reflector

/rɪˈflektər//rɪˈflektə/

معنی: بازتابنده، جسم منعکس کننده، جسم صیقلی، الت انعکاس
معانی دیگر: بازتابگر، بازرخشگر، منعکس کننده، پس تابگر، رجوع شود به: reflecting telescope

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a surface that throws back heat, light, or sound.
مشابه: mirror

(2) تعریف: a reflecting telescope. (Cf. refractor.)

جمله های نمونه

1. paraboloidal reflector
بازتابگر سهمی وار

2. The reflector is held onto the sides of the spacecraft with a frame.
[ترجمه گوگل]بازتابنده با یک قاب در کناره های فضاپیما نگه داشته می شود
[ترجمه ترگمان]رفلکتور در دو طرف سفینه فضایی با یک قاب (کادر)نگه داشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Each wears reflector sunglasses, and the gleam off the frames matches the gleam off the buckles on their holsters.
[ترجمه گوگل]هر یک از آنها عینک آفتابی بازتابی دارند و درخشش فریم با درخشش سگک های روی جلدشان مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]هر کدام یک عینک آفتابی رفلکتور می پوشند، و پرتوی از فریم ها با درخشش دکمه های on همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This reflector shows each car, which other cars are approaching, from any one of a half-dozen directions.
[ترجمه گوگل]این بازتابنده هر خودرو را که خودروهای دیگر در حال نزدیک شدن هستند، از هر یک از 10 جهت نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این رفلکتور هر خودرو را نشان می دهد، که ماشین های دیگر از هر کدام از چندین جهت نزدیک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The second type of telescope is the reflector.
[ترجمه گوگل]نوع دوم تلسکوپ بازتابنده است
[ترجمه ترگمان]نوع دوم تلسکوپ رفلکتور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The emphasis in this paper was corner reflector antenna with high-gain, narrow beam and low side-lobe.
[ترجمه گوگل]تاکید در این مقاله بر روی آنتن بازتابنده گوشه‌ای با پرتو باریک، پرتوی باریک و لوب جانبی کم بود
[ترجمه ترگمان]تاکید بر این مقاله یک آنتن بازتابنده با بهره بالا، تیر باریک و نرمه لب پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pilot has a reflector gunsight for the weapons system.
[ترجمه گوگل]خلبان دارای یک دید بازتابنده برای سیستم تسلیحاتی است
[ترجمه ترگمان]این خلبان یک رفلکتور رفلکتور برای سیستم سلاح دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Butterfly reflector, wide and uniform light beam, long distance irradiation, high efficient illuminance.
[ترجمه گوگل]بازتابنده پروانه، پرتو نور گسترده و یکنواخت، تابش فاصله طولانی، روشنایی کارآمد بالا
[ترجمه ترگمان]رفلکتور پروانه، عریض و یکنواخت نور، پرتو طولانی پرتو طولانی، illuminance موثر بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Array-fed parabolic reflector and shaped reflector with a single feed are usually used to be contoured beam satellite antenna.
[ترجمه گوگل]بازتابنده سهمی آرایه ای و بازتابنده شکل با یک تغذیه منفرد معمولاً برای آنتن های ماهواره ای پرتوهای کانتوری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از رفلکتور تمثیلی قوسی و رفلکتور شکل داده شده با یک فید معمولا استفاده می شود تا آنتن ماهواره پرتوی contoured باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Paraboloidal reflector antennas with an arbitrarily-defocused feed are investigated. And some interesting phenomena are observed.
[ترجمه گوگل]آنتن‌های بازتابنده پارابولوئیدی با یک تغذیه بدون تمرکز دلخواه بررسی می‌شوند و چند پدیده جالب مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]آنتن های بازتابی Paraboloidal با یک فید arbitrarily - defocused مورد بررسی قرار می گیرند و برخی از پدیده های جالبی دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mobile apparatus comprises a reflector and performs reflection wave transmission by carrying data on a reflection wave for unmodulated carrier.
[ترجمه گوگل]دستگاه متحرک شامل یک بازتابنده است و با حمل داده ها بر روی یک موج بازتابی برای حامل بدون مدوله، انتقال موج بازتابی را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]دستگاه سیار شامل یک رفلکتور است و با حمل داده ها بر روی موج انعکاسی برای حامل unmodulated، انتقال موج بازتاب را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Compared with the parabolic reflector, a phase factor is of most importance in the efficiency evaluation of Fresnel zone phase-corrected plate(FZP) ones.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با بازتابنده سهموی، یک فاکتور فاز بیشترین اهمیت را در ارزیابی کارایی صفحات تصحیح شده فاز فرنل (FZP) دارد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با یک رفلکتور سهمی شکل، یک فاکتور فازی در ارزیابی کارایی نمونه های اصلاح فاز Fresnel (FZP)بیش ترین اهمیت را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Microcavity structure consisting of a distributed Bragg reflector ( DBR ) is designed.
[ترجمه گوگل]ساختار ریزحفره ای متشکل از بازتابنده براگ توزیع شده (DBR) طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]ساختار microcavity شامل یک رفلکتور توزیع شده براگ (DBR)طراحی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ane-mail reflector is a program that acts as the forwarding broadcaster of email messages to the names on a distribution list.
[ترجمه گوگل]Ane-mail reflector برنامه ای است که به عنوان ارسال کننده پیام های ایمیل به نام های موجود در لیست توزیع عمل می کند
[ترجمه ترگمان]رفلکتور Ane برنامه ای است که به عنوان پخش کننده ارسال پیغام های پست الکترونیکی به نام های در یک فهرست توزیع عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Firstly, it is reflected and given direction by the cut-away skull bone, acting as a parabolic reflector.
[ترجمه گوگل]در مرحله اول، توسط استخوان جمجمه بریده شده منعکس شده و جهت داده می شود و به عنوان یک بازتابنده سهموی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن توسط استخوان جمجمه جدا شده بازتاب داده می شود و به عنوان یک رفلکتور سهمی وار عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازتابنده (اسم)
reflector

