relentless

/rəˈlentləs//rɪˈlentləs/

معنی: بی رحم
معانی دیگر: پیگیر، سرسخت، بی امان، بی وقفه، بی گذشت، دل سنگ، سنگدل، خشن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: relentlessly (adv.), relentlessness (n.)
(1) تعریف: without mercy or compassion; unyielding or stern.
مترادف: harsh, inexorable, inflexible, merciless, pitiless, remorseless, rigid, severe, unrelenting
مشابه: cruel, rigorous, ruthless, stern, stiff, strict, uncompromising, unyielding

- The relentless army stormed through the towns and villages.
[ترجمه محسن] ارتش بی رحم ب میان شهرها و دهکدها هجوم برد
|
[ترجمه ایمان پوررضا] آن ارتش بی رحم سنگدلانه شهرها و روستاها را در نوردیدند.
|
[ترجمه ایمان پوررضا] آن ارتش بی رحم شهرها و روستاها را درنوردیدند.
|
[ترجمه گوگل] ارتش بی امان به شهرها و روستاها یورش برد
[ترجمه ترگمان] ارتش بیرحم از شهرها و دهکده ها هجوم برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The tyrant was relentless in his persecutions of innocent people.
[ترجمه یه هم وطن] ظالم، بی وقفه مردم بی گناه را آزار می داد
|
[ترجمه گوگل] ظالم در آزار و اذیت مردم بی گناه بی امان بود
[ترجمه ترگمان] ستمگر در persecutions افراد بی گناه، بی رحما نه بی رحمی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without stopping or slackening; persistent or unremitting.
مترادف: dogged, persistent, unmitigated, unremitting
مشابه: constant, inexorable, persevering, stubborn, unceasing, unrelenting, unrelieved

- The rain was relentless for the entire holiday.
[ترجمه ایمان پوررضا] در تمام روزهای تعطیلات باران بی وقفه باریده بود.
|
[ترجمه گوگل] باران برای تمام تعطیلات بی امان بود
[ترجمه ترگمان] باران برای تمام تعطیلات بی وقفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The relentless bombings continued into the night.
[ترجمه ایمان پوررضا] بمباران بدون وقفه در تمام شب ادامه داشت.
|
[ترجمه گوگل] بمباران بی امان تا شب ادامه داشت
[ترجمه ترگمان] بمب گذاری های بیرحمانه در شب ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the relentless storm lasted nine days
توفان بی امان نه روز ادامه داشت.

