recuperate

/rɪˈkuːpəˌret//rɪˈkuːpəreɪt/

معنی: بهبودی یافتن، شفاء یافتن، نیروی تازه یافتن
معانی دیگر: (زیان وخسارت وغیره) جبران کردن، (چیز از دست رفته را) دوباره به دست آوردن، (بیماری) بهبود یافتن، خوب شدن، بازیافتن، حال امدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: recuperates, recuperating, recuperated
(1) تعریف: to recover one's health after an illness.
مترادف: mend, recover, revive
مشابه: bounce back, convalesce, heal, pull through, rally

- The child's mother read stories to her while she was recuperating from the measles.
[ترجمه گوگل] مادر کودک در حالی که او در حال بهبودی از سرخک بود برای او داستان می خواند
[ترجمه ترگمان] مادر کودک برای او داستان ها می خواند در حالی که او در حال بهبودی از سرخک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor was pleased to see that his patient was recuperating well.
[ترجمه گوگل] دکتر از اینکه دید بیمارش به خوبی بهبود می یابد خوشحال شد
[ترجمه ترگمان] دکتر خوشحال بود که بیمار بهبودی یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to regain financial well-being after a loss.
مترادف: recoup
مشابه: rally, recover

- After a dismal period of four years, the company began to recuperate.
[ترجمه گوگل] پس از یک دوره اسفناک چهار ساله، شرکت شروع به احیا کرد
[ترجمه ترگمان] پس از گذشت مدت چهار سال، این شرکت به استراحت پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: recuperation (n.), recuperator (n.)
(1) تعریف: to restore to health or well-being.
مترادف: restore
مشابه: rally, revive

- I'm sure a long period of rest will recuperate him.
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم که یک دوره استراحت طولانی او را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان] مطمئنم که یک دوره طولانی برای استراحت او را بهبود خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to regain.
مترادف: recover, regain, retrieve
مشابه: recoup, redeem

- The company seems to have recuperated its position in the market.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد این شرکت جایگاه خود را در بازار بازیابی کرده است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که این شرکت موقعیت خود را در بازار تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I went away to the country to recuperate.
[ترجمه گوگل]من برای بهبودی به کشور رفتم
[ترجمه ترگمان]من به روستا رفتم تا بهبود پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Winston proposed several ways for the industry to recuperate.
[ترجمه گوگل]وینستون چندین راه برای بهبود صنعت پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان]و ین ستون چندین راه را برای بهبود صنعت پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The patient did not recuperate as rapidly as the doctor had expected.
[ترجمه گوگل]بیمار به همان سرعتی که پزشک انتظار داشت بهبود نیافت
[ترجمه ترگمان]بیمار همان قدر که دکتر انتظار داشت بهبود نمی یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She went to the country to recuperate.
[ترجمه گوگل]او برای بهبودی به کشور رفت
[ترجمه ترگمان]اون به کشور رفت تا بهبود پیدا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He would need to fast, to recuperate, to change, before he would be ready to take her.
[ترجمه گوگل]او باید روزه بگیرد، بهبود یابد، تغییر کند، قبل از اینکه او را ببرد
[ترجمه ترگمان]او باید سریع، برای تغییر، قبل از اینکه آماده باشد که او را بگیرد، استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Taken back to Kufra to recuperate, he was fit and well again within two weeks.
[ترجمه گوگل]او را برای بهبودی به کوفره برگرداندند و ظرف دو هفته دوباره حالش خوب شد
[ترجمه ترگمان]در طول دو هفته او را به حال خود رها کرده بود و حالش خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Other mammals and birds recuperate or grow to maturity in outdoor enclosures.
[ترجمه گوگل]سایر پستانداران و پرندگان در محوطه های بیرونی بهبود می یابند یا به بلوغ می رسند
[ترجمه ترگمان]دیگر پستانداران و پرندگانی که در محوطه های باز به بلوغ رسیده اند یا رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Patients still need to recuperate but do not need to stay in an acute hospital to do so.
[ترجمه گوگل]بیماران هنوز نیاز به بهبودی دارند اما برای انجام این کار نیازی به بستری در بیمارستان حاد ندارند
[ترجمه ترگمان]بیماران هنوز نیاز به استراحت دارند، اما نیازی به ماندن در یک بیمارستان حاد برای این کار ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's going to need time to recuperate after the operation.
[ترجمه گوگل]او برای بهبودی پس از عمل به زمان نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او به زمان احتیاج دارد تا بعد از عمل بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Does the nutrient eat of esophagus cancerthe recuperate of the complication after reaching art?
[ترجمه گوگل]آیا ماده مغذی سرطان مری باعث بهبودی عارضه بعد از رسیدن به هنر می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا خوردن مواد غذایی مری cancerthe پس از رسیدن به هنر، در حال استراحت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He took time out to recuperate.
[ترجمه گوگل]او برای ریکاوری وقت گذاشت
[ترجمه ترگمان]اون زمان رو برای بهبود پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wyman had lost his power to recuperate.
[ترجمه گوگل]وایمن قدرت خود را برای بهبودی از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]Wyman قدرتش را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How long did it take you to recuperate completely from your operation?
[ترجمه گوگل]چه مدت طول کشید تا پس از عمل به طور کامل بهبود پیدا کنید؟
[ترجمه ترگمان]چقدر طول کشید تا کاملا از عمل تو لذت ببری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Harmonious sleeps much, how to recuperate from dietary respect?
[ترجمه گوگل]هارمونیوز زیاد می خوابد، چگونه از رعایت رژیم غذایی بهبود پیدا کنیم؟
[ترجمه ترگمان]پس از رژیم dietary چگونه باید استراحت کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهبودی یافتن (فعل)
gain, improve, ameliorate, better, amend, recover, recuperate, pick up, convalesce, mend, pull round

شفاء یافتن (فعل)
recover, recuperate, come round, convalesce, get better

نیروی تازه یافتن (فعل)
recuperate

انگلیسی به انگلیسی

• recover, heal, regain one's health after an illness or injury
if you recuperate, you recover your health or strength after you have been ill or injured; a formal word.

پیشنهاد کاربران

to become well again after an illness; to get back your strength, health, etc.
پس از یک بیماری دوباره خوب شدن، بازگرداندن قدرت، سلامتی و غیره
She spent a month in the country recuperating from/after the operation.
...
[مشاهده متن کامل]

Since their release, the group have been recuperating at a hospital in Israel as authorities made preparations to fly them home.
2 -
to get back money that you have spent or invested
پس گرفتن پولی که خرج یا سرمایه گذاری کرده اید
I don't think we will be able to recuperate all our outlay ( an amount of money spent for a particular purpose, especially as a first investment in something ) .

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/recuperate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : recuperate
✅️ اسم ( noun ) : recuperation
✅️ صفت ( adjective ) : recuperative
✅️ قید ( adverb ) : _
بازیابی کردن
تجدید قوا کردن
نیروی تازه یافتن
mid 16th century: from Latin recuperat - ‘regained’, from the verb recuperare, from re - ‘back’ capere ‘take’.
از capere میاد که ریشه capture به معنای گرفتن است پس recuperate یعنی دوباره به دست اوردن وضع نخست حالا چه درباره سلامتی باشه چه از نظر مالی یا. . . .
بهبود یافتن
ریکاوری شدن
To get better
To get well
To regain one's strength/health
To get back on one's feet
سلامتی خود را به دست آوردن
صحیح و سالم شدن
بهتر شدن
خوب شدن
رو پا شدن

بهبودی بعد از بیماری
بهبود یافتن

بپرس