جسم منعکس کننده (اسم)
reflector

جسم صیقلی (اسم)
reflector

الت انعکاس (اسم)
reflector

تخصصی

[شیمی] بازتاباننده، بازتابگر، بازتابنده، بازرخشگر، منعکس کننده، پس تابگر (واکنشگر اتمی بمب اتمی ) پستاب
[سینما] صفحات منعکس کننده - منعکس کننده - بازتابه - بازتاب کننده - بازتابنده
[برق و الکترونیک] منعکس کننده - بازتابنده 1. یک میله تک، سیستمی از میله ها ف صفحه فلزی یا ورقه فلزی که پشت آنتن قرار می گیرد تا جهت گیرندگحی آن را افزایش دهد . 2. ورقه یا صفحه فلزی که به عنوان آینه ای برای تغییر جهت باریکه رادیویی ریز موج عمل می کند . 3. الکترودی در کلایسترون بازتابی یا لامپ الکترونی دیگری که باریکه ای از الکترونها را باز می تاباند . 4. repeller
[ریاضیات] آینه، بازتابنده

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which reflects; telescope that uses concave mirrors to focus; material used to inhibit the escape of neutrons from the core of a reactor (physics)
a reflector is a small piece of specially patterned glass or plastic which is fitted to the back of a bicycle or car or to a post beside the road, and which glows when light shines on it.
a reflector is also a type of telescope which has a spherical mirror; a technical use.

پیشنهاد کاربران

شب رنگ
واژه مصوب: بازتابه ( حمل و نقل )
reflector ( n ) ( rɪˈflɛktər ) =a small piece of special glass or plastic that is put on a bicycle, or on clothing, so that it can be seen at night when light shines on it
reflector
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively

reflector ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: بازتابگر
تعریف: در فاصله‏یابی الکترونیکی، سطح یا ترکیبی از سطوح که پرتوِ رسیده را در همان جهت به فرستنده بازگرداند|||متـ . بازتابنده
بازتابنده، منعکس کننده

بپرس