regularity

/ˌreɡjəˈlerəti//ˌreɡjʊˈlærɪti/

معنی: ترتیب، نظم، نظم و قاعده، باقاعدگی
معانی دیگر: نظم و قاعده، ترتیب

جمله های نمونه

1. the pendulum swings with regularity
آونگ مرتب نوسان می کند.

2. He exercised with a regularity that amazed us.
[ترجمه گوگل]او با نظمی ورزش می کرد که ما را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]او با نظم و ترتیب کار می کرد که ما را متحیر ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aircraft passed overhead with monotonous regularity .
[ترجمه گوگل]هواپیما با نظم یکنواخت از بالای سر عبور کرد
[ترجمه ترگمان]Aircraft با نظم یکنواختی از بالای سرشان گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Climate change is disrupting the regularity of the seasons.
[ترجمه گوگل]تغییرات آب و هوایی نظم فصول را مختل می کند
[ترجمه ترگمان]تغییر آب و هوا نظم و ترتیب فصول را مختل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our team kept losing with monotonous regularity .
[ترجمه گوگل]تیم ما با نظم یکنواخت شکست می خورد
[ترجمه ترگمان]تیم ما با نظم یکنواختی از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Planes passed overhead with unceasing regularity.
[ترجمه گوگل]هواپیماها با نظمی بی وقفه از بالای سر می گذشتند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها با نظم و ترتیب از بالای سرشان می گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The idea is to maintain the regularity of the heartbeat.
[ترجمه گوگل]ایده این است که منظم بودن ضربان قلب را حفظ کنید
[ترجمه ترگمان]ایده این است که نظم قلب را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Experimenters have succeeded in controlling the rate and regularity of the heartbeat.
[ترجمه گوگل]آزمایشگران در کنترل ضربان قلب و منظم بودن آن موفق شده اند
[ترجمه ترگمان]experimenters موفق شده اند نرخ و نظم قلب را کنترل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is there any regularity in English word stress?
[ترجمه گوگل]آیا در واژه انگلیسی استرس نظمی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا هیچ نظم و ترتیبی در لغت انگلیسی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. New secretaries came and went with monotonous regularity.
[ترجمه گوگل]منشی های جدید با نظم یکنواخت می آمدند و می رفتند
[ترجمه ترگمان]منشی جدید آمدند و با نظم یکنواخت پیش رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its basic objective was to stimulate the regularity and safety of international air transport.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی آن تحریک منظم و ایمنی حمل و نقل هوایی بین المللی بود
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی آن تحریک نظم و امنیت حمل و نقل هوایی بین المللی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shells now began to fall with increasing regularity among closely packed men.
[ترجمه گوگل]اکنون پوسته ها با افزایش منظم در میان مردانی که از نزدیک بسته بندی شده بودند شروع به سقوط کردند
[ترجمه ترگمان]اکنون گلوله ها در میان انبوهی از افراد با نظم و ترتیب شروع به باریدن کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus, a regularity in discourse is a linguistic feature which occurs in a definable environment with a significant frequency.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نظم در گفتمان یک ویژگی زبانی است که در یک محیط قابل تعریف با فراوانی قابل توجهی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، یک نظم در گفتمان یک ویژگی زبانی است که در یک محیط تعریف پذیر با فرکانس قابل توجهی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They meet with great regularity.
[ترجمه گوگل]آنها با نظم زیادی ملاقات می کنند
[ترجمه ترگمان]با نظم فراوان یکدیگر را ملاقات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

نظم (اسم)
order, arrangement, discipline, system, array, rank, regularity, verse, poetry, poem, rhyme, collocation, meter, rime

نظم و قاعده (اسم)
regularity

با قاعدگی (اسم)
regularity

تخصصی

[نساجی] یکنواختی
[ریاضیات] منظم بودن، نظم، گنارش، ترتیب، دستور

انگلیسی به انگلیسی

• state of occurring at fixed intervals; normalcy, commonness, usualness
if something happens with regularity, it happens repeatedly, often according to a definite plan.
regularities are similar features which you notice in several different things and which may have the same cause or explanation.

پیشنهاد کاربران

ریاضیات:
یکنوایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : regulate / regularize
✅️ اسم ( noun ) : regulation / regulator / regularity / regularization
✅️ صفت ( adjective ) : regulatory / regulation / regular
✅️ قید ( adverb ) : regularly
انتظام
ساز و کار
اصل
with regularity
به طور مستمر، به طور منظم
منظمی. regularity index: شاخص منظمی
استمرار
مقررات؛ قاعده مندی
قاعده مندی
نظم و قاعده، ترتیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس