوگل]اگر باید یک بازی تکراری انجام شود، ما به پیروزی مطمئن هستیم
[ترجمه ترگمان]اگر باید دوباره بازپخش شود، ما از پیروزی مطمئن هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can see on the replay that the goalkeeper was fouled.
[ترجمه گوگل]در بازی تکراری می بینید که روی دروازه بان خطا شده است
[ترجمه ترگمان]شما می توانید در پاسخ دوباره ببینید که دروازه بان بازی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We watched a replay of the wedding on video.
[ترجمه گوگل]بازپخش عروسی را به صورت ویدئویی تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان]داشتیم فیلم عروسی رو توی فیلم تماشا می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I watched a slow-motion videotape replay of his fall.
[ترجمه گوگل]من یک نوار ویدئویی آهسته از سقوط او را تماشا کردم
[ترجمه ترگمان]به یک نوار ویدیویی آهسته که از سقوط او می گذشت نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was an action replay of the problems of his first marriage.
[ترجمه گوگل]این یک نمایش اکشن از مشکلات ازدواج اول او بود
[ترجمه ترگمان]این یک پاسخ عملی از مشکلات ازدواج اولش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has watched a video replay of his fall on numerous occasions.
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها ویدئویی از سقوط خود را تماشا کرده است
[ترجمه ترگمان]او چندین بار شاهد تکرار ویدئویی سقوط او بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Milan won the semi-final replay 3-0.
[ترجمه گوگل]میلان بازی رفت نیمه نهایی را با نتیجه 3-0 برد
[ترجمه ترگمان]میلان در مسابقه نیمه ن هایی ۰ - ۰ پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had seen the replay from the Security cameras and witnessed the fast, flashing deadliness of her.
[ترجمه گوگل]او بازپخش را از دوربین های امنیتی دیده بود و شاهد مرگ سریع و چشمک زن او بود
[ترجمه ترگمان]او نگاه سریعی را که از دوربین های امنیتی دیده می شد، دیده بود و به سرعت برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The third umpire said the replay was inconclusive as de Silva dived to make his ground.
[ترجمه گوگل]داور سوم گفت که بازی تکراری بی نتیجه بود زیرا د سیلوا شیرجه زد تا زمین خود را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]داور سوم گفت که این پاسخ در حالی که سیلوا به پایین شیرجه زد، بی نتیجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• instance in which a recording is played again; rematch, game that is played again; repetition, reenactment
play a rematch, play a game again; rebroadcast, play a recording again
if two sports teams replay a match in a competition, they play it again because the previous match between them was a draw. verb here but can also be used as a count noun. e.g. who won the replay?
if you replay something that you have recorded on tape or film, you play it in order to listen to it or look at it.

پیشنهاد کاربران

پاسخ دادن، واکنش نشان دادن
مرور کردن
پخش مجدد
اجرای مجدد
نمایش مجدد
تکرارِ. . . ( چیزی )
. . . If this is a replay of history
Star Trek TOS
دوباره کاری
تکرار کردن
پیوسته بودن چیزی
تکرار کردن یه چیزی یا فیلمی
بازپخش

بپرس