redirect

/ˌridəˈrekt//ˌriːdəˈrekt/

دوباره هدایت کردن، دوباره جهت دادن (رجوع شود به: direct بعلاوه ی re-)، بازپرسی از شهود بعد از بازجویی متهم، دوباره راهنمایی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: redirects, redirecting, redirected
• : تعریف: to direct to a different destination or by a different route.

- Because of the storm, their flight was redirected to St. Louis.
[ترجمه گوگل] به دلیل طوفان، پرواز آنها به سنت لوئیس هدایت شد
[ترجمه ترگمان] به خاطر طوفان، مسیر فرار آن ها به سنت لوئیز هدایت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: in law, designating the questioning again of one's own witness after cross-examination has occurred.

جمله های نمونه

1. Controls were used to redistribute or redirect resources.
[ترجمه مسعود] کنترل ها برای بازتوزیع و هدایت منابع استفاده شده اند.
|
[ترجمه گوگل]از کنترل ها برای توزیع مجدد یا هدایت مجدد منابع استفاده شد
[ترجمه ترگمان]کنترل ها برای توزیع دوباره یا تغییر منابع استفاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You need to redirect your energies into more worthwhile activities.
[ترجمه گوگل]شما باید انرژی خود را به سمت فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید انرژی های خود را به فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We got the Post Office to redirect our mail when we moved.
[ترجمه گوگل]ما از اداره پست خواستیم که نامه‌های ما را هنگام نقل مکان هدایت کند
[ترجمه ترگمان]وقتی ما حرکت کردیم اداره پست را گرفتیم که mail را هدایت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please redirect any mail that arrives for me to my address in Ottawa.
[ترجمه گوگل]لطفاً هر نامه ای را که برای من می رسد به آدرس من در اتاوا هدایت کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا هر ایمیلی که به آدرس من در اتاوا برای من می رسد را هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I redirect my focus to my own life.
[ترجمه گوگل]تمرکزم را به زندگی خودم تغییر می دهم
[ترجمه ترگمان]من تمرکزم را به زندگی خودم تغییر می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or perhaps you can redirect already capable people.
[ترجمه گوگل]یا شاید بتوانید افراد توانمند را تغییر مسیر دهید
[ترجمه ترگمان]یا شاید بتونی از همین الانش هم آدم های توانایی رو تغییر بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've asked the new owners to redirect all our letters.
[ترجمه گوگل]من از صاحبان جدید خواسته ام که همه نامه های ما را تغییر مسیر دهند
[ترجمه ترگمان]از مالکان جدید خواستم که همه letters رو تغییر بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Redirect instruction always causes rewriting engine to stop the processing sequence.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل تغییر مسیر همیشه باعث می شود موتور بازنویسی توالی پردازش را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل Redirect همیشه باعث بازنویسی یک موتور برای توقف توالی پردازش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You redirect stdin to read data from a file or other source; and you can redirect stdout and stderr (separately) to write data somewhere other than the terminal window.
[ترجمه گوگل]شما stdin را برای خواندن داده ها از یک فایل یا منبع دیگر هدایت می کنید و می توانید stdout و stderr را (به طور جداگانه) برای نوشتن داده ها در جایی غیر از پنجره ترمینال هدایت کنید
[ترجمه ترگمان]شما stdin را برای خواندن داده ها از یک فایل یا منبع دیگر هدایت می کنید؛ و شما می توانید stdout و stderr (به طور جداگانه)را برای نوشتن داده ها در جایی غیر از پنجره پایانه هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To do this, redirect the appropriate stream to the empty file, /dev/null.
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار، جریان مناسب را به فایل خالی /dev/null هدایت کنید
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، جریان مناسب را به فایل خالی، \/ dev \/ صفر هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. TO lets us redirect light and re-route it.
[ترجمه گوگل]TO به ما اجازه می دهد تا نور را تغییر مسیر دهیم و آن را دوباره مسیریابی کنیم
[ترجمه ترگمان]که راه خروج را تغییر بدیم و مسیر را تغییر بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ability to redirect all TCP traffic to the user - mode service.
[ترجمه گوگل]امکان تغییر مسیر تمام ترافیک TCP به سرویس حالت کاربر
[ترجمه ترگمان]توانایی هدایت مجدد همه ترافیک TCP به سرویس کاربر - حالت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Attempt to redirect activation of type'{ 0 }, { 1 }'which is already redirected.
[ترجمه گوگل]تلاش برای تغییر مسیر فعال سازی از نوع'{ 0 }, { 1 }'که قبلاً هدایت شده است
[ترجمه ترگمان]تلاش برای هدایت فعالیت نوع { ۰ }، { ۱ } که قبلا هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The status code must be a redirect status code.
[ترجمه گوگل]کد وضعیت باید یک کد وضعیت تغییر مسیر باشد
[ترجمه ترگمان]کد وضعیت باید یک کد وضعیت راهنمایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] دوباره پرسیدن

انگلیسی به انگلیسی

• direct again; change the direction of; readdress
if you redirect your energy, resources, or ability, you begin to work in a different way because your aims have changed.
to redirect something such as traffic means to change the course or direction that it has to follow.
if you redirect someone's post, you send it to their new address after it has been delivered to an address where they no longer live.

پیشنهاد کاربران

بازخواست کردن ( با هدف تغییر مسیر )
از جهت اصلی منحرف شدن ، تغییر جهت دادن
به آدرس جدید فرستادن ( به نقل از هزاره )
وصل کردن تلفن به شخص دیگر
can you redirect me to that person?
( در رشته کامپیوتر ) : تغییر مسیر چیزی ( از یک آدرس به آدرس دیگر مانند یک ایمیل یا URL برای یک صفحه وب )
re = از نو، دوباره، پس، باز هم، باز، دیگر، مجددا، نیز، یکبار دیگر، مکرر، دگربار
direct = معطوف داشتن، امر کردن، هدایت کردن، متوجه ساختن، سوق دادن، راستار کردن، راهنمایی کردن، رهنمون دادن، چرخاندن ( به سوی ) ، نشانی دادن، معطوف کردن، فرستادن، متوجه کردن، فرمان دادن، برآن داشتن، راهبری، رهنمودن، رهبری، متوجه ساختن، قراول رفتن
...
[مشاهده متن کامل]

redirect = هدایتِ مجدد، از نو سوق دادن، بازراستاری، رهنمونِ مجدد، بازنشانی، بازگردانی، بازچرخش، دگربار راهنمایی کردن

?Can you redirect me to someone who can help آیت الله پرهام این رو چی مهمی میکنی؟اینجا باز معنی راهنمایی مجدد
درود بر جناب حمید پرهام. حرفشون کاملاً درسته.
بازگرداندن
هدایت کردن، تغییر مسیر، تغییر دادن مسیر
ترجمه هایی مثل �هدایت مجدد/دوباره� اشتباه هستند، چون پیشوند re در این اصلطاح به معنی تکرار عمل �هدایت کردن� نیست، بلکه به معنی تغییر دادن و عوض کردن مسیر است.
دست به سر کردن
بازخوانی
اصلاح مسیر
معطوف ساختن مجدد
مجدداً متوجه ساختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس