repairman

/rəˈperˌmæn//rɪˈpeəmæn/

مکانیک، تعمیر کننده، مرمت کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: repairmen
• : تعریف: a man whose occupation is making repairs.

جمله های نمونه

1. If you need a repairman, there's none better than my brother.
[ترجمه گوگل]اگر به تعمیرکار نیاز دارید، هیچکس بهتر از برادر من نیست
[ترجمه ترگمان]اگر به یک تعمیرکار احتیاج داشته باشی، بهتر از برادرم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The repairman reported back that the computer had a virus.
[ترجمه گوگل]تعمیرکار گزارش داد که کامپیوتر ویروسی شده است
[ترجمه ترگمان]The گزارش داد که کامپیوتر یک ویروس دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I called the repairman, but of course the TV worked fine when he tried it.
[ترجمه گوگل]با تعمیرکار تماس گرفتم البته تلویزیون وقتی امتحان کرد خوب کار کرد
[ترجمه ترگمان]به تعمیرکار زنگ زدم، ولی البته تلویزیون وقتی امتحان می کرد خوب کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The repairman at the telephone company no longer makes his repairs.
[ترجمه گوگل]تعمیرکار شرکت تلفن دیگر تعمیرات خود را انجام نمی دهد
[ترجمه ترگمان]The در شرکت تلفن دیگر تعمیرات خود را انجام نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Okay, we will send a repairman to your home and fix it.
[ترجمه گوگل]بسیار خوب، ما یک تعمیرکار به خانه شما می فرستیم و آن را تعمیر می کند
[ترجمه ترگمان] باشه، یه تعمیرکار رو می فرستیم خونه و درستش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The repairman disconnected the TV set before fixing it.
[ترجمه گوگل]تعمیرکار قبل از تعمیر تلویزیون را جدا کرد
[ترجمه ترگمان]The دستگاه تلویزیون را قبل از تعمیر آن قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cellphone repairman Majid Abdul Khalif, who is so patriotic he named his son Iraq and his daughter Baghdad, is incensed he can't find a full-time job or buy a house.
[ترجمه گوگل]مجید عبدالخلیف، تعمیرکار تلفن همراه، که آنقدر میهن پرست است که نام پسرش را عراق و دخترش را بغداد گذاشته است، از اینکه نمی تواند کار تمام وقت پیدا کند یا خانه ای بخرد، خشمگین است
[ترجمه ترگمان]مجید repairman، المجید، که به قدری میهن پرست است، پسرش را عراق و دخترش بغداد معرفی کرد، عصبانی است و نمی تواند یک شغل تمام وقت پیدا کند و یا یک خانه بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The repairman said he thought he only had to replace a single, burned-out component. But he couldn't check it unless I fetched a step-down transformer from home.
[ترجمه گوگل]تعمیرکار گفت که فکر می کند فقط باید یک قطعه سوخته را تعویض کند اما او نمی‌توانست آن را بررسی کند مگر اینکه یک ترانسفورماتور کاهنده از خانه بیاورم
[ترجمه ترگمان]repairman گفت که او فکر می کند که تنها باید یک جز سوخته و سوخته را جایگزین کند اما او نمی توانست آن را چک کند مگر اینکه یک ترانسفورماتور کناره گیری از خانه بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tell the yard repairman I want every workman he can get to board her.
[ترجمه گوگل]به تعمیرکار حیاط بگو من می خواهم هر کارگری که می تواند او را سوار کند
[ترجمه ترگمان]به تعمیرکار بگو که من هر کارگر رو که بتونه بهش بده رو می خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Will you send a repairman to do it immediately?
[ترجمه گوگل]آیا بلافاصله تعمیرکار می فرستید تا این کار را انجام دهد؟
[ترجمه ترگمان]فورا یک تعمیرکار فرستادی که این کار و بک نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The TV repairman approximated the cost at fifty dollars.
[ترجمه گوگل]تعمیرکار تلویزیون هزینه را حدوداً پنجاه دلار اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]تلویزیون TV هزینه ۵۰ دلاری را تخمین زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The repairman installed an iron latch on the door.
[ترجمه گوگل]تعمیرکار یک ضامن آهنی روی در نصب کرد
[ترجمه ترگمان] تعمیرکار یه قفل آهنی روی در نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you have the repairman fix the lock this afternoon?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید امروز بعدازظهر از تعمیرکار بخواهید قفل را تعمیر کند؟
[ترجمه ترگمان]میتونی بعد از ظهر اون قفل رو تعمیر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I asked the repairman for an estimate to fix my television.
[ترجمه گوگل]برای تعمیر تلویزیونم از تعمیرکار تخمین زدم
[ترجمه ترگمان]من از the درخواست کردم که تلویزیون من را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A small boy watched a telephone repairman climb up a pole, connect the test set and try the connection with the test board.
[ترجمه گوگل]پسر کوچکی تعمیرکار تلفن را تماشا کرد که از یک تیرک بالا رفت، دستگاه تست را وصل کرد و اتصال را با برد تست امتحان کرد
[ترجمه ترگمان]یک پسر کوچک یک گوشی تلفن را دید که از یک قطب بالا می رود، دستگاه آزمایش را وصل می کند و اتصال را با تخته آزمایش امتحان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who repairs, one who fixes, one who corrects problems or malfunctions

پیشنهاد کاربران

repairman: تعمیر کار
repair: تعمیر کردن
تعمیر کار
تعمیر کار مرد در مقابل repairwoman به معنی تعمیر کار زن
repairman mobaile

بپرس