2. Sadly, despite the crazy antics and the relentless wisecracking, there's very little plot to carry this film.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، علی‌رغم شوخی‌های دیوانه‌کننده و عاقلانه‌های بی‌امان، طرح بسیار کمی برای اجرای این فیلم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه با وجود این حرکات عجیب و دیوانه وار دیوانه وار، طرحی بسیار کمی برای اجرای این فیلم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A relentless campaigner, he was a thorn in the government's side for a number of years.
[ترجمه گوگل]او که یک مبارز بی امان بود، برای چندین سال خاری در چشم دولت بود
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز سرسخت بود و چند سال در کنار دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is easy to feel trampled by the relentless march of technology.
[ترجمه گوگل]به راحتی می توان احساس کرد که توسط حرکت بی امان تکنولوژی پایمال شده است
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توان احساس کرد که در حرکت بی وقفه تکنولوژی زیر پا له شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sun was relentless.
[ترجمه sh.m] آفتاب شدید بود.
|
[ترجمه ایمان پوررضا] گرمای خورشید به شدت زیاد بود.
|
[ترجمه گوگل]خورشید بی امان بود
[ترجمه ترگمان]خورشید بی وقفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Relentless in his pursuit of quality, his technical ability was remarkable.
[ترجمه گوگل]بی وقفه در پیگیری کیفیت، توانایی فنی او قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]بی وقفه در پی گیری کیفیت، توانایی فنی او قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The minister's voice was a relentless drone.
[ترجمه گوگل]صدای وزیر یک پهپاد بی امان بود
[ترجمه ترگمان]صدای وزیر یک هواپیمای بدون سرنشین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This relentless pressure began to wear down their resistance.
[ترجمه گوگل]این فشار بی امان شروع به از بین بردن مقاومت آنها کرد
[ترجمه ترگمان]این فشار بی امان، مقاومت آن ها را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pressure now was relentless.
[ترجمه گوگل]اکنون فشار بی امان بود
[ترجمه ترگمان]فشار اکنون بی وقفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She could not bear the relentless music and turned down the volume.
[ترجمه گوگل]او نتوانست موسیقی بی امان را تحمل کند و صدا را کم کرد
[ترجمه ترگمان]نمی توانست این موسیقی بی رحما نه را تحمل کند و کتاب را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You have to be as single-minded and relentless as your rivals if you want to get to the top.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهید به اوج برسید، باید مانند رقبای خود یکدست و بی‌رحم باشید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید به صدر برسید، باید به عنوان رقیب خودتان باشید و بیرحم باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She employed a relentless, deliberate, upward emotionalism that would have left Norman Vincent Peale feeling mild depression.
[ترجمه گوگل]او احساساتی بی امان، عمدی و رو به بالا را به کار گرفت که باعث می شد نورمن وینسنت پیل احساس افسردگی خفیف کند
[ترجمه ترگمان]She بیرحمانه، آگاهانه و رو به رو را به کار گرفت که نورمن وینسنت Peale را ترک کرده بود و احساس افسردگی ملایمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You have to focus with a kind of relentless determination on keeping your grip.
[ترجمه گوگل]شما باید با نوعی عزم و اراده بی امان روی حفظ چنگال خود تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید بر روی یک نوع تصمیم شدید بر حفظ کنترل خود تمرکز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The modern suburban family has a relentless appetite for housing, supermarkets and motorways.
[ترجمه گوگل]خانواده مدرن حومه شهر اشتهای بی امان برای مسکن، سوپرمارکت ها و بزرگراه ها دارند
[ترجمه ترگمان]خانواده مدرن حومه شهر اشتهای زیادی برای مسکن، سوپرمارکت ها و جاده ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is a relentless, buoyant, unabashed seeker of publicity.
[ترجمه گوگل]او یک جوینده بی امان، سرزنده و بی شرمانه برای تبلیغات است
[ترجمه ترگمان]او فردی بی وقفه، سرزنده و بی شرمانه در تبلیغات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

انگلیسی به انگلیسی

• severe, harsh, unrelenting; inexorable; never-ceasing; that does not relent; unyielding
something that is relentless never stops or never becomes less intense; a literary word.
someone who is relentless is determined to do something and refuses to give up; a literary word.

پیشنهاد کاربران

مداوم، سرسخت، بی امان، پیگیر، سنگدل، بیرحم، قصی القلب، وحشی، شدید، ظالم
Never stop
بی قید و شرط
لجام گسیخته
سمج، سرسخت، پیگیر، سختگی ناپذیر ( عامیانه، سریشم😊 )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : relent
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : relentless
✅️ قید ( adverb ) : relentlessly
خستگی ناپذیر
بی امان , سرسخت
– The heat was relentless
– The relentless storm lasted nine days
– The rain was relentless for the entire holiday
– He seemed a bit relentless in his questions
بی امان،
بی وقفه
1 ) The supermarket continues in its 🔵relentless🔵 drive for expansion
2 ) ‘It’s like hunting aliens’: inside the town besieged by armadillos
. . .
Thanks to climate change, armadillos, native to southern America, are making their way up north. And there’s no sign of them stopping their relentless🔵 march🔵
...
[مشاهده متن کامل]

بی امان
بی وقفه
بااراده
سرسخت
باپشتکار
مدام ، پیاپی
با شدت هرچه تمام، با تمام قدرت، بی وقفه، بی تامل، بیرحمانه
طاقت فرسا ( در ورزش )
پی در پی
بی عاطفه - خشک و رسمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس