relentlessly


بیرحمانه، سخت دلانه

جمله های نمونه

1. After the court case Lee was hounded relentlessly by the press.
[ترجمه گوگل]پس از پرونده دادگاه، لی بی امان توسط مطبوعات تعقیب شد
[ترجمه ترگمان]بعد از پرونده دادگاه، لی بی رحمانه مورد اتهام مطبوعات قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The clock ticked relentlessly away on the mantelpiece.
[ترجمه گوگل]ساعت بی وقفه روی شومینه می چرخید
[ترجمه ترگمان]ساعت را بی رحمانه روی طاقچه بالای بخاری دیواری قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The African sun beat relentlessly down on his aching head.
[ترجمه گوگل]خورشید آفریقا بی امان بر سر دردناک او می کوبید
[ترجمه ترگمان]آفتاب آفریقا بی رحمانه بر سر دردناک او فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gardiner has pursued relentlessly high standards in performing classical music.
[ترجمه گوگل]گاردینر استانداردهای بی وقفه بالایی را در اجرای موسیقی کلاسیک دنبال کرده است
[ترجمه ترگمان]گاردینر استانداردهای بالایی را در اجرای موسیقی کلاسیک دنبال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sun is beating down relentlessly.
[ترجمه گوگل]خورشید بی امان می تپد
[ترجمه ترگمان]آفتاب به شدت می تپد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He went on relentlessly with his questions.
[ترجمه گوگل]او بی وقفه به سوالاتش ادامه داد
[ترجمه ترگمان]با پرسش های او بی رحمانه ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He campaigned relentlessly to bring charges of corruption against former members of the government.
[ترجمه گوگل]او بی وقفه برای طرح اتهامات فساد علیه اعضای سابق دولت مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور خستگی ناپذیر برای ایجاد اتهامات فساد علیه اعضای سابق دولت مبارزه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He drives the team relentlessly.
[ترجمه گوگل]او بی امان تیم را هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]او به طور خستگی ناپذیر تیم را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The birds, chirping relentlessly, woke us up at daybreak.
[ترجمه گوگل]پرنده ها که بی امان غوغا می کردند ما را در سحر از خواب بیدار کردند
[ترجمه ترگمان]پرندگان در هنگام طلوع خورشید ما را از خواب بیدار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has campaigned relentlessly for her husband's release from prison.
[ترجمه گوگل]او بی وقفه برای آزادی شوهرش از زندان تلاش کرده است
[ترجمه ترگمان]او بی رحمانه برای رهایی شوهرش از زندان مبارزه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The press has pursued this story relentlessly.
[ترجمه گوگل]مطبوعات بی وقفه این ماجرا را دنبال کرده اند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات این داستان را بی رحمانه دنبال کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He pursued her relentlessly, refusing to take'no'for an answer.
[ترجمه گوگل]او بی وقفه او را تعقیب کرد و از "نه" بودن برای پاسخ امتناع کرد
[ترجمه ترگمان]بی رحما نه او را تعقیب می کرد و از جواب دادن به او خودداری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mortar fire went on relentlessly, and showers of earth went up.
[ترجمه گوگل]آتش خمپاره بی امان ادامه داشت و رگبار خاک بلند شد
[ترجمه ترگمان]آتش بخاری بی رحمانه خاموش شد و بارانی از خاک روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sun became relentlessly hot, adding dehydration to my distress.
[ترجمه گوگل]آفتاب بی امان داغ شد و کم آبی را به پریشانی من اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]آفتاب به شدت داغ شد و آب dehydration را به پریشانی من اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• harshly, severely, unyieldingly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : relent
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : relentless
✅️ قید ( adverb ) : relentlessly
نازنین اینجا خیلی عالی معنی کردند
خستگی ناپذیر
Free to report relentlessly on world events
خستگی ناپذیر
به شدت
شدیداً
افراطی
به طور مفرط
بی امان
سرسختانه، با تلاش و کوشش، مُصِرانه
بدون کوچکترین وقفه/توقف/تامل، با/به شدت و حدت ( هر چه تمام ) ، به طرز حیرت آوری
به طرز چشمگیری
به طور مداوم، به طور پایدار، ، دائما، بدون توقف
بی وقفه

بپرس