rep

/ˈrep//rep/

معنی: زن هرزه، مرد هرزه، پارچه مبلی
معانی دیگر: پارچه ی دارای نقش برجسته، پارچه ی مبلی، مخفف:، تئاتر رپرتوار، نماینده، شهرت، (فیزیک) رپ، میزان تابشگری ایونیزه ساز، تکرار، گزارش، جمهوری، (noun) پارچه مبلی، مرد هرزه، زن هرزه

بررسی کلمه

اسم و ( noun, abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "Representative," a person who speaks for a community or constituency.
صفت و ( adjective, abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "Representative," functioning as an elected or otherwise chosen member to a legislative assembly, and authorized to act on behalf of a constituency.
اسم ( noun )
مشتقات: repped (adj.)
• : تعریف: a corded or ribbed fabric of silk, cotton, wool, or the like, used esp. for draperies and upholstery.
اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a representative, esp. of a business.

(2) تعریف: a repertory theater.

جمله های نمونه

1. You need to speak to the students' rep.
[ترجمه h.asgari] لازمه که شما با نماینده دانشجویان صحبت کنید.
|
[ترجمه گوگل]شما باید با نماینده دانش آموزان صحبت کنید
[ترجمه ترگمان] تو باید با نماینده دانشجویان صحبت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'd been working as a sales rep for a photographic company.
[ترجمه گوگل]من به عنوان نماینده فروش برای یک شرکت عکاسی کار می کردم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان نماینده فروش یک شرکت تصویری کار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Darren has been working as a rep.
[ترجمه گوگل]دارن به عنوان نماینده کار کرده است
[ترجمه ترگمان]درن به عنوان نماینده کار می کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company's marketing rep was giving out pens and mugs - the usual freebies.
[ترجمه گوگل]نماینده بازاریابی شرکت در حال دادن خودکار و لیوان بود - رایگان‌های معمول
[ترجمه ترگمان]نماینده بازاریابی شرکت was و فنجان ها را می داد - هدایای همیشگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The play was premiered at the Birmingham Rep in 199
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه در سال 199 در بیرمنگام به نمایش درآمد
[ترجمه ترگمان]بازی در سال ۱۹۹ برای اولین بار اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Contact the health and safety rep at your union.
[ترجمه گوگل]با نماینده بهداشت و ایمنی در اتحادیه خود تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]با سخنگوی سلامت و ایمنی در اتحادیه خود تماس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's a sales rep for sports equipment .
[ترجمه گوگل]او نماینده فروش تجهیزات ورزشی است
[ترجمه ترگمان]او یک نماینده فروش برای تجهیزات ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most actors start off in rep.
[ترجمه گوگل]اکثر بازیگران از تکرار شروع می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب بازیگرها از طریق نماینده شروع به کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's just been promoted to senior sales rep.
[ترجمه گوگل]او به تازگی به عنوان نماینده ارشد فروش ارتقا یافته است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده ارشد فروش ارتقا پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A play is tested in rep before ever hitting a West End stage.
[ترجمه گوگل]یک نمایشنامه قبل از رسیدن به مرحله West End در تکرار آزمایش می شود
[ترجمه ترگمان]یک نمایش قبل از اینکه به یک صحنه غربی برخورد کند توسط نماینده مورد آزمایش قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Web Rep is part of a growing breed of companies trying to navigate the unfolding world of interactive advertising.
[ترجمه گوگل]Web Rep بخشی از نسل رو به رشد شرکت هایی است که تلاش می کنند در دنیای در حال گسترش تبلیغات تعاملی حرکت کنند
[ترجمه ترگمان]Rep وب بخشی از نسل رو به رشدی از شرکت هایی است که تلاش می کنند تا دنیای کنونی تبلیغات تعاملی را هدایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am at present a student rep in Bangor.
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر یک نماینده دانشجویی در بنگر هستم
[ترجمه ترگمان]من در بنگور یک نماینده دانش آموزی در بانگور دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When I called the sales rep said it hadn't been dispatched.
[ترجمه گوگل]وقتی با نماینده فروش تماس گرفتم گفت ارسال نشده است
[ترجمه ترگمان]وقتی بهش زنگ زدم، مامور فروش گفت که فرستاده نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hayworth is one of the many first-term Republican foot soldiers who proudly fall into lockstep behind Rep.
[ترجمه گوگل]هایورث یکی از بسیاری از سربازان جمهوری خواه برای اولین بار است که با افتخار پشت سر نماینده قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paxon specifically demanded to know whether Rep.
[ترجمه گوگل]Paxon به طور خاص خواستار دانستن اینکه آیا Rep
[ترجمه ترگمان]Paxon به طور خاص خواستار دانستن این موضوع شد که آیا نماینده مجلس سنا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن هرزه (اسم)
tart, broad, jade, minx, bitch, trollop, limmer, rep

مرد هرزه (اسم)
goat, rep

پارچه مبلی (اسم)
rep

تخصصی

[برق و الکترونیک] roentgen- eqivalent physical ; equivalent roentgen-معادل فیزیکی رونتگن ؛ رونتگن معادل واحد تابش یونیده ساز معادل با مقداری که سبب جذب 93erg از انرژی هر گرم از بافت نرم می شود .
[نساجی] بافت ریپس

انگلیسی به انگلیسی

• type of ribbed fabric made from silk cotton or wool
a rep is a person who travels round selling their company's products or services to other companies or to shops; an informal word.
when actors are working in rep, they are working for a repertory company; also used to refer to theatres where these companies perform.
rep. is a written abbreviation for `representative'. it is written in front of someone's name to indicate that they are a member of the house of representatives in the usa.
rep. is also a written abbreviation for `republican' or `republic'.
congressman, member of the u.s. house of representatives
nation with a republic government; system of democratic government in which representatives are elected by the citizens
member of the republican party in the united states (politics)
agent, one who acts on behalf of another person or organization (slang)
repeated, done over again, reiterated
detailed statement or account of something
stated or published in a report
journalist, one who gathers information and writes news reports

پیشنهاد کاربران

agent
املاک و مستغلات و حرفه ای
مخفف repetition: تکرار
( American English )
1 ) rep=republican
عضو/نماینده کنگره ( حزب ) جمهوری خواه آمریکا
E. g. Qanon rep lashes out at Twitter after ban. Wants Trump supporters to mobilize
2 ) rep=representative
...
[مشاهده متن کامل]

نماینده کنگره امریکا
نماینده ( مثلا فروش یه کسب و کار و غیره )
E. g. He worked as a sales rep before moving to the marketing department

نماینده فروش
تکرار، تکرار ست
گزارش، نماینده، مسوول، سو استفاده

بپرس