receptionist

/rəˈsepʃənəst//rɪˈsepʃənɪst/

معنی: مسئول پذیرش، پذیرگر
معانی دیگر: متصدی پذیرش، متصدی اطلاعات، پذیرشگر، پذیرا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an office worker employed primarily to greet visitors, screen telephone calls, and answer routine questions.

جمله های نمونه

1. The receptionist led the way to the boardroom.
[ترجمه گوگل]مسئول پذیرش راه را به سمت اتاق جلسه هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش راه را به هییت مدیره هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The receptionist recognized him at once.
[ترجمه مبینا] مسئول پذیرش فورا او را شناخت
|
[ترجمه ...] صحبت کردن با مسئول پذیرش هتل
|
[ترجمه گوگل]مسئول پذیرش بلافاصله او را شناخت
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش فورا او را شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ask the receptionist to put your call through to my room.
[ترجمه her] از منشی درخواست کنید که تماستان را به اتاق من وصل کند.
|
[ترجمه گوگل]از مسئول پذیرش بخواهید که تماس شما را به اتاق من برساند
[ترجمه ترگمان]از منشی بخواه که تو را به اتاق من راهنمایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The receptionist had a bright set smile on his face, but I could tell that he was bored.
[ترجمه ..‌] مسئول پذیرش لبخند درخشانی روی صورتش داشت اما به جرئت میتونم بگم که حوصله ش سر رفته بود
|
[ترجمه گوگل]مسئول پذیرش لبخند روشنی بر لب داشت، اما می‌توانستم بگویم حوصله‌اش سر رفته است
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش لبخند روشنی روی صورتش داشت، اما می توانستم بگویم که حوصله اش سر رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The receptionist was less than helpful.
[ترجمه مهدی] مسئول پذیرش کمتر از دوستش ( او ) کمک کرده بود
|
[ترجمه گوگل]مسئول پذیرش کمتر از آن مفید بود
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش کم تر از او کمک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the play she doubled secretary with receptionist.
[ترجمه گوگل]او در این نمایش منشی را با پذیرایی دو برابر کرد
[ترجمه ترگمان]در نمایش، او منشی را دو برابر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The receptionist is the first point of contact most people have with the clinic.
[ترجمه مهدی] پذیرش اولیا نقطه برخورد با اکثریت افراد کلینیک هست
|
[ترجمه گوگل]پذیرش اولین نقطه تماس اکثر افراد با کلینیک است
[ترجمه ترگمان]پذیرش اولین نقطه تماس با اکثر افراد کلینیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The receptionist apologized for the delay, explaining that it had been a hectic day.
[ترجمه گوگل]متصدی پذیرش به دلیل تاخیر عذرخواهی کرد و توضیح داد که روز پرتنش بوده است
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش برای این تاخیر عذر خواهی کرد و توضیح داد که روز شلوغی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The receptionist said he'd see she got the message.
[ترجمه گوگل]مسئول پذیرش گفت که می بیند او پیام را دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش گفت که اون پیغام رو دریافت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The girl is a receptionist of the Beijing Hotel.
[ترجمه ایلکین عزتی سامانلو] دختر یک مسئول پذیرش ( پذیرش کننده ) در هتل پکن است.
|
[ترجمه گوگل]این دختر مسئول پذیرش هتل پکن است
[ترجمه ترگمان]آن دختر یک متصدی پذیرش هتل پکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What exactly is required of a receptionist ?
[ترجمه گوگل]دقیقا چه چیزی از یک مسئول پذیرش نیاز است؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی دقیقا مورد نیاز یک مسئول پذیرش است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Where's that fool of a receptionist?
[ترجمه گوگل]اون احمق مسئول پذیرش کجاست؟
[ترجمه ترگمان]این احمق of کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had the duty receptionist almost jumping through hoops for him. But to no avail.
[ترجمه گوگل]او مسئول پذیرش وظیفه داشت که تقریباً برای او از حلقه ها می پرید اما فایده ای نداشت
[ترجمه ترگمان]او مسئول پذیرش بود که تقریبا از میان حلقه ها می پرید اما فایده ای نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Visitors should inform the receptionist of their arrival.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان باید ورود خود را به پذیرش اطلاع دهند
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان باید به متصدی پذیرش اطلاع دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسئول پذیرش (اسم)
receptionist

پذیرگر (اسم)
receptionist

انگلیسی به انگلیسی

• one who works at a reception desk, one who greets visitors or clients on the telephone and upon their arrival
the receptionist in a hotel, office, or doctor's surgery is the person whose job is to deal with people when they first arrive, to answer the telephone, and to arrange reservations or appointments.

پیشنهاد کاربران

receptionist ( n ) ( rɪˈsɛpʃənɪst ) =a person whose job is to deal with people arriving at or telephoning a hotel, a place of business, a doctor's office, etc.
receptionist
پذیرش گر ، پذیرنده ، مسئول پذیرش
میشه متصدی پذیرش
The meaning of Receptionist:A person who welcome to people and answer their questions
مسءول پذیرش
مسئول پذیرش. . . مثل منشی. . . مسئول پذیرش هتل، بیمارستان و. . . .
receptionist ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: پذیرشگر
تعریف: شخصی که امور پذیرش مهمانان مهمان خانه/ هتل را بر عهده دارد
Reception : پذیرش
Receptionist : مسئول پذیرش
Clerk : منشی، فروشنده مغازه، دفتردار
Secretary : منشب، دفتر دار
هر سه تاشون تقریبا یک نفر هستن. فرق زیادی بین این ۳ اسم نیست. حالا من تعاریف دیکشنری رو میزارم قضاوت با خودتون.
...
[مشاهده متن کامل]

🌠 SECRETARY 🌠
a person whose job is to handle records, letters, etc. , for another person in an office
2. a person in a club or other organization who is in charge of keeping letters and records
3. an official who is selected by the President and is in charge of a particular department of the government
🌠 CLERK 🌠
a person whose job is to keep track of records and documents for a business or office
2. a person who works in a store
3. a person who works at the main desk of a hotel assisting the people who are staying there
4. an elected or appointed official whose job is to take care of official papers and business for a court or government
🌠 RECEPTIONIST 🌠
a person whose job is to deal with the people who call or enter an office, hotel, etc
هر سه تاشون همون افراد پشت میز نشینی رو نشونه گرفتن که وقتی وارد مطب یا اداره یا درمانگاه میشیم میبینیم. یسری فرق های ریز دارن.
مثلا clerk خیلی به این اساره داره مه اون فرد با نامه ها و ایناد سر و کار داره. یعنی دست clerk بیشتر از کیبورد با کاغذ و برگه سر و کار داره
ولی receptionist بیشتر معنیش میشه کسی در ورودی یک اداره پست میز منتظرتونه

پذیرش، پذیرشگر، منشی
به مسئول پذیرش هتل هاگفته میشود
E. g. The receptionist had a bright set smile on his face, but I could tell that he was bored
پذیرفتن چیزی
لطفا کامل تر باشه
صندوق دار
a person like a secretary t
شخصی مانند منشی
معنی کلمه = پذیرشگر - کسی که افراد را راهنمایی میکند -
منشی یا همان پذیرشگر
مسئول پذیرش یاپذیرگر
We can talk to the receptionist to solve this problem
می توانیم برای حل این مشکل با پذیرش صحبت کنیم 👜👜
پذیرش جایی مانند پذیرش بیمارستان و هتل
مسئول پذیرش

مسئول پذیزش
منشی نمیشه
پزیرشگر

میزبان
یا همون منشی
درستش پذیرشگر
مسئول پذیرش یا همون منشی میشه
میزبان ، پذیرشگر
پذیرشگر
مسئول پذیرش درستشه
a person who works in the hotel
پذیرش
پذیرشگر

منشی
مسئول پذیرش
پذیرش

پذیرش یا اطلاعات
دریافت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس