realign

/riəˈlaɪn//ˌriːəˈlaɪn/

(دوباره) ردیف کردن، به صف کردن، آراستن، (چرخهای اتومبیل) بالانس کردن، (به ویژه اتحاد یا قراردادهای میان کشورها یا احزاب را) تغییر دادن، تعدیل کردن، مجددا متحد شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: realigns, realigning, realigned
• : تعریف: to put (something that has become skewed) back into proper orientation.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to come to a new relationship or set of alliances, as countries or political factions.

- After the war, the countries realigned so that some former enemies became allies.
[ترجمه گوگل] پس از جنگ، کشورها مجدداً هماهنگ شدند به طوری که برخی از دشمنان سابق متحد شدند
[ترجمه ترگمان] بعد از جنگ، کشورها دوباره مرتب می شوند تا برخی از دشمنان سابق هم متحد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The company is planning to realign its sales operations.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال برنامه ریزی برای تنظیم مجدد عملیات فروش خود است
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال برنامه ریزی برای تراز کردن عملیات فروش خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The physiotherapist massaged the shoulder to realign the joint.
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپیست شانه را ماساژ داد تا مفصل را دوباره مرتب کند
[ترجمه ترگمان]ماساژ، شانه را ماساژ می داد تا مفصل را تراز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You'll have to realign your text columns.
[ترجمه گوگل]شما باید ستون های متن خود را دوباره تراز کنید
[ترجمه ترگمان]باید از ستون your استفاده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company has been forced to realign its operations in the area.
[ترجمه گوگل]این شرکت مجبور به تنظیم مجدد عملیات خود در منطقه شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت مجبور به تراز کردن عملیات خود در منطقه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have tried to realign themselves with the communists.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کرده اند خود را دوباره با کمونیست ها هماهنگ کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کرده اند خودشان را با کمونیست ها اداره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The party may realign with Labour in a new coalition.
[ترجمه گوگل]این حزب ممکن است در یک ائتلاف جدید دوباره با حزب کارگر متحد شود
[ترجمه ترگمان]حزب ممکن است با حزب کارگر در یک ائتلاف جدید تراز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tchuruk said the company would have to realign operations in all its units, slashing several hundred jobs.
[ترجمه گوگل]چوروک گفت که این شرکت باید عملیات را در تمام واحدهای خود تنظیم کند و صدها شغل را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]Tchuruk گفت که این شرکت باید عملیات خود را در همه واحدهای خود تراز کند و چند صد شغل را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You'll have to realign your text columns if you change the typeface.
[ترجمه گوگل]اگر تایپ فیس را تغییر دهید، باید ستون های متن خود را دوباره تراز کنید
[ترجمه ترگمان]اگر the را عوض کنید باید ستون های متن خود را تراز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I needed to realign my life, it said, not just my putt or my drive.
[ترجمه گوگل]می‌گفت من نیاز داشتم زندگی‌ام را دوباره تنظیم کنم، نه فقط ضربات یا درایو
[ترجمه ترگمان]گفتم: باید زندگیم رو خراب کنم، نه فقط توی سوراخ کردن من و نه فقط با ماشین خودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We asked the Lord to fully REALIGN THE ROOT and began to intercede for a full reversal with signs and wonders.
[ترجمه گوگل]ما از خداوند خواستیم که ریشه را کاملاً مجدداً تنظیم کند و شروع به شفاعت برای معکوس کردن کامل با نشانه ها و شگفتی ها کردیم
[ترجمه ترگمان]از لرد تقاضا کردیم که ROOT را کامل کند و شروع به شفاعت برای برگشت کامل با نشانه ها و شگفتی ها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I turned aside to realign the photographs of my children on the shelf.
[ترجمه گوگل]کنار رفتم تا عکس‌های فرزندانم را روی قفسه مرتب کنم
[ترجمه ترگمان]رویم را برگرداندم تا عکس های کودکانی که روی قفسه قرار داشتند را تراز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then realign the print head using the new values by clicking Apply.
[ترجمه گوگل]سپس هد چاپ را با استفاده از مقادیر جدید با کلیک بر روی Apply تراز کنید
[ترجمه ترگمان]سپس با استفاده از مقادیر جدید با کلیک روی Apply، سر پرینت را تراز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm going to rather gruesomely not realign science-fictioning story, I'm going to torture one of the two in products.
[ترجمه گوگل]من به طرز وحشتناکی داستان علمی-تخیلی را دوباره تنظیم نمی کنم، یکی از این دو را در محصولات شکنجه می دهم
[ترجمه ترگمان]می خواهم بگویم که من می خواهم یکی از این دو را به عنوان یکی از این دو مورد استفاده قرار دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These actions will realign its infrastructure to correspond to a much smaller U. S. automotive market.
[ترجمه گوگل]این اقدامات زیرساخت های آن را مجدداً تنظیم می کند تا با بازار بسیار کوچکتر خودرو در ایالات متحده مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این کارها زیر ساخت های خود را تراز می کند تا با U کوچک تر باشد اس بازار خودرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rearrange in a line; be rearranged in a line
if you realign one thing with another, you change it so that it corresponds to the other thing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. مسیر{چیزی را} تغییر دادن. ۲. مجددا سازماندهی کردن ۳. {به شکل تازه ای} متحد شدن ۴. هماهنگ کردن. سازگار کردن ۵. تنظیم کردن. میزان کردن
مثال:
After the war, the countries realigned so that some former enemies became allies.
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از جنگ کشورها تغییر مسیر دادند به گونه ای که برخی دشمنان سابق {با هم} متحد شده اند.

بازسازی
بازآرایی
اصلاح شدن

بپرس