reciprocating


معنی: متقابل
معانی دیگر: پس وپیش رو، دوسورو، دارای حرکات متناوب

جمله های نمونه

1. the sewing machine's needle was reciprocating up and down
سوزن چرخ خیاطی متناوبا بالا و پایین می رفت.

2. He reciprocated by wishing her good luck.
[ترجمه رضا بهادری] او نیز متقابلا برای وی آرزوی خوشبختی کرد
|
[ترجمه گوگل]او متقابلاً با آرزوی موفقیت برای او گفت
[ترجمه ترگمان]او نیز با آرزوی موفقیت او جبران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sadly, my feelings for him were not reciprocated.
[ترجمه گوگل]متأسفانه احساس من نسبت به او متقابل نبود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، احساسات من نسبت به اون جبران نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He needs these people to fulfill his ambitions and reciprocates by bringing out the best in each of them.
[ترجمه گوگل]او به این افراد نیاز دارد تا جاه طلبی های خود را برآورده کند و با به نمایش گذاشتن بهترین ها در هر یک از آنها متقابلاً پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]او به این افراد نیاز دارد تا جاه طلبی های خود و reciprocates را با بیرون آوردن بهترین ها در هر یک از آن ها انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When he spoke I was expected to reciprocate with some remark of my own.
[ترجمه گوگل]وقتی او صحبت می کرد، انتظار می رفت که با برخی از اظهارنظرهای خودم پاسخ بدهم
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به صحبت کرد، انتظار داشتم که آن را با چند جمله خودم جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The representatives of both sides reciprocated formal expressions of goodwill.
[ترجمه گوگل]نمایندگان هر دو طرف ابراز حسن نیت متقابل کردند
[ترجمه ترگمان]نمایندگان هر دو طرف ابراز همدردی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some electric razors have reciprocating heads.
[ترجمه گوگل]برخی از ریش تراش های برقی دارای سرهای رفت و برگشتی هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از تیغ های الکتریکی سر و کله ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We invited them to dinner and a week later they reciprocated.
[ترجمه گوگل]آنها را برای شام دعوت کردیم و یک هفته بعد آنها متقابل گفتند
[ترجمه ترگمان]ما آن ها را برای شام دعوت کردیم و یک هفته بعد آن ها با هم تلافی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a hopeless love that could not possibly be reciprocated.
[ترجمه گوگل]این یک عشق ناامید کننده بود که امکان جبران آن وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]عشقی عبث بود که ممکن نبود جبران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her passion for him was not reciprocated.
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به او متقابل نبود
[ترجمه ترگمان]عشق او نسبت به او جبران نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I wasn't sure whether to laugh or to reciprocate with a remark of my own.
[ترجمه گوگل]نمی‌دانستم بخندم یا با یک تذکر از خودم جواب بدهم
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبودم که خنده ام بگیرد یا تلافی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although she did not reciprocate his feelings, she did not discourage him.
[ترجمه گوگل]اگرچه او احساسات او را متقابل نکرد، اما او را دلسرد نکرد
[ترجمه ترگمان]با آن که او احساسات خود را عوض نمی کرد، او را دلسرد نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has invited me to dinner so many times,and I must reciprocate.
[ترجمه گوگل]او من را بارها به شام ​​دعوت کرده است، و من باید متقابلاً پاسخ دهم
[ترجمه ترگمان]او مرا به شام دعوت کرده است و من باید تلافی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They wanted to reciprocate the kindness that had been shown to them.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند محبتی را که به آنها شده بود، جبران کنند
[ترجمه ترگمان]می خواستند محبتی را که به آن ها نشان داده بودند جبران کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The piston is reciprocating inside cylinder.
[ترجمه گوگل]پیستون در داخل سیلندر رفت و برگشتی دارد
[ترجمه ترگمان]پیستون در داخل استوانه رفت و برگشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متقابل (صفت)
polar, mutual, reciprocal, reciprocating

تخصصی

[عمران و معماری] رفت و آمدی
[مهندسی گاز] دارای حرکت متناوب، رفت وآمدی
[پلیمر] جلو و عقب رونده، رفت و برگشتی

انگلیسی به انگلیسی

• reciprocatory; moving interchangeably backward and forward

پیشنهاد کاربران

بپرس