reflexive

/rəˈfleksɪv//rɪˈfleksɪv/

معنی: واکنشی، بازتابی، بازتابنده انعکاسی
معانی دیگر: (نادر) رجوع شود به: reflex

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of a pronoun, used as an object that refers back to the subject of a sentence, as "himself" in "He admired himself in the mirror".

(2) تعریف: of a verb, able to have a subject and object that are the same person or thing, as "admired" in "He admired himself".

(3) تعریف: involving, or done as, a reflex.
اسم ( noun )
مشتقات: reflexively (adv.), reflexiveness (n.)
• : تعریف: in grammar, a reflexive pronoun or verb.

جمله های نمونه

1. In 'He cut himself', 'cut' is a reflexive verb and 'himself' is a reflexive pronoun.
[ترجمه گوگل]در «او خودش را برید»، «برش» یک فعل انعکاسی و «خود» یک ضمیر بازتابی است
[ترجمه ترگمان]در گفتار خود، یک فعل reflexive و خود a (pronoun)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Habermas's theory involves a reflexive moment that was present but unsatisfactorily worked out in the earlier versions of critical theory.
[ترجمه گوگل]نظریه هابرماس شامل یک لحظه انعکاسی است که در نسخه های قبلی نظریه انتقادی وجود داشت، اما به طور رضایت بخشی به آن پرداخته شد
[ترجمه ترگمان]نظریه Habermas شامل یک لحظه تامل است که ارایه شده است اما unsatisfactorily در نسخه های قبلی نظریه انتقادی کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His reflexive response pulled him to one side and his shoe appeared to touch the white line.
[ترجمه گوگل]واکنش انعکاسی او او را به یک طرف کشید و کفشش به نظر می رسید که خط سفید را لمس می کند
[ترجمه ترگمان]واکنش reflexive او را به یک طرف کشید و کفش او به نظر رسید که خط سفید را لمس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sucking reflex illustrates a reflexive schema.
[ترجمه گوگل]رفلکس مکیدن یک طرح واره انعکاسی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بازتاب مکیدن، یک طرح reflexive را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At birth, schemata are reflexive in nature.
[ترجمه گوگل]در بدو تولد، طرحواره ها ماهیت انعکاسی دارند
[ترجمه ترگمان]در هنگام تولد، schemata در طبیعت، reflexive هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many management researchers choose to publish the reflexive account separately from the study findings.
[ترجمه گوگل]بسیاری از محققان مدیریت تصمیم می گیرند که حساب بازتابی را جدا از یافته های مطالعه منتشر کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محققان مدیریت به طور جداگانه نظرات reflexive را به طور جداگانه از یافته های این مطالعه منتشر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These active reflexive behaviors allow the infant to construct his or her first differentiations within the environment.
[ترجمه گوگل]این رفتارهای انعکاسی فعال به نوزاد اجازه می دهد تا اولین تمایزات خود را در محیط ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این رفتار reflexive فعال به نوزاد اجازه می دهد تا اولین differentiations را در محیط بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here the reflexive pronoun himself marks the fact that him has the same denotation as the subject of the verb, John.
[ترجمه گوگل]در اینجا خود ضمیر انعکاسی نشانگر این واقعیت است که او همان معنای فاعل فعل یعنی جان را دارد
[ترجمه ترگمان]در اینجا خود pronoun به این حقیقت اشاره می کند که او همان denotation را دارد که تابع فعل است، جان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb. In such a case, it is usually used after a preposition.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بازتابی همچنین می تواند به عنوان مفعول غیرمستقیم یک فعل استفاده شود در چنین حالتی معمولاً بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of در چنین موردی استفاده شود، معمولا بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most transitive verbs can take a reflexive pronoun.
[ترجمه گوگل]اکثر افعال متعدی می توانند یک ضمیر بازتابی بگیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر افعال می توانند یک pronoun انعکاسی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بازتابی همچنین می تواند به عنوان مفعول غیرمستقیم یک فعل استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper gives a new concept of reflexive closure of fuzzy relation and symmetric closure of fuzzy relation, and also gives operation method and properties about it.
[ترجمه گوگل]این مقاله مفهوم جدیدی از بسته شدن بازتابی رابطه فازی و بسته شدن متقارن رابطه فازی ارائه می‌دهد و همچنین روش عملیات و ویژگی‌های مربوط به آن را ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله باعث ایجاد یک مفهوم جدید از بسته شدن رابطه فازی و بسته شدن متقارن روابط فازی و همچنین روش عملیاتی و خواص آن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Reflexive pronouns can be direct or indirect object.
[ترجمه گوگل]ضمایر انعکاسی می توانند مفعول مستقیم یا غیر مستقیم باشند
[ترجمه ترگمان]ضمیر Reflexive می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Performing a reflexive action does not prevent a character from performing another action within a turn.
[ترجمه گوگل]انجام یک عمل بازتابی مانع از انجام یک عمل دیگر در یک نوبت نمی شود
[ترجمه ترگمان]انجام یک اقدام reflexive، مانع از انجام یک عمل دیگر در یک چرخش نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most transitive verbs can take a reflexive pronoun asobject.
[ترجمه گوگل]اکثر افعال متعدی می توانند یک ضمیر انعکاسی asobject بگیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر افعال متعدی (متعدی)می توانند یک asobject (pronoun pronoun)را در نظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واکنشی (صفت)
reactive, reflexive

بازتابی (صفت)
reflexive

بازتابنده انعکاسی (صفت)
reflexive

تخصصی

[ریاضیات] بازتابی، انعکاسی، منعکس، بازگشت پذیر، انعکاس پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• (grammar) objective pronoun which refers to the subject, pronoun that ends in "-self" or "-selves"; verb whose subject and object have the same referent
(about a pronoun) referring to the subject (grammar); (about a verb) having a subject and object with the same referent (grammar); reflective; pertaining to an involuntary physiological response
an action or movement that is reflexive is done immediately as a result of something happening.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively

Reflexive pronouns
ضمایر تاکیدی
myself, himself , . . . .
تاملی، بازاندیشانه
ظرفیت فکر کردن یا تامل در مورد عملی که انجام می دهید، در یک فرایند یادگیری مستمر از آن.
این مفهوم، به جای تاکید صِرف بر انتقال دانشِ و یادگیریِ رسمی، ارتباط نزدیکی با مفهوم �یادگیری از تجربه� - learn from professional and practical experiences - دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

reflective practice نیازمند تلاشی آگاهانه در اندیشیدن به رویدادها و ایجاد بینش و بصیرت در مورد آنهاست. این فرایند عمدتا شامل مکث و تفکر در مورد عمل، تحلیل آگاهانه تصمیم های اتخاذشده، و استفاده از نظریه در این فرایند است. تامل، در واقع تلاشی برای پوشاندن شکاف بین نظریه و کاربست/پرکتیس است.
قابلیت تامل یا بازاندیشی ( reflexivity ) ، یافتن راهبردهایی برای به پرسش کشیده نگرشها، فرایندهای فکری، ارزشها، فرضها، پیش داوری ها، و عادتها، به منظور تلاش برای فهم نقشهای پیچیده خود در رابطه با دیگران است. تاملی/بازاندیش بودن بدین معناست که ما در شکل دادن به محیط اطراف خود فعال هستیم ( و نه دارای واکنش منفعلانه به آنها ) .
تامل یا رفلکشن، ارتباط تنگاتنگی با برنامه ریزی، ارزیابی و پایش/نظارت/مانیتورینگ دارد.

به - خود - تابنده
تأملی
تأمل آمیز
فکری
اندیشه ای
انعکاسی
[علوم اجتماعی] اثر پذیری
غیر ارادی، بی اختیار
Completely involuntary, you can't help it

He looked with reflexive mistrust at the woman who had detached herself from the
. silent crowd
She gave a reflexive scream when a bat flied in her face.
بازخوردی
بازاندیش
عمل یا رفتار غیرارادی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس