reflux

/ˌriːˈflʌks//ˌriːˈflʌks/

معنی: برگشت، جزر، فروکشی، سیر قهقرایی
معانی دیگر: فروکشند

جمله های نمونه

1. Therefore, it is unlikely that reflux of acid or gas had occurred just before the onset of the contractile activity.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بعید است که رفلاکس اسید یا گاز درست قبل از شروع فعالیت انقباضی رخ داده باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، بعید است که برگشت اسید یا گاز درست قبل از شروع فعالیت انقباضی رخ داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sour stomach with wind, regurgitation, reflux, nausea, food sitting like a load, the characteristic taste and salivation.
[ترجمه گوگل]معده ترش همراه با باد، نارسایی، رفلاکس، حالت تهوع، نشستن غذا مانند بار، مزه مشخصه و ترشح بزاق
[ترجمه ترگمان]Sour با باد، regurgitation، برگشت، برگشت، تهوع، غذا مانند بار، مزه مشخصه و بزاق ترشح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Smoking and alcohol may promote the reflux inflammation lower oesophageal sphincter dysfunction cycle in those without a hiatus hernia.
[ترجمه گوگل]استعمال دخانیات و الکل ممکن است چرخه اختلال عملکرد اسفنکتر تحتانی مری التهاب ریفلاکس را در افراد بدون فتق هیاتوس افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]مصرف سیگار و الکل ممکن است باعث افزایش التهاب reflux و اختلال عملکرد بد oesophageal در افراد بدون داشتن فتق معده یا فتق معده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After reflux the sample was cooled on ice and centrifuged at 1500 g for 15 minutes.
[ترجمه گوگل]پس از رفلاکس، نمونه روی یخ خنک شد و به مدت 15 دقیقه در 1500 گرم سانتریفیوژ شد
[ترجمه ترگمان]پس از برگشت، نمونه روی یخ سرد شد و در ۱۵۰۰ گرم به مدت ۱۵ دقیقه سانتریفیوژ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Vomiting can lead to dental erosion and gastrointestinal reflux.
[ترجمه گوگل]استفراغ می تواند منجر به فرسایش دندان و رفلاکس دستگاه گوارش شود
[ترجمه ترگمان]گرفتگی بینی می تواند منجر به فرسایش دندان و برگشت معده و روده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Patients with reflux oesophagitis also take longer to clear acid instilled into the oesophagus.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به ازوفاژیت ریفلاکس نیز مدت بیشتری طول می کشد تا اسید تزریق شده به مری پاک شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین بیمارانی که reflux oesophagitis را درمان می کنند نیز طولانی تر از تزریق اسید در معده مری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To determine whether gastro-oesophageal reflux in asthmatics results in oesophagitis, endoscopy and oesophageal biopsy were performed on 186 consecutive adult asthmatics.
[ترجمه گوگل]برای تعیین اینکه آیا رفلاکس معده- مری در بیماران آسمی منجر به ازوفاژیت می شود یا خیر، آندوسکوپی و بیوپسی مری بر روی 186 فرد بزرگسال مبتلا به آسم متوالی انجام شد
[ترجمه ترگمان]برای تعیین این که آیا برگشت gastro - oesophageal در asthmatics، در oesophagitis، endoscopy و oesophageal در ۱۸۶ متوالی متوالی انجام شد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hourly frequency and mean duration of reflux episodes in the upright and supine period were also calculated in each patient.
[ترجمه گوگل]فراوانی ساعتی و میانگین طول دوره رفلاکس در دوره ایستاده و خوابیده نیز در هر بیمار محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]فرکانس Hourly و متوسط مدت زمان برگشت episodes در دوره عمودی و سست و دراز مدت در هر بیمار نیز محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The presence or absence of reflux symptoms was not used as a selection criterion for asthmatics.
[ترجمه گوگل]وجود یا عدم وجود علائم ریفلاکس به عنوان معیار انتخاب برای بیماران آسمی استفاده نشد
[ترجمه ترگمان]حضور یا عدم حضور علایم برگشت به عنوان معیار انتخاب برای asthmatics مورد استفاده قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ranitidine diminished the postprandial reflux found after breakfast and lunch but had no effect on postprandial reflux after dinner.
[ترجمه گوگل]رانیتیدین رفلاکس پس از صرف غذا را که بعد از صبحانه و ناهار مشاهده می شود کاهش داد، اما تاثیری بر رفلاکس بعد از غذا بعد از شام نداشت
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که بعد از صبحانه و ناهار، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، از بازگشت به خانه نگذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Duodenogastric reflux was identified when intragastric sodium concentrations exceeded 50 mmol/l.
[ترجمه گوگل]رفلاکس اثنی عشر زمانی شناسایی شد که غلظت سدیم داخل معده از 50 میلی مول در لیتر فراتر رفت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که غلظت های سدیم intragastric از ۵۰ میلی مول بر لیتر تجاوز کردند، برگشت Duodenogastric مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Several studies have shown the association of reflux oesophagitis with lower oesophageal sphincter dysfunction and impaired oesophageal peristalsis.
[ترجمه گوگل]چندین مطالعه ارتباط ریفلاکس ازوفاژیت را با اختلال عملکرد اسفنکتر تحتانی مری و اختلال پریستالسیس مری نشان داده اند
[ترجمه ترگمان]مطالعات متعددی، ارتباط of oesophagitis با عملکرد lower oesophageal sphincter and impaired peristalsis را نشان داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oesophageal contractions not associated with acid reflux have been reported.
[ترجمه گوگل]انقباضات مری بدون رفلاکس اسید گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]انقباضات رحمی در ارتباط با برگشت اسید گزارش نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Duodenogastric reflux is indicated when sodium concentrations rise above 50 mmol/l.
[ترجمه گوگل]رفلاکس اثنی عشر زمانی نشان داده می شود که غلظت سدیم به بالای 50 میلی مول در لیتر برسد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که غلظت سدیم بیش از ۵۰ میلی مول بر لیتر افزایش می یابد، برگشت Duodenogastric نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The oesophageal distention caused by gastro-oesophageal reflux is a potent stimulus of transient upper oesophageal sphincter relaxations in children.
[ترجمه گوگل]اتساع مری ناشی از ریفلاکس معده- مری یک محرک قوی برای شل شدن اسفنکتر فوقانی مری در کودکان است
[ترجمه ترگمان]The oesophageal ناشی از برگشت gastro - oesophageal یک محرک قوی برای گذران اوقات گذرا و relaxations در کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

