reactivate

/ˈriːˈæktəˌvet//riˈæktɪveɪt/

دوباره فعال کردن، دوباره به کار انداختن، باز کنشور کردن، باز کنا کردن، (بیماری ) عود کردن، بازگشتن، (ناو یا قشون و غیره) دوباره به خدمت گرفتن، باز آمادن، (کارخانه) دوباره به کار باز انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reactivates, reactivating, reactivated
مشتقات: reactivation (n.)
• : تعریف: to restore to an active state or operating condition.
مشابه: revive

- Will military conscription be reactivated?
[ترجمه گوگل] آیا خدمت سربازی دوباره فعال می شود؟
[ترجمه ترگمان] آیا سربازگیری نظامی دوباره فعال خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They are trying their best to reactivate the old coal cutter.
[ترجمه گوگل]آنها تمام تلاش خود را می کنند تا دستگاه برش زغال سنگ قدیمی را دوباره فعال کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی دارند سعی کنند که زغال سنگ قدیمی را دوباره فعال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The virus can reactivate at any time.
[ترجمه گوگل]ویروس در هر زمانی می تواند دوباره فعال شود
[ترجمه ترگمان]ویروس میتونه هر زمانی دوباره فعال بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It will be much easier to reactivate the application of an unsuccessful candidate who has been let down gently.
[ترجمه گوگل]فعال کردن مجدد درخواست یک نامزد ناموفق که به آرامی ناامید شده است بسیار ساده تر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فعالسازی مجدد کاربرد یک کاندیدای ناموفق که به آرامی اجازه داده شود، بسیار ساده تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They can enhance otherwise mild infections and may reactivate latent viruses.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند عفونت های خفیف را افزایش دهند و ممکن است ویروس های نهفته را دوباره فعال کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند عفونت های نرم دیگری را افزایش دهند و ممکن است ویروس های پنهان را دوباره فعال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Scientists can now clone cells and reactivate genes.
[ترجمه گوگل]اکنون دانشمندان می توانند سلول ها را شبیه سازی کرده و ژن ها را دوباره فعال کنند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان هم اکنون می توانند سلول ها را شبیه سازی کنند و genes را فعال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Remove and replace worn components and reactivate system.
[ترجمه گوگل]قطعات فرسوده را حذف و جایگزین کنید و سیستم را دوباره فعال کنید
[ترجمه ترگمان]حذف و تعویض اجزای فرسوده و فعال کردن مجدد سیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was also agreed to reactivate two joint committees on negotiations.
[ترجمه گوگل]همچنین قرار شد دو کمیته مشترک مذاکرات مجددا فعال شوند
[ترجمه ترگمان]همچنین توافق شد که دو کمیته مشترک در مذاکرات را مجددا فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Remote Hull Repairers are now available to reactivate incapacitated structures.
[ترجمه گوگل]Remote Hull Repairers اکنون برای فعال سازی مجدد سازه های ناتوان در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Repairers از راه دور برای فعال کردن فعال کردن ساختارهای ناتوان در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was unimpressed by suggestions that it would be sufficient if Britain could reactivate the base in certain emergencies.
[ترجمه گوگل]او از پیشنهاداتی مبنی بر اینکه کافی است بریتانیا بتواند پایگاه را در مواقع اضطراری خاص دوباره فعال کند، تحت تأثیر قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]او تحت تاثیر پیشنهادها قرار نگرفته بود که اگر بریتانیا بتواند پایگاه را در موارد اضطراری خاص مجددا فعال کند کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unbeknownst to Wiener, he was not the first modern scientist to reactivate this word.
[ترجمه گوگل]وینر بدون اطلاع او اولین دانشمند مدرنی نبود که این کلمه را دوباره فعال کرد
[ترجمه ترگمان]اما وینر بدون اطلاع قبلی، اولین دانشمند مدرن نبود که این کلمه را دوباره فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The truth is that the most cost-effective and fastest way to grow your business without spending a dime is to keep the customers you have and reactivate past customers.
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که مقرون‌به‌صرفه‌ترین و سریع‌ترین راه برای رشد کسب‌وکارتان بدون صرف یک سکه، حفظ مشتریان و فعال‌سازی مجدد مشتریان قبلی است
[ترجمه ترگمان]حقیقت این است که the و سریع ترین راه برای رشد کسب وکار شما بدون خرج کردن یک سنت، حفظ مشتریان قبلی و فعال کردن مجدد مشتریان قبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Alarm Cut Off. Feature that allows the manual silencing of the office audible alarm. (Subsequent new alarm conditions might reactivate the audible alarm.
[ترجمه گوگل]زنگ هشدار قطع شد قابلیتی که امکان خاموش کردن دستی هشدار صوتی دفتر را فراهم می کند (شرایط هشدار جدید بعدی ممکن است زنگ صوتی را دوباره فعال کند
[ترجمه ترگمان]زنگ هشدار خاموش می شود امکانات لازم برای ساکت کردن دستی دفتر زنگ خطر به صدا در می آید (دیگر شرایط هشدار جدید)ممکن است دوباره آژیر خطر را مجددا فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods:Urinary proteins were precipitated with 3% trichloroacetic acid (TCA) solution and the supernatant fraction was used to reactivate apoCA to catalyze p-nitrophenyl acetate.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: پروتئین‌های ادراری با محلول تری کلرواستیک اسید (TCA) 3 درصد رسوب داده شدند و از بخش رویی برای فعال‌سازی مجدد apoCA برای کاتالیز p-نیتروفنیل استات استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: رشته های ادراری با محلول ۳ % trichloroacetic اسید ((TCA)رسوب کردند و سهم supernatant برای فعال کردن apoCA برای کاتالیز acetate p - متیل nitrophenyl مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Slow electrical waves act as a replay button, causing the hippocampus to reactivate new memories and synchronizing the neocortex so that it accepts them into long-term storage.
[ترجمه گوگل]امواج الکتریکی آهسته به عنوان یک دکمه پخش مجدد عمل می کند و باعث می شود که هیپوکامپ خاطرات جدید را دوباره فعال کند و نئوکورتکس را همگام کند تا آنها را در ذخیره سازی طولانی مدت بپذیرد
[ترجمه ترگمان]امواج الکتریکی آهسته به عنوان دکمه replay عمل می کنند و باعث می شوند تا هیپوکامپ باعث فعال شدن مجدد حافظه جدید و همزمان سازی نئوکورتکس شود تا آن ها را در انبار بلند مدت بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make active again, put into action again, restart
if people reactivate a system or organization, they make it work again after it has not been working for a while.

پیشنهاد کاربران

از سرگیری
دوباره فعال کردن
مجدداً فعال گردیدن
تکرار جرم

احیا کردن

بپرس