recklessly

/ˈrɛkləsli//ˈrɛkləsli/

از روى بى پروائى

جمله های نمونه

1. He was arrested for driving recklessly.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رانندگی بی احتیاطی دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر رانندگی بی ملاحظه دستگیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cowardly people will only come to a standstill, recklessly person can lead to Shaoshen, only the real brave man to carry the world before one.
[ترجمه گوگل]افراد ترسو فقط به بن بست می رسند، آدم بی پروا می تواند به شائوشن منتهی شود، تنها مرد شجاع واقعی است که دنیا را پیشاپیش می برد
[ترجمه ترگمان]افراد ترسو نه تنها به بن بست خواهند رسید، و هر کسی می تواند به Shaoshen رهبری کند، تنها مرد شجاع واقعی است که دنیا را پیش از یک نفر حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you drive as recklessly as that, you'll end in hospital.
[ترجمه گوگل]اگر تا این حد بی احتیاطی رانندگی کنید، در بیمارستان تمام می شوید
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر بی پروا رانندگی کنی، به بیمارستان می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had fallen hopelessly and recklessly in love.
[ترجمه گوگل]ناامیدانه و بی پروا عاشق شده بود
[ترجمه ترگمان]او نومیدانه و بی پروا عاشق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was leaning recklessly out of the unshuttered window.
[ترجمه گوگل]بی پروا از پنجره بدون کرکره به بیرون خم شده بود
[ترجمه ترگمان]از پنجره unshuttered به بیرون خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He drove so recklessly that he collided with a tree and landed up in hospital.
[ترجمه گوگل]او چنان بی احتیاطی رانندگی کرد که با درختی برخورد کرد و در بیمارستان فرود آمد
[ترجمه ترگمان]اون انقدر بی پروا رانندگی می کرد که با یه درخت برخورد کرد و به بیمارستان اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It says Exxon recklessly contributed to the accident by knowingly placing an alcoholic in command of the supertanker.
[ترجمه گوگل]می‌گوید اکسون با قرار دادن آگاهانه یک معتاد الکلی در فرماندهی ابر نفتکش، بی‌احتیاطی در این حادثه نقش داشته است
[ترجمه ترگمان]در این گزارش آمده است که شرکت اکسون recklessly با قرار دادن آگاهانه یک الکلی در دستور the، به این حادثه کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He admitted driving recklessly.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که بی احتیاطی رانندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او بی پروا رانندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She'd thrown herself into it with gritted teeth, recklessly taking on more than she could handle.
[ترجمه گوگل]او با دندان های ساییده خود را در آن پرتاب کرده بود و بی پروا بیش از توانش را به عهده گرفته بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که دندان هایش را به هم می سایید، خود را به درون آن انداخت، بی پروا بیش از آن که بتواند تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She stopped at an off-licence and recklessly bought pink champagne.
[ترجمه گوگل]او در خارج از مجوز توقف کرد و بی پروا شامپاین صورتی خرید
[ترجمه ترگمان]او در یک مرخصی بدون مجوز توقف کرد و با بی پروایی شامپاین صورتی خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the enemy ignites war recklessly, we shall resolutely answer it with war and completely destroy the aggressors.
[ترجمه گوگل]اگر دشمن بی پروا جنگ را شعله ور کند، ما قاطعانه با جنگ پاسخ خواهیم داد و متجاوزان را کاملاً نابود خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]اگر دشمن بی پروا جنگ را آغاز کند، ما قاطعانه آن را با جنگ پاسخ خواهیم داد و مهاجمان را کاملا نابود خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unfortunately: They wander recklessly through every line you write, turning an otherwise strong message into mush.
[ترجمه گوگل]متأسفانه: آنها بی پروا در میان هر خطی که شما می نویسید سرگردان می شوند و پیامی قوی را به مهیج تبدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه: آن ها در هر خطی که می نویسید، پرسه می زنند و پیام قوی دیگری را به mush تبدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eugenie recklessly offered her father grapes.
[ترجمه گوگل]یوژنی بی پروا به پدرش انگور تعارف کرد
[ترجمه ترگمان]او ژنی بی پروا انگور را به پدرش تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Propagator of wanton recklessly caused by personal injury should be held civilly liable.
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده بی احتیاطی ناشی از آسیب شخصی باید از نظر مدنی مسئول شناخته شود
[ترجمه ترگمان]اعمال وحشیانه ای که ناشی از آسیب شخصی است باید به صورت مودبانه در دسترس قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a rash manner, heedlessly, impulsively, hastily

پیشنهاد کاربران

بدون هیچ ملاحظه ای
با بی فکری تمام
با بی احتیاطی
از روی غفلت
اختلال روانی
He injured his wife in blackout caused by arteriosclerosis
با بی فکری
in a way that is dangerous and shows that you are not thinking about the risks and possible results of your behaviour:
She spends her money recklessly
He was charged with speeding and driving recklessly
جسورانه
شجاعانه
گستاخانه
دلیرانه
( لزوما بار منفی ندارد )
( مثلاً هنرمندی که جسورانه دست به ابداع می زند )
کله شق
سر به هوا
بی احتیاط
بی پروا
با بی تفاوتی ای که از روی بی مسئولیتی و بی فکری باشه
بی مهابانه
بی مبالاتی

غفلتا
بی محابا
غیرمسئولانه
از روی غفلت کاری را انجام دادن
بی گدار به آب زدن
از بی فکری کاری را انجام دادن
با بی دقتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس