removed


فاصله ی خانوادگی، نسل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: physically or mentally remote; separated.
متضاد: adjoining
مشابه: aloof, outlying, unapproachable, withdrawn

(2) تعریف: separated within a family by various degrees of blood relation.

- a second cousin once removed
[ترجمه گوگل] یک پسر عموی دوم یک بار حذف شد
[ترجمه ترگمان] یه پسر عموی دومی یه بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he removed his family to the seashore
او خانواده ی خود را به کنار دریا برد.

2. he removed the spigot and poured some of the wine into a bowl
سربطری را درآورد و قدری از شراب را در یک جام ریخت.

3. i removed a book from the shelf
کتابی را از تاقچه برداشتم.

4. i removed my overcoat
پالتو خود را درآوردم.

5. she removed her hand from my shoulder
دستش را از روی شانه ام برداشت.

6. she removed the stamps from the envelope
تمبرها را از پاکت کند.

7. they removed the malignancy
غده ی بدخیم را درآوردند.

8. he was removed and his body dumped in the river
او را کشتند و جسدش را به رودخانه انداختند.

9. he was removed from his position as commander
از مقام فرماندهی خود معزول شد.

10. the surgeon removed the cancerous segments of her stomach
جراح قسمت های سرطانی معده ی او را درآورد.

11. my cousin once removed
نوه عموی من

12. their company has removed to kashan
شرکت آنها به کاشان تغییر مکان داده است.

13. first cousin once removed
فرزند پسرعمو (و غیره)،فرزند پسرعمو (و غیره ی) پدر یا مادر شخص

14. my first cousin once removed
فرزند دختر عمو (و غیره)،نوه عمو (یا دایی و غیره)

15. upon seeing the body, he removed his hat
با دیدن جسد کلاه خود را برداشت.

16. part of the medicine injected in me calcified and years later had to be removed surgically
بخشی از دارویی که به من ترزیق شده بود سخت و آهکی شد و سال ها بعد با عمل جراحی آن را در آوردند.

17. They were as far removed from the ethos of terrorism as you could imagine.
[ترجمه گوگل]آن‌ها تا آنجا که می‌توانید تصور کنید از اخلاق تروریسم دور بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها تا جایی که می توانید از شخصیت تروریسم دوری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He removed his hand from her shoulder.
[ترجمه گوگل]دستش را از روی شانه اش برداشت
[ترجمه ترگمان]دستش را از روی شانه او برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He removed the figure from the board.
[ترجمه گوگل]او شکل را از روی تخته برداشت
[ترجمه ترگمان]تصویر را از روی تخته برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Superficial scratches can be easily removed.
[ترجمه گوگل]خراش های سطحی را می توان به راحتی از بین برد
[ترجمه ترگمان]خراش های سطحی می توانند به راحتی برداشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She removed every single thing from the box.
[ترجمه گوگل]او همه چیز را از جعبه برداشت
[ترجمه ترگمان]اون همه چیز رو از جعبه بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. By producing an heir, the Queen effectively removed her cousin's hopes of succeeding to the throne.
[ترجمه گوگل]ملکه با ایجاد یک وارث، امیدهای پسر عموی خود را برای رسیدن به تاج و تخت از بین برد
[ترجمه ترگمان]ملکه با تولید یک وارث، به طور موثر امید دختر عمه اش را به جانشینی تخت از میان برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if an idea or situation is far removed from something, it is very different from it.

پیشنهاد کاربران

گرفته شدن
ترک کردن
متمایز، متفاوت
درآوردن ، برداشتن

Eradicated
Switch off

معزول، مخلوع، برکنار، برافتاده، محذوف
دورافتاده
پاک شود
حذف شدن

بپرس