refreshment

/rəˈfreʃmənt//rɪˈfreʃmənt/

معنی: نوشابه، رفع خستگی، تازه سازی، نیرو بخشی
معانی دیگر: فرح بخشی، روح انگیزی، طراوت بخشی، خرم سازی، هر چیز فرح انگیز یا نوجان ساز: نوشیدنی، خوراک، تنقلات، مفرح، جانبخش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (often pl.) something that refreshes or that is taken to refresh oneself, esp. food and drink.
مشابه: cheer

(2) تعریف: the act of refreshing or the condition of being refreshed.
مترادف: invigoration, revitalization, revival

جمله های نمونه

1. . . . and when (the breath) is exhaled it is a refreshment to the soul
(سعدی) . . . و چون برآید مفرح ذات

2. love is the greatest refreshment in life.
[ترجمه گوگل]عشق بزرگترین طراوت در زندگی است
[ترجمه ترگمان]عشق بهترین نوشیدنی زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We stopped for refreshment halfway through the journey.
[ترجمه گوگل]در نیمه راه برای صرف غذا توقف کردیم
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه تا نیمه راه توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Love is the greatest refreshment in life. Pablo Picasso
[ترجمه گوگل]عشق بزرگترین شادابی در زندگی است پابلو پیکاسو
[ترجمه ترگمان]عشق بزرگ ترین لذت زندگی است پابلو پیکاسو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We worked all day without refreshment.
[ترجمه گوگل]ما تمام روز را بدون طراوت کار کردیم
[ترجمه ترگمان]ما تمام روز را بدون خستگی کار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Would you care to partake of some refreshment?
[ترجمه گوگل]آیا مایلید از نوشیدنی های تازه استفاده کنید؟
[ترجمه ترگمان]میل دارید کمی استراحت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was in need of some liquid refreshment.
[ترجمه گوگل]من به مقداری خنک کننده مایع نیاز داشتم
[ترجمه ترگمان]به مقداری آب آشامیدنی نیاز داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He needs to stop fairly often for refreshment.
[ترجمه گوگل]او باید اغلب برای سرحال شدن توقف کند
[ترجمه ترگمان] اون باید بیشتر از این برای استراحت توقف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can we offer you some refreshment?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم به شما یک نوشیدنی ارائه دهیم؟
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی میل دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. May I offer you some refreshment?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به شما یک نوشیدنی ارائه کنم؟
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی میل دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In York we had a short stop for refreshment.
[ترجمه گوگل]در یورک توقف کوتاهی برای صرف غذا داشتیم
[ترجمه ترگمان]در نیویورک کمی استراحت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We're allowed twenty minutes for refreshment.
[ترجمه گوگل]به ما بیست دقیقه فرصت داده می شود تا تازه کنیم
[ترجمه ترگمان]بیست دقیقه برای رفع خستگی فرصت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Having not yet lunched, we went to the refreshment bar for ham sandwiches.
[ترجمه گوگل]در حالی که هنوز ناهار نخورده بودیم، برای ساندویچ ژامبون به کافه نوشیدنی رفتیم
[ترجمه ترگمان]چون هنوز ناهار نخورده بودیم رفتیم بار نوشیدنی برای ساندویچ ژامبون رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When passengers went to station refreshment rooms, servants should be left in charge of their property.
[ترجمه گوگل]وقتی مسافران به اتاق‌های غذاخوری ایستگاه می‌روند، خادمان باید مسئولیت اموالشان را بر عهده بگیرند
[ترجمه ترگمان]وقتی مسافران به اتاق های طبقه دوم می رفتند، خدمتکاران باید در ملک خود می ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In 1989 councillors unsuccessfully invited tenders for a refreshment facility in an attempt to encourage more drivers to use the site.
[ترجمه گوگل]در سال 1989، اعضای شورا در تلاشی برای تشویق بیشتر رانندگان به استفاده از این سایت، مناقصه‌هایی را برای یک مرکز نوشیدنی دعوت کردند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۹، اعضای این شورا در تلاش برای تشویق رانندگان بیشتر برای استفاده از این سایت، در مناقصات شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوشابه (اسم)
liquor, tipple, beverage, drink, refreshment

رفع خستگی (اسم)
refreshment

تازه سازی (اسم)
refreshment

نیرو بخشی (اسم)
reviviscence, refreshment, tonicity

انگلیسی به انگلیسی

• something that refreshes, something that invigorates (esp. food or drink); invigoration, act of energizing
refreshments are drinks and small amounts of food that are provided, for example during a meeting or journey.

پیشنهاد کاربران

دَم راستی ( Damrasti ) = Refreshment
از دم به معنای نَفَس و راستی در اینجا به معنای درستی، خوبی، بی نقصی یا راحتی
دم راست= راحت
چایِ دم راستی= چای، خشکبار و شیرینی که برای رفع خستگی می آورند.
...
[مشاهده متن کامل]

دم راست کردن= رفع خستگی کردن، راحت شدن
در گفتگوی روزمره مردم ما ( بدخشان - افغانستان )
نمونه ها:
۱. بنشینید دمتان راست شود، بعد بروید.
۲. یک چایِ دم راستی بیاور!
می توانیم بجای جمله انگلیسی:
!Refreshment will be provided
بگوییم: دم راستی هم آماده است!
یا دم راستی درنظر گرفته شده است!

طروات بخش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : refresh
اسم ( noun ) : refreshment
صفت ( adjective ) : refreshing
قید ( adverb ) : refreshingly
Need refreshment تفریح نیاز داشتن
Drink and snacks
Refreshments will be provided
نفس تازه کردن
پذیرایی
تنقلات

بپرس