reflectivity

/ˌriːflekˈtɪvɪti//ˌriːflekˈtɪvɪti/

بازتاب پذیری

جمله های نمونه

1. Another class has extremely high reflectivity with absolutely no evidence of absorption of light by ferrous iron.
[ترجمه گوگل]دسته دیگر دارای بازتاب بسیار بالایی هستند و هیچ مدرکی دال بر جذب نور توسط آهن آهنی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]کلاس دیگر بازتاب پذیری بالایی دارد و مطلقا هیچ مدرکی برای جذب نور به وسیله آهن آهنی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the near-infrared waveband the reflectivity of water drops almost to zero.
[ترجمه گوگل]در باند موج مادون قرمز نزدیک، بازتاب آب تقریباً به صفر می رسد
[ترجمه ترگمان]در the نزدیک مادون قرمز بازتابی از قطرات آب تقریبا به صفر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In reflectivity of cavity mirrors asas reflective mirror have been measured with this technique.
[ترجمه گوگل]در بازتاب آینه های حفره ای به عنوان آینه بازتابنده با این تکنیک اندازه گیری شده است
[ترجمه ترگمان]در بازتاب بازتاب of آینه، آینه بازتابنده با این روش اندازه گیری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Spherical cobalt blue with good reflectivity characteristics was synthesized by spray pyrolysis.
[ترجمه گوگل]آبی کبالت کروی با ویژگی‌های بازتابی خوب توسط تجزیه در اثر حرارت اسپری سنتز شد
[ترجمه ترگمان]Spherical آبی لاجوردی با ویژگی های بازتابی خوب، بوسیله تجزیه حرارتی spray سنتز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A simple and inexpensive optical fiber vibrometer with reflectivity and illuminating power compensation was presented.
[ترجمه گوگل]یک ارتعاش سنج فیبر نوری ساده و ارزان با قابلیت بازتاب و جبران توان روشنایی ارائه شد
[ترجمه ترگمان]یک فیبر نوری ساده و ارزان با بازتابی از بازتاب بازتاب و روشن کردن جبران توان ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Coatings specially designed for reduced optical reflectivity or emissivity.
[ترجمه گوگل]پوشش های ویژه برای کاهش بازتاب نوری یا انتشار
[ترجمه ترگمان]Coatings به طور خاص برای کاهش بازتاب نور یا قابلیت تابش طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The devices control the reflectivity of the outer sections of the sail; switching one on creates a mirror-like effect, allowing sunlight to push more on those parts of the sail.
[ترجمه گوگل]دستگاه ها بازتاب بخش های بیرونی بادبان را کنترل می کنند روشن کردن یکی جلوه ای آینه مانند ایجاد می کند و به نور خورشید اجازه می دهد بیشتر به آن قسمت های بادبان فشار بیاورد
[ترجمه ترگمان]این دستگاه ها بازتابی از بازتاب بخش های بیرونی بادبان را کنترل می کنند؛ سوییچینگ یکی بر روی ایجاد یک اثر آیینه ای مانند، اجازه دادن به نور خورشید برای فشار بیشتر بر روی قسمت های بادبان را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reflectivity of land to solar radiation is much higher than that of ocean.
[ترجمه گوگل]بازتاب خشکی به تابش خورشید بسیار بیشتر از اقیانوس است
[ترجمه ترگمان]بازتاب پذیری زمین در برابر اشعه خورشید بسیار بیشتر از سطح اقیانوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That's much less than the reflectivity of Jupiter, indicating that CoRoT-1b probably lacks extensive clouds.
[ترجمه گوگل]این بسیار کمتر از بازتاب مشتری است، که نشان می دهد CoRoT-1b احتمالاً فاقد ابرهای گسترده است
[ترجمه ترگمان]این بسیار کم تر از بازتاب بازتاب مشتری است، که نشان می دهد CoRoT - ۱ b احتمالا فاقد ابر گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It can be applied to quality control CINRAD reflectivity data.
[ترجمه گوگل]می توان آن را برای کنترل کیفیت داده های بازتاب CINRAD اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]می توان از آن برای کنترل کیفیت داده های بازتابی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using a plate whose hemisphere reflectivity is known as a standard plate, the lidar scattering cross section(LRCS) and hemisphere reflectivity of a target plate are measured inversely.
[ترجمه گوگل]با استفاده از صفحه ای که بازتاب نیمکره آن به عنوان صفحه استاندارد شناخته می شود، سطح مقطع پراکندگی لیدار (LRCS) و بازتاب نیمکره صفحه هدف به صورت معکوس اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک بشقاب که بازتابی از آن به عنوان یک صفحه استاندارد شناخته می شود، ستون scattering لایدار (LRCS)و بازتاب hemisphere یک صفحه هدف به طور معکوس اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Light curves may show varying brightness due to two in-dependent factors: local variations in reflectivity and departures from spherical shape.
[ترجمه گوگل]منحنی های نور ممکن است به دلیل دو عامل مستقل، درخشندگی متفاوتی را نشان دهند: تغییرات محلی در بازتابش و انحراف از شکل کروی
[ترجمه ترگمان]منحنی های نور ممکن است درخشندگی متفاوتی را به علت دو عامل وابسته نشان دهند: تغییرات موضعی در بازتاب و خروج از شکل کروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The spectral classes established by asteroid observers are based on the colors and total reflectivity of their targets.
[ترجمه گوگل]طبقات طیفی ایجاد شده توسط رصدگران سیارک بر اساس رنگ ها و بازتاب کل اهداف آنها است
[ترجمه ترگمان]کلاس های طیفی که توسط ناظران خرده سیاره ها ایجاد شده اند براساس رنگ ها و بازتاب کل اهداف آن ها می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Phobos and Deimos are small, irregularly shaped bodies, generally similar to carbonaceous asteroids in color, reflectivity, and density.
[ترجمه گوگل]فوبوس و دیموس اجسامی کوچک با شکل نامنظم هستند که عموماً از نظر رنگ، بازتاب و چگالی شبیه به سیارک‌های کربنی هستند
[ترجمه ترگمان]Phobos و Deimos بدن های کوچک و نامنظم هستند که به طور کلی شبیه به خرده خرده سیاره ها در رنگ، بازتابندگی و چگالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] قابلیت انعکاسی - بازتابندگی کسری از انرژی تابشی که از سطح تحت تابش یکنواخت بازتابیده می شود .
[ریاضیات] بازتابندگی

انگلیسی به انگلیسی

• quality of producing a reflection; quality of being contemplative, state of being pensive; ratio of energy reflected by a surface to the amount of energy striking the surface, reflectance (physics)

پیشنهاد کاربران

خاصیت بازتابی در ریاضیات
A عضو خودش است.
Reflectivity = بازتابی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively

بپرس