reinstatement

/ˌriˌɪnˈsteɪtmənt//ˌriːɪnˈsteɪtmənt/

معنی: تثبیت در مقام
معانی دیگر: تثبیت در مقام

جمله های نمونه

1. Parents campaigned in vain for her reinstatement.
[ترجمه گوگل]والدین برای بازگرداندن او کمپین بیهوده ای انجام دادند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش دوباره در انتخابات شرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He welcomed the reinstatement of the 10 per cent bank base rate.
[ترجمه گوگل]وی از بازگرداندن نرخ پایه 10 درصدی بانکی استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]او از بازگشت نرخ ۱۰ درصد از نرخ بهره بانکی استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reinstatement of the tax would be a disaster.
[ترجمه گوگل]بازگرداندن مالیات فاجعه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مالیات بر مالیات یک فاجعه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The union demanded the immediate reinstatement of all sacked workers.
[ترجمه گوگل]این اتحادیه خواستار بازگرداندن فوری همه کارگران اخراج شده به کار شد
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه خواستار بازگشت فوری همه کارگران اخراجی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He claimed players applying for reinstatement should not be prejudiced by the amount of money they received from rugby league.
[ترجمه گوگل]او مدعی شد بازیکنانی که برای بازگرداندن به خدمت خود اقدام می کنند، نباید به میزان پولی که از لیگ راگبی دریافت می کنند، تعصب داشته باشند
[ترجمه ترگمان]وی مدعی شد که بازیکنان درخواست برای بازگشت مجدد نباید با میزان پولی که از لیگ راگبی دریافت کرده اند، متعصب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The effect of reinstatement would be dramatic, bringing back numerous fine buildings as focal points in the street scene.
[ترجمه گوگل]اثر بازگردانی چشمگیر خواهد بود و ساختمان‌های زیبای متعددی را به عنوان نقاط کانونی در صحنه خیابان بازمی‌گرداند
[ترجمه ترگمان]تاثیر بازگشت مجدد دراماتیک خواهد بود، و ساختمان های زیبای بسیاری را به عنوان نقاط کانونی در صحنه خیابان باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If successful, such students will be recommended for reinstatement of their grants and return to full-time study.
[ترجمه گوگل]در صورت موفقیت، چنین دانشجویانی برای بازگرداندن کمک هزینه خود و بازگشت به تحصیل تمام وقت توصیه می شوند
[ترجمه ترگمان]در صورت موفقیت، این دانش آموزان برای بازگشت کمک های مالی خود و بازگشت به مطالعه تمام وقت توصیه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although possibly more relevant in connection with reinstatement the tenant should attempt to place some limitation on the persons who could void the policy.
[ترجمه گوگل]اگر چه احتمالاً در ارتباط با اعاده حیثیت بیشتر مرتبط است، مستاجر باید سعی کند برای افرادی که می توانند این بیمه نامه را باطل کنند، محدودیت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]اگرچه احتمالا بیشتر در ارتباط با انتصاب مجدد مستاجر باید تلاش کند تا محدودیت هایی را برای افرادی که می توانند سیاست را خالی کنند، برقرار نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The interim president of Nebraska supported Phillips' reinstatement.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور موقت نبراسکا از بازگرداندن فیلیپس به سمت ریاست جمهوری حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور موقت نبراسکا از reinstatement فیلیپس حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Result: a $ 12 000 award, plus reinstatement with full seniority.
[ترجمه گوگل]نتیجه: یک جایزه 12000 دلاری، به علاوه بازگردانی با سابقه کار کامل
[ترجمه ترگمان]نتیجه: یک جایزه ۱۲ دلاری، به اضافه بازگشت دوباره با ارشدیت کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reinstatement was thorough, taking place over two years and costing much more than the original estimate.
[ترجمه گوگل]این بازگردانی کامل بود، طی دو سال انجام شد و هزینه آن بسیار بیشتر از برآورد اولیه بود
[ترجمه ترگمان]بازگشت مجدد به طور کامل انجام شد و بیش از دو سال طول کشید و هزینه بسیار بیشتری از برآورد اولیه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Homar sued for reinstatement of his job, back pay and money damages.
[ترجمه گوگل]حمار برای اعاده به کار، حقوق معوقه و خسارت مالی شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]Homar خواستار بازگشت مجدد شغل، بازگشت به پول و خسارت مالی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We insisted on the reinstatement of the colonel.
[ترجمه گوگل]ما اصرار داشتیم که سرهنگ به خدمت بازگردد
[ترجمه ترگمان]ما به اصرار سرهنگ اصرار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reinstatement cost of the building or mortgaged loan amount required by the Bank.
[ترجمه گوگل]هزینه بازگرداندن ساختمان یا مبلغ وام رهنی مورد نیاز بانک
[ترجمه ترگمان]هزینه Reinstatement ساختمان یا مبلغ وام مورد نیاز بانک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reinstatement requires payment of all delinquent and current charges.
[ترجمه گوگل]بازگرداندن مستلزم پرداخت کلیه هزینه های معوق و جاری است
[ترجمه ترگمان]Reinstatement به پرداخت تمام جرائم delinquent و فعلی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تثبیت در مقام (اسم)
reinstatement

انگلیسی به انگلیسی

• act of returning to a previous condition or position, restoration to a former state
reinstatement is the act of giving someone back a job or position which has been taken away from them.
reinstatement is also the act of allowing something to exist again.

پیشنهاد کاربران

۱ ) عملیاتی است که آخرین بخش از دیسیپلین پایپینگ می باشد و مراحل بعدی بیشتر در محدوده تست های مختلف خطوط، پانچ و رفع پانچ می باشد.
۲ ) انجام تمیزکاری مقدماتی، کنترل خطوط، هیدروتست و فلاشینگ، نهایی سازی خطوط جهت راه اندازی
...
[مشاهده متن کامل]

۳ ) مرحله Reinstatement دارای دو بخش است:
Reinstatement Facing
بیشتر مربوط به تمیزکاری خطوط، سر فلنج ها و … می باشد – تمامی شیرآلات که به صورت موقت نصب شده اند، در این مرحله بازشده و Face فلنج های ارتباطی تمیزکاری می گردد. به عبارت دیگر این بخش از کار، آمادگی برای ورود به فاز اصلی عملیات Reinstatement می باشد.
Reinstatement Accept
تمامی عملیات شامل نصب شیرآلات کنترلی، نصب گسکت های اورجینال، Location و Alignment خطوط و ساپورت ها و … در این مرحله انجام می پذیرد.
توضیح اضافه:
پکیجی که عملیات Reinstatement آن پایان یافته است، لزومی ندارد که رنگ و عایق آن نیز تکمیل شده باشد. دقت نماییم زمانی می توانیم داعیه این موضوع را داشته باشیم که پکیج های پایپینگ عملیات مربوط به رفع پانچ C خود را نیز تمام کرده باشد.
💠 After successful completion of the test the CONTRACTOR shall be responsible for the draining,
drying, preserving and where necessary, the reinstatement of the vessel into its location.
💠 After completion of the test the CONTRACTOR shall be responsible for, if possible, the
immediate reinstatement of the valve into the line, or, if not, he shall suitably treat with
preservative, blank off and place the valve in a clean, dry storage area.

بازسازی
[حقوق کار]
بازگشت به کار، اعاده به کار
مثال : protection against unjust dismissal after two years of continuous service with the right to reinstatement
حفاظت در برابر اخراج ناعادلانه پس از دو سال خدمت مستمر با حق اعاده به کار
به حال سابق برگرداندن

بپرس