جزر (اسم)
ebb, reflux, reflow

فروکشی (اسم)
subsidence, reflux, reflow

سیر قهقرایی (اسم)
regression, reflux

تخصصی

[شیمی] باز روانی، باز روان کردن ،فروکشند، واشاریدگی (مانند پس زدن خوراک از معده به مرى )، پس ریز، برگشت
[مهندسی گاز] پس ریز، مایع برگردان، برگشت
[نساجی] رفلاکس ( دستگاه تعیین درصد تعیین درصد چربی الیاف پروتئینی )
[پلیمر] تقطیر بازگشتی، جریان برگشتی

انگلیسی به انگلیسی

• backflow, ebb, receding flow

پیشنهاد کاربران

پس زنی ( اسم ) : وضعیتی که در آن یک سیال در جهت مخالف جریان معمول خود حرکت می کند.
[پزشکی] ریفلاکس: جریان رو به عقب ( مثل برگشت محتویات معده به مری )
خروج
مثل رفلاکس پتاسیم از سلول
رفلاکس به معنی گرما دادن به یک واکنش شیمیایی برای زمان مشخص و به طور همزمان سرد کردن بخارهای آزاد شده توسط کندانسور یا مبرد و بازگشت آن ها به حالت مایع به ظرف واکنش می باشد.

بپرس